تسلیم شدن نیاز به شهامت دارد /۲۲ دی
با بیداری روحانی حاصل از کارکرد این قدمها، ما کوشیدیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا در آوریم. قدم دوازدهم، انجمن معتادان گمنام
اگر تا این نقطه پیش آمدهایم ، پس به بیداری روحانی دست یافتهایم. اگر چه ذات و طبیعت این بیداری روحانی کاملاً شخصی و منحصر به فرد است، اما تجارب مشابه ما قابل توجه است. تقریباً بدون استثنا، همه اعضا درباره احساس آزادی، زندهدلی و علاقه بیشتر به دیگران، تجربههای مشابهی بهدست میآورند. مردمی که از زمان اعتیاد فعال ما را به عنوان افراد عبوس و منزوی میشناختند به ما میگویند که حال انسانهای کاملاً متفاوتی هستیم.
تغییر ما یک شبه اتفاق نیفتاد. بلکه کم کم و به آهستگی در حین کارکرد قدمها روی داد. روح ما کم کم بیدار شد. تمرین اصول روحانی برایمان طبیعی و طبیعیتر و عمل از روی نواقص اخلاقیمان آزاردهندهتر شد.
ما بیداری روحانی خاص خود را پیدا میکنیم. برای بعضی دیگر از ما این بیداری مانند خیلی مسائل دیگر لایه به لایه و کم کم اتفاق افتاد. همان گونه که یکی از اعضاء میگوید: “پس از بهبودی، مه یواش یواش از جلوی چشمانم کنار رفت تا بتوانم تشخیص دهم که چقدر این مه غلیظ است. هرقدر که مه بیشتر کنار میرود، من قسمت بیشتری از افق را میبینم، و تازه حس میکنم که افق چقدر وسیع است و من هنوز نمیتوانم قسمت اعظم آن را ببینم. با کمی شانس، من در طول زندگیام بیدارتر و بیدارتر میشوم.”
ما یاد میگیریم که چه مواقعی قدم پیش بگذاریم و چه مواقعی عقب بکشیم. بعضی کشمکشها ارزش مبارزه را دارند حتی اگر بدانیم که نمیتوانیم برنده شویم، برعکس بعضی اصلا ارزش جنگیدن را ندارند، حتی وقتی پیروزی در آن حتمی باشد.
این حالت بصیرت خوانده میشود، که از تجربه بهبودی ما سرچشمه میگیرد. یاد میگیریم تا بین اصولی که لازم است بر آن ایستادگی کنیم با فکر و نظری که حاضر به رها کردنش نیستیم، تفاوت قائل شویم. قادر خواهیم بود که انتخاب کنیم چه مواقعی استقامت و چه مواقعی تسلیم شویم.
ما آزادیم تا افکارمان، چشم اندازمان و زندگیمان را تغییر دهیم. آزادی به این معنی است که دیگر در غفلت و قصور زندگی نمیکنیم. و بیشتر و بیشتر در مییابیم که تسلیم شدن تا چه حد نیاز به شهامت دارد.
(خلاصه شده از کتابهای معتادان گمنام)