ترس های من

ترس‌های لعنتی من

آیا تا به حال ترس و نگرانی بر شما غلبه کرده است؟

    گذشته را که مرور می‌کنم از کودکی ترس‌هایی در وجودم بوده که در گذر زمان تنها نوع و شکل آن تغییر کرده و هرگز نتوانسته‌ام از قید آنها خلاص شوم.

    بخاطر می‌آورم که چقدر در کودکی از چیزهایی مثل تاریکی ، تنهایی و .. می‌ترسیدم.

    کمی بزرگتر که شدم ترس‌هایم هم با من بزرگ شدند و شکل آنها عوض شد اما این ترس‌های لعنتی همیشه جایی در وجود من بودند. ترس از تنبیه ، ترس از همکلاسی‌های قلدر و زورگو، ترس از پذیرفته نشدن در گروه همسالان، ترس از قضاوت دیگران و …

    این حس ناخوشایند ترس که مثل یک خوره روح من را می‌خورد تا زمان ورود من به انجمن اِن اِی بخاطر اینکه راه یا ابزار روبرو شدن با آنها را نداشتم باعث آسیب‌های شدید روحی، جسمی و روانی در من شده بود.

    چه فرصت‌ها که در زندگی بخاطر این دشمن موذی بر باد رفته بود، چه زیان‌های مالی که از این پاشنه آشیل به من نرسیده بود. آخرین ترسی که در دوره مصرف مواد مخدر بطور روزانه با من بود ترس از خماری بود.

    ترس
    چگونه میتوان بدون مصرف مواد مخدر با مشکلات روبرو شد؟

    با ورودم به انجمن NA احساس کردم حالا که هیچ نوع مخدری مصرف نمی کنم کارم با آنها تمام شده است اما اصلا اینطور نبود.

    بیاد می‌آورم اوایل پاکی چطور دوباره به سراغم آمدند. حالا زمزمه‌های ذهنی از این جنس شده بودند:

    حالا که قرار نیست هیچ نوع مخدری مصرف کنم دیگر زندگی لذت‌بخش و قابل تحمل نخواهد بود.

    برای پاکی زحمت و تلاش فرا انسانی نیاز است که از توان من خارج است.

    اصلا این جلسات یا این قلمرو ناشناخته جدید، من را قرار است به کجا ببرد؟

    چطور بدون مصرف مواد با مشکلات روبرو شوم.

    همینطور نگرانی‌های غیر ضروری چون مسائل مالی، امنیت شغلی، روابط عاطفی، ترس از مرگ، بیماری یا ترس از دست دادن عزیزان و…

    با کمک گرفتن از قدم‌های برنامه و شناخت بیماری اعتیاد پی بردم که زیربنای بیماری که سالها از آن رنج برده‌ام، ترس است.

    در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید:

    مواد توهم زا: قارچ سحرآمیز یا داروی شیطان

    شخصیت معتاد و راه‌های غلبه بر آن

    ترس های لعنتی من
    من باید به طور پیوسته ترس‌هایم را ببینم و با آنها روبرو شوم و با مشارکت با راهنما، مشورت با دیگر اعضای برنامه و همینطور از طریق نوشتن آن‌ها، از شر این ترس‌های لعنتی خلاص شوم

    “متوجه میشویم که طرز فکرهای قدیمی ما مغلوب ترس بوده است. میترسیدیم قادر به تهیه مواد خود نباشیم یا مواد به اندازه کافی وجود نداشته باشد. از کشف، دستگیری و حبس واهمه داشتیم. علاوه بر این در فهرست ترس های ما ترس از مشکلات مالی، بی خانمانی، افراط در مصرف و بیماری نیز وجود داشت و اعمال ما تحت کنترل ترس بود.” (فقط برای امروز، ص۳۹)

    اولین قدم برای برداشتن تمایل به تغییر و خلاصی از دست آن‌ها بود.

    با نوشتن و لیست کردن ترس‌هایم بود که نه تنها با آنها روبرو شدم، بلکه دیدم بعضی‌هایشان چقدر کودکانه و پیش پا افتاده بودند. این چیزی است که من نامش را معجزه «نوشتن» مینامم. قبل از روبروشدن و لیست کردن آنها، انگار در یک اتاق تاریک راه می‌رفتم و با برداشتن هر قدمی ممکن بود چیزی بشکند یا روی زمین بریزد و با نوشتن‌شان انگار نور اتاق روشن شده بود حالا با اطمینان و محکم، قدم برمی‌داشتم.

    دیگر آگاهانه آنها را پذیرفته بودم و به نوعی از دست‌شان رها شده بودم. راهکار دیگری که بسیار موثر بود یک جمله کوتاه طلائی و ساده بود: “خدایا کمکم کن“.

    نیرویی که ما را به این برنامه آورد هنوز با ماست و اگر به او اجازه دهیم به راهنمایی ما ادامه خواهد داد. (کتاب پایه)

    اتفاقات خوب زیادی بعد از درخواست از یک نیروی برتر رخ خواهد داد و از جایی که منتظر آن نیستم کمکی خواهد رسید.

    نباید فراموش کنم که بطور مستمر ترس‌هایم را ببینم و با آنها روبرو شوم از طریق صحبت کردن با راهنما یا مشارکت در جلسات، مشورت کردن با دیگر اعضای برنامه، و همینطور از طریق نوشتن یا کمک گرفتن از خداوند… این راهی است که من آموخته‌ام تا از شر این ترس‌های لعنتی خلاص شوم.

    زندگی فقط برای امروز، بار سنگین گذشته و ترس از آینده را کاهش میدهد. آموختم همه اقدامات لازم را انجام دهم و نتایج را به عهده نیروی برتر خود بسپارم.

    بهبودی اساس زندگی من است و هر چیز دیگر را ممکن میسازد.

    نویسنده: محمد. ش