
دشمن ترس، شجاعت است/۱۵ اردیبهشت
وقتي وارد انجمن معتادان گمنام شديم قبول كرديم معتاد هستيم، اقرار كرديم در مقابل اعتيادمان عاجز هستيم و زندگيمان غيرقابل اداره شده و اين راهي كه ما ميرفتيم اشتباه است. وقتي دست ازقدرت مطلق بودن برميداريم و تعصبات را کنار ميگذاريم و قبول ميكنيم شكست خورديم، آن موقع نقطه شروع پيروزی ما است چرا كه آنموقع اجازه ميدهيم حقيقت به ما كمك كند.
ارادهی خداوند
هر روز، از خدا بپرسید که میخواهد در آن روز چه کنید؛ بعد از او تقاضای کمک نمایید. یک خواهش ساده اما بسیار عمیق و با نفوذ میتواند ما را به هر جایی که باید برساند.
گوش دهید؛ همه آنچه نیاز داریم، همه پاسخها، همهی کمکها، همهی نیکیها، همهی محبت، همهی بهبودی، تمام دانایی، همهی رضایتها در این خواهش ساده نهفته است. لازم نیست چیزی بیش از متشکرم بگوییم.
این برنامهای که برای ما طرح شده بر اساس کمبود نیست، برنامهای بر مبنای سرشاری، خوشی و فراوانی است. به آن گام نهید.
امروز از خدا میخواهم به من نشان دهد در این روز چه کنم، و بعد برای انجام آن کمک میطلبم. اعتماد دارم که آن عمل برای احساس فراغ بال و خوشنودی من، کافی است.
دشمن ترس
ترس از تغییر، ترس از خطر کردن، ترس از مسخره شدن، ترس از اینکه دیگران فکر کنند هدفها و رویاهای تو اشتباه است… همه اینها دشمنان تغییر و دگرگونی و رسیدن به هدفها هستند. ولی حتی دشمنان هم دشمنانی دارند؛ دشمن ترس، شجاعت است. شجاعت، نداشتن ترس نیست؛ شجاعت یعنی اینکه با وجود داشتن ترس، دست به عمل بزنی.
هراس من از آشفتگی روح و ناآرامی روان، بیشتر از ترس از زمین لرزه و آتشفشان خواهد بود. زمانی که احساس میکنم آرامش روانم بهواسطهٔ خماری عاطفی برهم خورده است، در آن لحظه میبایست به سوی خداوند رفته، به درگاه او پناه ببرم، تا زمانی که ضربان قلبم به حالت عادی بازگردد و از نو، آرام و نیرومند شود.
لحظات ناآرامی تنها لحظاتی هستند که بدی میتواند در من راه ورودی بیابد.
بدون احساس حمایت مراقبِ روحانی خویش، از حضور در مکانهای ناآرام، دوری میکنم. پس از اطمینان از حضور آفریدگار در زندگی خویش، بدون توجه به هیاهویی که در روزمرگی زندگی مرا احاطه کرده است، من آرامش را در درون خویش حفظ خواهم کرد.
دعا میکنم که هیچگونه آشفتگی احساسی، مانع از ورود نیروی پروردگار به زندگیم نشود. دعا میکنم که روانم را در آرامش و ضربان قلبم را همواره، منظم نگه دارم.