
نمیتوانیم بیحرکت بمانیم/۱۵ بهمن
در نخستین روزهایی که به الکلیهای گمنام پیوستم از جاهایی که در زندگی بیحرکت مانده بودم و پیشرفت نکرده بودم، چندان ناراحت نبودم. همواره برای خود بهانهای داشتم، مثلاً خیال میکردم مسائل مهم دیگری وجود دارد که میبایست به آنها بپردازم و اینها بهانهای بود برای آسایش و راحت طلبی من.¹
چند نفر از ما به خود اجازه اعتراف میدهیم که بگوییم: «خوب، من پاک و هشیارم و از این بابت خوشحال هستم. چه چیزهای بیشتری برای خواستن و یا انجام دادن وجود دارد؟ آیا از شیوهای که انتخاب کردهام خرسندم؟
ما میدانیم که هزینهی چنین راحت طلبی و رضایت خاطری، چیزی نیست مگر بازگشتی اجتناب ناپذیر به وضع گذشته و ایستادن در نقطهای که گاه و بی گاه با تکانی تند و خشن از خواب بپریم. ما ناچار هستیم رشد کنیم در غیر اینصورت وضعمان وخیم میشود. برای ما وضع موجود، تنها میتواند برای امروز باشد و برای فردا هرگز کار نخواهد کرد. ما باید تغییر کنیم، و نمیتوانیم و نباید راکد بمانیم.²
(کتاب از دیدگاه بیل، صفحه۳۲)
بلوغ یعنی اصول
عمل درست: اصول، کتابچه راهنمای بنیادی اعمال ما است. ما هر چه بالغتر میشویم، بیشتر از روی اصول برنامه عمل میکنیم، نه احساسات کورکورانه.
اصولی که در برنامه دوازده قدمی برشمرده شده، راهنمای خوبی برای زندگی سنجیده و معقول است. شما را به تمرین روزانه صداقت در انگیزه، رفتار عادلانه و دلسوزانه و باملاحظه با دیگران و اعتماد به نیروی برتر دعوت میکند.
هر چه در این مسیر پیشتر میرویم و رشد میکنیم، خودخواهی و واکنشهای کودکانه که در گذشته بر زندگیمان تأثیر مخرب داشته، در ما از بین میرود. آدمها دیگر ما را بالغ، مسئول و قابل اعتماد میبینند.
چون بر اساس اصول رفتار میکنیم، حتی آن زمان که عقلمان درست کار نکند، بالغانه رفتار میکنیم. احساسمان در هر لحظه هر چه باشد، میتوانیم واکنش عاقلانه و سازنده از خود نشان دهیم.
از امروز احساسم در هر لحظه هر چه باشد، بر اساس اصول درست رفتار خواهم کرد. و میدانم که این بخشی از رشد کردن است.
(ترجمه از کتاب Walk In Dry Places)
پانویس
۱ مجله گریپ واین ژوئن۱۹۶۱
۲ مجله گریپواین فوریه ۱۹۶۱