
سپردن اراده شخصی/۱۶ مهر
ما معتادان معمولا با اراده شخصی خود مشکل داریم چون از داشتن حق انتخاب و حق تصمیم گیری سوءاستفاده کردهایم . بعضی مواقع ارادهی شخصی باعث میشود که ما هرگونه ملاحظه و مراعاتی را کنار گذاشته و فقط به دنبال خواسته خود باشیم. ما احساسات و نیازهای دیگران را نادیده میگیریم و هر کس را که بخواهد ما را زیر سؤال ببرد، زیر پا له خواهیم کرد. ما سعی میکنیم به هر نحو ممکن و به هر قیمتی، به خواسته خود برسیم. چنان سرگرم تعقیب افکار و خواستههای آنی خود هستیم که کاملاً رابطهی ما با وجدانمان و نیروی برتر قطع میگردد.
↔ ↔
وقتی معنای واقعی تسلیم را یاد میگیریم، ترسهای ما کاهش مییابد و ایمان، رشد خود را شروع میکند. دیگر با ترس، خشم، احساس گناه، دلسوزی نسبت به خود یا افسردگی نمیجنگیم. (کتاب پایه NA)
تسلیم آغاز راه جدید زندگی است
وقتی در ابتداء با ارادهی شخصی خود هدایت میشدیم، دائماً متحیر میشدیم از اینکه آیا همه اصول را رعایت کردهایم، آیا فلان شخص را درست طوری آلت دست خود قرار دادهایم که به اهداف خود برسیم، آیا در تلاشهای خود برای کنترل و اداره دنیا جزییات ضروری را نادیده گرفتهایم. یا از ترس اینکه نقشههای ما به نتیجه نرسد، احساس واهمه داشتیم؛ وقتی نقشههای ما با شکست مواجه میشد، عصبانی میشدیم و نسبت به خود دلسوزی میکردیم؛ و یا وقتی نقشههای خود را با موفقیت پیش میبردیم، احساس گناه میکردیم. زندگی بر اساس ارادهی شخصی دشوار بود، اما راه دیگری هم بلد نبودیم.
وقتی اراده و زندگی خود را به مراقبت نیروی برتر خود میسپاریم، تنها کاری که باید انجام دهیم این است که نقش خود را تا حد توان مسئولانه و با دقت ایفا کنیم. سپس، میتوانیم نتایج را به نیروی برتر خود واگذار کنیم. از طریق تسلیم، عمل کردن بر اساس ایمان و زندگی بر اساس اصول ساده روحانی این برنامه، میتوانیم نگرانی را کنار بگذاریم و زندگی را شروع کنیم.
فقط برای امروز: اراده شخصی خود را میسپارم. آگاهی از ارادهی خداوند برای خود و قدرت اجرای آن را جستجو میکنم. نتایج را به دست توانمند نیروی برتر خود واگذار میکنم.
(کتاب فقط برای امروز، NA)
مهربانی
افرادی که در مسیر زندگی به بلوغ عاطفی و فکری و شخصیتی می رسند، خودبخود در سکوتی خاص قرار می گیرند که لبریز محبت و مهربانی است.
برای این افراد، قضاوت شدن توسط دیگران اهمیتی ندارد زیرا که آنان، نگران تصویر ذهنی دیگران در مورد خودشان نیستند.این افراد از میدان مسابقه ، خارج شدهاند و خود را با دیگران مقایسه نمیکنند، حتی اگر دیگران آنها را بازنده بدانند، برایشان اهمیتی ندارد.
افراد بالغ به نقطهای رسیدهاند که فهمیدهاند زندگی، مثل یک بازی، برای آمدن و نماندن است. آنها فهمیدهاند که بهترین مواجهه با زندگی، مهربانی است.
افراد بالغ در مواجهه با دیگران، به خوبی و زیبایی افراد اشاره میکنند و دیگران، در مقابل افراد بالغ، نسبت به خودشان احساس خوبی پیدا میکنند.
افراد بالغ، اگر انتقادی هم میکنند، یک انتقاد عقلانی است و انتقادشان ، بر اساس تنش و تخریب نیست. آنها در صورت نیاز نظرشان را اعلام میکنند و سعی بر به کرسی نشاندن نظرشان ندارند. میگویند و عبور میکنند و اینکه طرف مقابل، بپذیرد یا نپذیرد، برایشان اهمیتی ندارد.
افراد بالغ، از چسبیدن به سیستمهای فکری و فلسفی و عرفانی، فارغند. آنها مطالعه میکنند و با دقت به نظر دیگران توجه میکنند، اما بندهی یک شخص یا یک مکتب نمیشوند.
افراد بالغ، از کسی بت نمیسازند. با عدم جدیتی خاص، زندگی میکنند که از ژرفای وجودشان آشکار میشود، که همان وارستگی است.
افراد بالغ، هم در زندگی هستند هم جدا از زندگی، و به افکار و اشیا و اشخاص، نمیچسبند.
افراد بالغ، به رنجهایشان لبخند میزنند و میدانند که زندگی، در گذر است.
مهربانی، نشانه بلوغ است.
(دکتر هاشمی رکاوندی)