
ترازنامه فوری یا لحظهای/۱۴ تیر
زمانی که یک الکلی بر اثر مصرف بیش از اندازه روز قبل، دچار تهوع و خماری میشود، زندگی بر وفق مراد او نخواهد بود. اما نوع متفاوتی از خماری را همه ما تجربه کردهایم که به آن خماری احساسی emotional hangover گفته میشود و رابطه مستقیم با شدت احساسات منفی دیروز و امروز دارد که خشم، ترس و حسادت از آن جملهاند.
اگر ما میخواهیم زندگی آرامی داشته باشیم، لزوماً چنین خماری احساسی را میبایست از بین ببریم. این بدان معنا نیست که مجبوریم در حواشی زندگی خود سرگردان بمانیم. لازمه این کار، پذبرفتن و تصحیح خطاها در لحظه است. ترازنامه ما چنین توانایی به ما میدهد که بتوانیم با گذشته خود کنار بیائیم. وقتی این کار «ترازنامه شخصی» انجام شود، واقعا میتوانیم آشفتگیها و مشکلات را پشت سر بگذاریم. وقتی ترازنامه ما به دقت گرفته شود و با خودمان آشتی کنیم، اعتقاد میآوریم که با نبردهای فردا، هنگامی که پیدایشان میشود، میتوانیم روبرو شویم.
هر چند که ترازنامهها اصولا شبیه به هم هستند، ولی تفاوت آنها را زمان معین میکند. در طی روز یک ترازنامه فوری یا لحظهای spot check inventory هم وجود دارد که هر زمان خود را درگیر و آشفته و پریشان میبینیم، میتوانیم انجام دهیم. هر وقت خشم شدید، غضب یا از دست دادن کنترل کامل به سراغمان آمد، میتوانیم در لحظه تراز بگیریم و اگر لازم است بلافاصله جبران خسارت کنیم.
البته بعد از اتمام روز و ساعاتی که پشت سر گذاشتیم، همه اتفاقات روز را مرور میکنیم و رفتارمان را در ترازنامه روزانه نیز برای کارهای مثبت و منفی، ارزیابی میکنیم.
◊ ◊ ◊
در زیر سطح
برخی از افراد در برابر بسیاری از سوالاتی که باید در ترازنامهی اخلاقی پاسخ داده شوند، اعتراض میکنند زیرا گمان میکنند که نقصهای شخصیتیشان چندان خیره کننده نبوده است. برای اینها میتوان اظهار داشت که یک آزمایش هشیارانه احتمالاً میتواند عیوبی را که در سوالات مورد اعتراض، مستتر بوده آشکار کند.
ظاهر ما چندان بد به نظر نمیرسید، ولی ما نهایتا از این قضیه شرمسار شدیم وقتی که دریافتیم دقیقا همین عیوب را به راحتی از زیر لایهی ضحیم خودتوجیهی پنهان نموده بودیم. و اینها همان عیوبی بودند که مارا غافلگیر کرده و سرانجام دچار الکلیسم و فلاکت کردند.
(کتاب ۱۲ و ۱۲، الکلیهای گمنام)
بازتابهای روزانه
آموزش هرگز تمام نمیشود.
هر بار این کلمات را میخوانم، بغضی گلویم را میفشارد. اولش به این خاطر بود که فکر میکردم تمام شده است. آموزش تمام شده است و دیگر فقط منم و خودم. هرگز دیگر این احساس تازگی را برایم نخواهد داشت. اما حالا وقتی این کلمات را میخوانم، مهر عمیقی در خودم نسبت به پیشگامان ایای احساس میکنم و میدانم خلاصه تمام چیزهایی است که من به آن باور دارم و برایش تلاش میکنم و اینکه به لطف و مرهمت پرودگار، آموزش هرگز تمام نمیشود و من هرگز تنها نیستم و هر روز یک روز تازه است.