امروز من قدردان آنچه دارم هستم/۴ بهمن
ممکن است بعضی از جوانان پس از خواندن داستان بالا تشویق شوند و فکر کنند که آنها هم مانند این مرد میتوانند به اتکای اراده، مشروب خواری را متوقف کنند. ما شک داریم که تعداد زیادی بتوانند این کار را انجام دهند، زیرا آنها واقعاً مایل به دست کشیدن از مشروبخواری نیستند. افکار این گونه افراد به نحو عجیبی به انحراف کشیده شده است و حتی یک نفر از آنها هم به سختی ممکن است بتواند در این امر موفق شود. گروهی از اعضای جمعیت ما که سنشان کمتر از سی سال است ظرف مدت چند سال مصرف الکل همان قدر درمانده شدند که بعضیها پس از بیست سال به آن میرسند.
(کتاب الکلیهای گمنام، فصل سوم، صفحه ۳۳)
نقل قول از کتاب Hour To Hour
گاهی سخت است تمام روز دور ماندن از مواد مخدر مصرفی. وسوسه و عطش بسیار قوی است. بنابراین وقتی نمیتوانیم تمام روز را به کنترل خود درآوریم، همین لحظه را درمییابیم. مثلاً یک ساعت. و وقتی یک ساعت تمام شد، یک ساعت دیگر را مدیریت میکنیم، تا زمانی که پاک شویم.
خدایا کمکم کن از این یک ساعت تا یک ساعت بعد پاک و هوشیار باقی بمانم.
قدر داشتههایم را میدانم
امروز دیگر اجازه نمیدهم میل به بیشتر داشتن، چشمانم را به آنچه همین حالا دارم، ببندد. زندگی من پر از نعمتهایی است که وقتی به جای آنچه هست، فقط نقصانها و کمبودهایش را میبینم، سرسری از آن خواهم گذشت. میل و آرزو خوب و طبیعی است، باید باشد تا آدمی رشد کند و شکوفا شود. اما امروز پیش از آنکه خواهان چیزهای بیشتری باشم، قدردان آنچه هست، خواهم بود. قدردانی مثل آب دادن به گیاه است، قد کشیدنش برای زندگی خوب است. آنچه قدرش را بدانی، رشد میکند. پیش چشمهایت قد میکشد، ریشه میدواند و بال و پر میگیرد. قدردانی خالصانه حتی برکات بیشتری از آنچه همین حالا شکرش را میگویم، با خود میآورد. درهای خزانه این جهان بخشنده را به روی ما باز میکند و برکاتش را فرا میخواند. قدردانی، این پیغام را به این جهان خلاق میدهد که من بابت آنچه سخاوتمندانه بهام داده شده، سپاسگزارم.
امروز من قدردان آنچه دارم هستم و میدانم که درهای بیشتری را به رویم باز خواهد کرد.
(دکتر تیان دیتون)
نقل قول از کتاب Pocket Sponsor
شگفتانگیز است احساس «منحصر به فرد» بودنی که در دوران بهبودی به دفعات به آدم دست میدهد. در گذشته شاید قپی میآمدیم که چقدر مصرف میکردیم، چه ارتباطات مسمومی داشتیم، چه ساعتها که در بار نمیماندیم، با خانوادهمان بدرفتاری میکردیم، جوانتر، پیرتر، احساساتیتر یا هر چیز دیگری بودیم. اما امروز من همین «من» است که همیشه بوده و قرار است که باشد. دیگر سعی نمیکنیم دیگران را متقاعد کنیم که از آنها بهتریم.
ترجمه مجله اعتیاد: آزاده اتحاد