قدم چهارم معتادان گمنام

قدم چهارم معتادان گمنام

ما کردار و رفتار خود را مرور می‌کنیم

    من کار کردن قدم چهارم معتادان گمنام را اولین بار در سال ۲۰۰۳ شروع کردم. یادم می‌آید که خشکم زده بود، چونکه به نظر ترسناک می‌آمد! صادقانه بخواهم بگویم، یادم نمی‌آید که آن زمان تمامش کردم یا نه؟ ولی می‌دانم که این ترس را با راهنمایم به مشارکت نگذاشتم، زیرا لغزش کردم. امروز به لـطف نیروی برتر، به انجمن «اِن اِی» برگشته‌ام و قادرم که تـرازم را بگـیـرم و این قـدم را با کمک راهنمایم تمام کنـم.

    این‌دفعه، از کتاب راهنمای کارکرد قـدم، استفاده مـی‌کـنم. زمانی که بـه قسمـت رنجش‌ها رسـیدم، مثل کـسی کـه می‌خواهد آخر یک داستانی را بـفهمد و یکباره به سراغ فصل آخر می‌رود؛ من هم از آن بخش گذشتم ولی تیترهای مختلف بخش‌های بعد مانند: احساسـات، گـناه، خجالـت، تـرس، روابط، روابط جنسی و سوءاستفاده، اضطراب و ترس را در من بیدار کرد و طپش قلبم تند شد. تمام بدنم داغ و خیس عرق شد و دچار تنگی نفس شدم! کتاب را کنار گذاشتم و تا سه هفته دست به آن نزدم.

    قدم چهارم
    ما کردار گذشته و رفتار فعلی را مرور می‌کنیم تا بـبیـنیـم کدامیک از آن‌ها را می‌خواهیم نگـه‌داریم و کدامیک را به دور بـیانـدازیم

    فقط برای امروز

    زمانی که بالاخره در مورد این موضوع با راهنـمایـم صحبت کردم او به من گفت که هر روز فقط روی یک سؤال کار کنم و در این مورد، از اصل فـقـط برای امروز استفاده کنم البته که این منطقی بود و به من جواب داد. او گـفت که سؤال‌ها را به ترتیب جواب دهم و در نتیجه زمانی که به بخش بعدی می‌رسم،  به واسطه جواب دادن به سؤال‌های قبلی، آمادگی جواب به سؤالات بعدی را پیدا کرده‌ام. بـنابـرایـن من قبل از باز کردن کتاب راهنمای کارکرد قـدم و دفـترچه‌ام، ابتدا برای دریافت راهنمایی از نیروی برترم، دعا کردم و بعد شروع به نوشتن کردم.

    یک پاراگراف در قسمت قدم چهارم معتادان گمنام در کـتاب پـایـه خیلی توجّهم را جلب کرد: «ما کردار گذشته و رفتار فعلی را مرور می‌کنیم تا بـبیـنیـم کدامیک از آن‌ها را می‌خواهیم نگـه‌داریم و کدامیک را به دور بـیانـدازیم. البته هیچ‌کس ما را مجبور نمی‌کند که از بدبـختی‌های خود دست برداریم. این قـدم به عنوان یک قدم مشکل معـروف شده است امّا در واقع بسیار ساده است.» این بخش به‌ من می‌گـوید که اجـباری ندارم همان شخصی که در گذشته بودم باشـم بلکه می‌توانم ارزش‌ها و نقاط مثبت را انتخاب کنم و بسط دهم. خصایص منفی را دور بیندازم.

    قدم چهارم معتادان گمنام
    این قـدم به عنوان یک قدم مشکل معـروف شده است امّا در واقع بسیار ساده است

    در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید

    تمایل به جبران خسارت در قدم هشتم

    رنجش‌ها قاتل بهبودی هستند

    تفاوت بین اضطراب و افسردگی چیست؟

    سایت انجمن معتادان گمنام


     

    قدم چهارم معتادان گمنام

    نیازی نیسـت در گـذشته زندگی کنم بلکه فـقط به کمک راهنمایم آن خصایص را در نوشته‌هایم شناسایی  کنم. درست مثل قـدم دوم که به مـن این حق را می‌دهد که صفاتی را که می‌پسنـدم برای نیروی برتر خود انتخاب کنم. این بـرنامه حق انتخاب‌هـای زیادی مانند این انتخاب را در اختیار من قرار می‌دهد که در زمان اعتیاد فعال نداشتم. من می‌توانم انتخاب کنم که در بدبختی زندگی کنم یا در بهبودی و یا فردی که نمی‌خواهم باشم یا انسان بهتری نسبـت به دیروزم باشـم. بنابـرایـن مـن بـه کنـدوکاو کردن عمیـق‌ترین و تیـره و تارتـرین خاطراتـم می پردازم اما هرگاه خیلـی سخـت شد، کتاب پایه را باز می‌کنـم و آن عبـارت را دوباره می‌خوانــم و همیـن کـار، دوبـاره مرا در مسیــر قـرار می‌دهـد.

    من در اینکه خودم را در مرکـز توجـه قرار بدهم و خـوب جلوه کنم خُبـره هستـم حتـی اگر این کار مستلزم ایـن باشـد که اطرافیانـم را بـد جلـوه دهـم. پس شناسایی کردن این مـورد و سعـی در مخالف آن رفتـار کـردن، نیاز به فروتنـی دارد. تمامـی خصوصیـات شخصیتـی من نیاز به تغییـر ندارند اما مواردی هستنـد کـه می‌خـواهـم آنها را تغییـر دهـم زیـرا جدا از شخصیتی هستند که من انتخاب کردم که باشم. نوشتن ترازنامه و دیدن سهـم خـودم بـه مـن کمـک می‌کنـد تـا بـرخی از ایـن نواقـص شخصیتـی و یـا ارزش‌هـایـم را شناسـایی کنـم.

    آرامش
    دیگر مجبـور نیستـم کـه در گـذشتـه زنـدگـی کنــم و مجـبـــور نیستـم کـه ازآن فـرار کنـم یـا طـفـره بـروم یـا در مـوردش دروغ بگــویم

    شناسـایی نقص‌های اخلاقی

    همچنیــن مـن می‌توانــم ببـینــم کـه انسـان خـوبـــی هـستـم. دوبـاره تکـرار می‌کنـم: مـن انسـان خوبـی هستم. مـن دارم یـاد می‌گـیـرم کـه تـرسـهای مــن در عـیـن حال که آزاردهنده هستند، طـبیعـی‌اند و مـن حق دارم کـه بتـرسـم. ایـن یـک مکانیـزم دفاعی است که مـن و ما بـا آن بـه دنیـا آمـده‌ایـم ولیـکن مـن نمی‌توانم اجازه دهـم که ترس، زندگیم را فلج کند. نمـی‌تــوانـــم اجـازه دهـم که تـرس، تصمیـمات و عـمـلکرد مـرا کنتـرل کنـد. مـن اقـرار می‌کنـم که از بعضی چیزها می‌ترسم و در بـرابـر ترسهایم عاجز هستـم اما بـه نیـروی بـرتـرم اعتمـاد می‌کنـم و اجـازه می‌دهـم کـه در ایـن مـوارد مـرا یاری دهـد.

    اینکـه امـروز مـن قـادر به شناسـایی نقص‌های شخصیتـی و ارزشها و قـابلیتهـای خـود هستـم، هـدیـه ایـست کـه مـن آن را گـرامـی می‌دارم. ایـن بــرنـامـه بـه شـکل فــوق العاده‌ای شگـفـت انگـیـز اســت و زمـانـی‌کـه من صـادقـانـه و بـا تمـام تـوانـــم اصـول آن را در زنـدگیـم بکـار می‌گـیرم، دیگر مجبـور نیستـم کـه در گـذشتـه زنـدگـی کنــم و مجـبـــور نیستـم کـه از آن فـرار کنـم یـا طـفـره بـروم یـا در مـوردش دروغ بگــویم. امـروز مـن بـه کمک نیـروی بـرتـرم و کمـک دیگـر معتـادان قـادرم کـه گـذشتـه را قبول کنـم، صادق باشم و با آن روبـرو شـده و از آن بگــذرم تـا بـه فـرد موفق و بهتـری تبـدیـل شـوم.

    منبع: وندی دابلیو، ویرجینیا، مجله اِن اِی وی، پیام بهبودی شماره ۵۹

     درباره اعتیاد در سایت اعتیاد بیشتر بخوانید:معتادان گمنام ایران

    متادون درمانی چاره کار نیست

    قدم یازدهم

    زیباترین هدیه­‌ی خداوند

    بهبودی یک فرایند ادامه‌دار است

    برچسب‌ها