فرار از احساس پوچی و سقوط به دام اعتیاد
پوچی یک درد و خلاء درونی است
رابطه پوچی با اعتیاد چیست؟ احساس پوچی و خالی بودن از معنا و هدف در زندگی میتواند فرد را به سمت فعالیتهای مخرب مانند مصرف مواد مخدر و نوشیدن الکل سوق دهد. اعتیاد، بهطور موازی با این احساسات پوچی، میتواند به عنوان یک راهحل موقت برای کاهش این احساسات مورد استفاده قرار گیرد. به عبارت دیگر، اعتیاد ممکن است به عنوان یک مکانیسم فرار از پوچی و بیمعنایی در زندگی شخص عمل کند.
پوچی یک درد و خلاء درونی است. این احساس، گرچه میتواند شدید باشد، اما قابل مدیریت است. کشف علت این احساس، کار آسانی نیست، اما اولین قدم برای رفع آن است.
ما خود را با انواع تفریح و گاهی با مصرف مواد مخدر یا الکل بیحس میکنیم تا از احساسات غیرقابل تحملی که با پوچی روانی همراه است دوری کنیم؛ اما آن را بدتر میکنیم. ناتوانی ما در تحمل خودبیگانگی و شرم باعث بیثباتی درونی، بی قراری و اضطراب میشود. کمبود عشق، توجه و ارضای ناکافی نیازهای عاطفی در دوران کودکی، باعث ناامیدی شده و صدمه میزند. این احساسات ناامیدکننده که معمولاً ناخودآگاه است باعث ایجاد عطش و وابستگی به کسی یا چیزی میشود تا به پر کردن خلاء درونی کمک کند. فردی که احساس پوچی میکند، به یک منبع خارجی روی میآورد که ممکن است هم وابستگی به یک شخص و یا اعتیاد به مواد مخدر باشد.
تأثیر تنهایی بر اعتیاد
تنهایی، از منظر متخصصان اعتیاد، یک مفهوم اساسی است که اهمیت زیادی دارد. مطالعات نشان میدهند که تعداد زیادی از افراد در سراسر جهان با این احساس رو به رو هستند. تنهایی، احساسات و افکار متنوعی را ایجاد میکند. در برخی مواقع، افراد از تنهایی لذت میبرند و با محیط طبیعی و اطرافیان خود هماهنگ میشوند، اما در مواقع دیگر، تنهایی میتواند به اضطراب، افسردگی و احساسات منفی دیگری منجر شود.
بیشتر افراد تمایل دارند با انسانهای دیگر ارتباط برقرار کنند، اما به دلیل عواملی مانند اضطراب یا افسردگی، برقراری این ارتباطات برای آنها دشوار است. این وضعیت باعث میشود فرد احساس ردشدگی، ناتمامی و ناامیدی به خود را تجربه کند و از برقراری ارتباط با دیگران کمتر علاقهمند شود.
در ادامه این گزارش مجله اعتیاد، به بررسی بیشتر رابطه پوچی با اعتیاد خواهیم پرداخت.
درباره افسردگی بیشتر بخوانید
افسردگی تنها دلیل الکلیسم من نبود
هیچکس نباید با افسردگی به تنهایی مبارزه کند
بیانگیزگی و اعتیاد
هر نوع اعتیاد شامل مواد مخدر، الکل، فرآیند یا شخص، اساساً به معنای فرار از واقعیت است. این ممکن است شامل مصرف الکل، مواد مخدر، و یا وابستگی به انواع مختلفی از فعالیتها مانند غذا خوردن، خرید، کار، رابطه جنسی و جستجوی هیجان باشد. ارتباط فرد با منبع نشاط درونی خود قطع شده است، تلاش برای رسیدن به رضایت، ممکن است منجر به نارضایتی و افسردگی شود. این به ویژه در مورد خودشیفته ها صادق است که برای جلوگیری از پوچی خود نیاز به تأیید دائمی دارند. آنها شکل شدید عطش جسمی دارند.
خود اعتیاد، بیماری روانی است که سبب افزایش احساس پوچی و تنهایی در افراد میشود. رفتاری است که گویی هم اکنون حس خوبی دارد و سپس احساس پشیمانی میآورد و این امر سبب مختل شدن توانایی در زندگی میشود.
فریاد کمکی که هیچ کس نمیشنود. گفتگوی درونی معتاد به این صورت است: «هیچ کس مرا دوست ندارد. هیچکس درکم نمیکند. من بازندهام. هرگز موفق نخواهم شد، هرگز همدمی پیدا نخواهم کرد…»
صدای دردی عاطفی است – ریشه اکثر اعتیادها، افکار منفی، تلخی، پشیمانی، رنجش، ناتوانی در بخشیدن خود یا چشم دوختن به کمک دیگران میباشد. خودگویی سمی بی وقفه اغلب انگیزه خوردن آبجو، خوردن قرص یا تماشای فیلم های مستهجن را تحریک می کند. این نوع عادتها و رفتارها سبب تسکین موقت درد میشوند. اعتیاد راهی برای فرار از تنهایی، پوچی، افسردگی یا اضطراب است. رفتاری اجباری و خارج از کنترل است.
احساس پوچی و اعتیاد
تأثیر تنهایی بر اعتیاد از جنبههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. افراد مستعد به اعتیاد، اغلب احساس پوچی و خالی بودن را در خود تجربه میکنند، که این احساس معمولاً با خودبیگانگی آنها مرتبط است. انگار هیچ چیزی در وجود شما نیست و با احساسات واقعی خود ارتباط ندارید. این وضعیت باعث میشود فرد به دنبال پر کردن این حس خالی و پوچی با مواد مخدر، روابط نامناسب و سایر اعتیادها باشد. این میتواند به یک الگوی رفتاری بیهدف و بیمسئولیتی منجر شود که فرد را به سمت اعتیاد سوق میدهد.
این احساسات منفی همچنین باعث فقدان تعهد و عدم دلبستگی به چیزی میشود و فرد را به سمت مصرف مواد و اعتیاد جذب میکند. دراین شرایط، فرد به دنبال راههایی برای فرار از احساس بیهدفی و بیمعنایی زندگی خود میگردد و معتقد است که مصرف مواد مخدر و اعتیاد به آنها میتواند به او کمک کند تا زندگی خود را هدفمندتر و قابل تحملتر کند.
در نتیجه، اعتیاد به مواد مخدر برای افرادی که احساس پوچی و خالی بودن دارند، به نوعی فرصتی برای فرار از این احساسات نامطلوب و نامناسب خواهد بود، که به طور پیوسته آنها را به سمت اعتیاد وابسته میکند.
چگونه بر پوچی غلبه کنیم؟
احساس پوچی و بیارزشی میتواند عملکرد شخص را تحت تأثیر قرار داده و او را خسته کند. راه حل اصلی برای مقابله با این احساس، تمرکز بر مراقبت از خود است. انجام فعالیتهایی که لذت میبرید و کمک گرفتن از دیگران میتواند مفید باشد. اگر پس از یک تجربه تلخ احساس پوچی و بیحسی کردید، شاید نیاز به تجزیه و تحلیل آن تجربه و یافتن راه حل برای آرام کردن آن داشته باشید.
مراقب رابطه پوچی با اعتیاد باشید. اگر احساس پوچی شما مداوم است یا مربوط به رویداد خاصی نیست، مشاوره با یک روانشناس ممکن است مفید باشد. مشاوره با پزشک یا متخصصان سلامت روان میتواند به شما کمک کند تا مسیری برای بهبود روحیه و سلامت روانیتان پیدا کنید.
درخواست کمک نشانه از ضعف نیست، بلکه نشان از قوی بودن و اراده برای بهبود است. اگر احساس پوچی را تأیید کردهاید، تبریک میگویم. قدم بعدی، شناسایی علت و ادامه مراقبت از خودتان است.
اگر احساسات پوچی شما پیچیده و مداوم است، درمانگران متخصص میتوانند به شما کمک کنند. مهم است که به احساسات خود احترام بگذارید و اقدامات مثبتی برای بهبود وضعیت خودتان انجام دهید.
با کشف احساسات پوچی خود، به دنبال دلایل زیربنایی آن بگردید و آن را قبول کنید
گامهایی برای رهایی از پوچی
۱. احساسات پوچی خود را بپذیرید و آن را قبول کنید. به عنوان مثال، اگر به دلیل از دست دادن یک عزیز این احساس را تجربه میکنید، خودتان را به خاطر سوگواری در ماههای بعد عصبانی نکنید و به تدریج یاد بگیرید که علیرغم این فقدان، به زندگیتان ادامه دهید.
۲. وقتی به احساسات پوچی خود توجه میکنید، هر روز زمانی را برای خودتان در نظر بگیرید. میتوانید امیال و آرزوهای شخصی خود را بررسی کرده و با مراقبه، نوشتن یا ورزش به خودتان توجه کنید.
۳. به احساسات کنونیتان توجه کنید و بپرسید آیا خودتان را قضاوت میکنید یا به خودتان چیزهای مثبتی میگویید.
۴. با کشف احساسات پوچی خود، به دنبال دلایل زیربنایی آن بگردید و آن را قبول کنید. همچنین به خودتان یادآوری کنید که ارزش یک زندگی رضایتبخش و معنادار را دارید.
سخن پایانی
آلبر کامو فیلسوف برجستهی فرانسوی – الجزایری نظریهای جامع درباره پوچی و معناپردازی زندگی ارائه داده است. به نظر او، شناخت و پذیرش وجود پوچی اولین گام برای ارتقاء روحیه و سلامت روانی است. در جهانی که پوچی و ابهامات زیادی وجود دارد، به جای فرار یا انکار، میتوان این واقعیت را به عنوان یک فرصت برای رشد شخصی دید. این نگرش نشان میدهد که زندگی ممکن است بیهدف به نظر برسد، اما این بیهدفی میتواند انگیزهی فرد برای کشف معنا و ارزشهای جدیدی در زندگی ایجاد کند. در واقع، این نظریه به انسانها کمک میکند تا در مواجهه با پوچی، به جای احساس ناامیدی و بیهدفی، به دنبال راهکارهای سازنده و معناپردازی زندگی بگردند.
تحریریه مجله اعتیاد