
موهبت خنده/۵ خرداد
در این مقطع، راهنمای ایایِ او معمولاً میخندد.
(از کتاب ۱۲ قدم و ۱۲ سنت)
پیش از آغاز روند بهبودی از الکل، خنده یکی از دردناکترین صداهایی بود که میشناختم. خودم هرگز نمیخندیدم و خندههای دیگران را به خودم میگرفتم. حس ترحم نسبت به خود و خشم، مرا از سادهترین لذتها یا روشنایی دل محروم کرده بود. وقتی مست میشدم، حتی الکل هم نمیتوانست خندهای از سر مستی بر لبهایم بنشاند. وقتی راهنمای ایای شروع کرد به خندیدن و مرا متوجه ترحم نسبت به خودم و فریبهای ناشی از منیت متورمم کرد، ناراحت شدم، اما بهام یاد داد که سبک شوم و بر بهبودیام تمرکز کنم. خیلی زود یاد گرفتم به خودم بخندم و در نهایت به دیگرانی که من راهنمایشان شدم، خندیدن را یاد بدهم. هر روز از خدا میخواهم کمکم کند خودم را زیاد جدی نگیرم.
اندیشه امروز
الکل در گذشته دوست من بود. سابقاً از نوشیدن الکل خیلی لذت میبردم. عملاً تمام خوشی من در گرو مشروب بود. اما بالاخره آن روز از راه رسید که مشروب دشمنم شد. دقیقاً نمیدانم الکل کی مقابلم قرار گرفت و دشمنم شد، اما میدانم که این اتفاق افتاد، چرا که کمکم فهمیدم به دردسر افتادهام. و از آنجا که میدانم الکل حالا دشمن من است، کارم این است که سعی کنم هوشیار بمانم. پول درآوردن یا خانهداری دیگر کار اصلی من نیست. بعد از تلاش برای حفظ هوشیاری قرار میگیرد. آیا این را میدانم که کار اصلی من حفظ هوشیاری است؟
مراقبه امروز
من میتوانم برای مواجهه با هر موقعیتی، به قدرتی که از خدا میگیرم، تکیه کنم؛ البته مشروط به آنکه خالصانه به آن قدرت ایمان داشته باشم و صادقانه آن را از خدا بخواهم، و در عین حال، تمام زندگیام را با آنچه باور دارم خدا برایم میخواهد، وفق بدهم. من همانطور به خدا مراجعه میکنم که مدیر یک کسب و کار به صاحب آن، با علم به اینکه مطرح کردن مسئله با او یعنی همکاری بیدرنگ از سوی او، مشروط به آنکه مسئله ارزشاش را داشته باشد.
نیایش امروز
دعا میکنم باور داشته باشم خدا آماده و مشتاق است تا هر آنچه را نیاز دارم، به من بدهد. دعا میکنم برای مواجهه با هر موقعیتی، تنها از او ایمان و قدرت بخواهم.
(از کتاب Twenty-Four Hours A Day)