
کنترل نکن/۲۹ مهر
هر شخص {الکلی} مانند بازیگری است که میخواهد تمام نمایش را شخصاً بگردانَد و همراه نور، صحنه و اجرای نمایش و سایر بازیگران را به روش خود اداره کند. اگر کارگردانی او درست پیش میرفت و اگر مردم مطابق میل او کار میکردند، نمایش عالی از آب در میآمد. رضایتِ او و بقیه حاصل میشد. و زندگی نیز فوقالعاده میبود. (کتاب الکلیهای گمنام، صفحه۶۰ و ۶۱)
کسانی که کنترلچی هستند و دست از کارگردانی بر نمیدارند بهخاطر این است که همه چیز در درون و برونشان از کنترل خارج شده. انگار که همواره سیل بندِ زندگی آنها و اطرافیانشان در شُرفِ انفجار و فَورانِ پیامدهای ناگوار بر روی همگان است. لذا طوری سعی در کنترل همه چیز دارند گویی که هیچکس غیر از ایشان متوجه و مراقب نیست.
در دوران اعتیاد از اینکه اگر همه چیزهای اطراف خود را کنترل نکنیم چه اتفاقی میافتد، واهمه داشتیم. وقتی مشروب مینوشیدیم و مواد مصرف میکردیم، هر کاری را برای کنترل افراد انجام میدادیم. برای تحت کنترل درآوردن دنیای اطراف خود نقشه میکشیدیم.
برای اکثر ما بسیار سخت است که ببینیم داریم همه چی را کنترل میکنیم. ممکن است بهعلت نگرانی یا دلواپسی عملی انجام دهیم، ممکن است نگران رفتار یا ایمنی یکی از عزیزان خود باشیم، اما متوجه نیستیم که دخالت ما در زندگی دیگران، یک فعالیت کنترلکننده است.
وقتی با «پذیرش» تصمیم میگیریم و «درد» را تحمل میکنیم و به جای یک راه حل فوری-فوتی و فرار سریع از واقعیات زندگی، کنترل خود را رها میکنیم و زندگی را به نیروی برتر خود میسپاریم، یعنی اهمیت صبر را درک میکنیم. یعنی درد را به عنوان بخش لازم زندگی میپذیرم.
امروز، من در برابر ناامنی و ناملایمات جهان، تسلیم خواهم شد و ایمان دارم که میتوانم از طریق این روند زندگی، آرامش داشته باشم و رشد کنم. در واقع وقتی سرانجام پذیرفتم که کنترلی بر دنیا ندارم، احساس خوبی پیدا کردم.
فقط برای امروز: از قید و بند رها میشوم و هدایت زندگی خود را به نیروی برترم میسپارم.
هنگامی که مشیت خداوند با ارادهی ما انطباق پیدا میکند که آن را در راه معقول به کار گیریم. چنین پدیدهای برای همگی ما با حیرت زیاد تلقی میشود. تمامی مشکلات ما بهخاطر درست بهکار نبردن نیروی اراده بوده است و ما سعی کرده بودیم که مشکلاتمان را با نیروی اراده بمباران کنیم، بهجای آنکه تلاش کنیم تا این نیرو را در موافقت با مقصود خداوند برای خود درآوریم و برای امکان هر چه بیشتر این مهم که چکیده برنامه الکلیهای گمنام است و قدم سوم این در را باز میکند.
(کتاب ۱۲ قدم و ۱۲ سنت، صفحه ۴۳)