استقبال از تغییر و دوری از تعصب/۲۹ شهریور
وقتی معنی لغوی تعصب را جستجو میکنیم با واژههای خشک اندیشی، سختگیری و جانبداریِ افراطی مواجه میشویم و آنجا که پای افراط به میان میآید ذهن ما ناخودآگاه به سمت بیماری اعتیاد معطوف میشود.
به نظرم تعصب، نقطهی مقابل روشنبینی است. من در همان اوایل ورودم به برنامه بهبودی یاد گرفتم که تعصُبات خشک و نگران کنندهی گذشته، در ارتباط با خود، جامعه و حتی خداوند را کنار بگذارم و فراموش نکنم که این تعصبات و دیدگاههای کهنه اگر میتوانست به من کمک کند، زندگیَم آنطور غیر قابل اداره نمیشد. برداشتِ من از اصول برنامه این است که بجای تعصب و لجبازی، بهتر است تعادل و روشنبینی داشته باشم و بیش از حد، روی اعتقاداتم پافشاری نکنم، چون آنچه برای من کار میکند شاید برای دیگران کارساز نباشد.
اغلبِ ما دیر یا زود به این نتیجه میرسیم که هر کدام، باورها و اعتقاداتی شخصی داریم و نمیتوانیم از دیگران انتظار داشته باشیم که همان برداشتها و نتیجهگیریهای مشابه را داشته باشند.
بله، افراد متعصب به سختی به عقاید خود میچسبند و به هر قیمتی از آن دفاع میکنند تا مبادا با پذیرش باورهای تازه، مجبور به تغییر شوند. به نظر میرسد که من برای رشد، باید برداشتهای گذشته را توسعه و یا تغییر دهم.
پافشاری روی بهبودی شخصیمان حتی اگر درست باشد عین بیماریست.
تعصب روی داشتهها و باورها، حتی میتواند تهدیدی برای خلاقیتها و نوآوریهای فردی و آسیبی برای رشد و شکوفایی گروه باشد. من معتقدم که بهتر است واژهی «باید» را در افکار و حرفهایم کمتر کرده و از واژهی «شاید» بیشتر استفاده کنم.
«شاید» بهتر است که آگاهیِ بیشتری از اصول برنامه پیدا کنم و «شاید» آنچه تا به امروز مسلّم و تغییر ناپذیر میدانستم نیاز به بازبینی و بهبود دارد.
مفهومِ روشنبینی برای من این است که حتی عمیقترین باورها و مهمترین اولویتهای زندگیم نیز میتوانند روزی دستخوش تغییر قرار گیرند و این معنایش بیهدفی و مصالحه با اصول نیست بلکه به معنای استقبال از تغییر و دوری از تعصب است.
رامین ر ساری/خلاصه شده از مجله پیام بهبودی، شماره ۵۸
تعادل سالم
هرقدر در کارکرد قدم پیش رویم، ظرفیتمان برای تشخیص پیشرفتمان در دیگر امور بیشتر میشود.
فروتنیای که در قدمها بدست میآوریم به ما کمک میکند تا جایگاه خود را در دنیا پیدا کنیم. ما در مییابیم که نه بهتر و نه بدتر از دیگران هستیم. یکی از اعضاء میگفت کاری پیدا کرده که با “مهارتها و نقصهای” او جور در میآید. زمانیکه محیطی مناسب حال خود پیدا کنیم، پی میبریم که امتیاز ما نسبت به دیگران دقیقاً همان چیزهایی است که زمانی باعث میشد از دست خود راضی نباشم.
برخی از ما ذاتاً سختکوش و با پشتکار هستیم و برخی دیگر از ما در آرام گرفتن و در لحظه حضور داشتن، بهتر هستیم. هر یک از اینها میتوانند یک صفت خوب یا یک نقص باشند، بستگی دارد ما چگونه از آنها استفاده بکنیم.
در محل کار، بیخاصیت بودن و از ساعت کار زدن باعث ایجاد احساس گناه در ما میشود. از طرف دیگر جنب و جوش بیش از حد نیز ممکن است بخاطر ترس ما باشد.
اگر زمان لازم را برای توجه به رفتارهایمان و دلایل آن اختصاص ندهیم، اشتباهات کوچک بسیار سریع بر روی هم انباشته میشوند. مانند هر شرایط دیگری، ما نیاز به ایجاد یک تعادل سالم داریم.
(کتاب پاک زیستن)