
بحرانهای روحانی و عاطفی/۱۵ فروردین
ما در بهبودی دچار تغییرات روحی شدید میشویم که میتواند بسیار ترسناک باشد. اغلب ما بحران روحی را با بیماری روانی اشتباه میگیریم. موج اندوه، افسردگی یا اضطراب و دلهره ممکن است ما را دربر گیرد، و خاطرات گذشته دوباره زنده شوند و حال ما خراب کنند، که این همه البته میتواند فرآیندی باشد که ما باید طی کنیم تا به رهایی دست یابیم. چیزهایی که ما به دنبالش هستیم علاجِ احساساتمان است.
احساس افسردگی ممکن است دردی لازم جهت رشد روحانی باشد. احساس پوچی، بیهودگی و تکدر روح ممکن است ترسناک و غریب باشد. اما اتفاقاتی که در درون ما رخ میدهند، اغلب فرآیندی است برای رساندن ما به نور و روشنایی. بعضی اوقات این همه احساس منفی، مانند هوای طوفانی است که فقط باید آن قدر صبر کنیم تا بگذرد. صبر، درخواست کمک، حضور مداوم در جلسات بهبودی، مشارکت صادقانه با راهنما و اعضایی که به ایشان اعتماد داریم، بعضی اوقات تنها کاری است که میتوانیم انجام دهیم تا این شرایط بگذرد.
این گونه بحرانها هنگام شدت، بسیار ترسناک هستند، و بعضی اوقات تنها راه شناسایی آنها با نگاه به مشکلات گذشته امکان پذیر است. شدت این بحرانها هر قدر باشد، باید بدانیم که موقتی هستند، و ما از آنها توسط گشایش اوضاع با ارادهای سرسختانه خلاص خواهیم شد. کتاب پایه معتادان گمنام میگوید: «ما تجربه روحانی بزرگی را پشت سر میگذاریم که باعث تغییرمان میشود.» ما سلامت عقل خود را بازمییابیم و زندگی بانشاط و سازندهای خواهیم داشت. اما ممکن است صبر کردن برای شناسایی بحرانها قبل از درخوست کمک، خطرناک و غیرمنطقی باشد. ممکن است برای ادامهی رشد روحانی خود به ابزار جدیدی نیاز داشته باشیم. و اگر در جایی دیگر به دنبال آن بگردیم به این معنی نیست که کارهایی را که تاکنون انجام دادهایم را رها کردهایم یا تعهد خود را قربانی نمودهایم.
بعضی از اعضای باتجربه در مشارکت خود میگویند که، بدترین لحظات عدم سلامت عقل موقعی است که درون ما با بیرون ما همخوانی ندارد؛ یعنی مواقعی که کارهایی را انجام میدهیم که بر خلاف باورهایمان است. یا به نحوی در حال زندگی با دروغهای خود هستیم، یا واقعیات زندگی خود را انکار میکنیم. قطع شدن ارتباط بین آنچه میخواهیم، با آنچه که باور داریم و آنچه که در حال انجامش هستیم، کافی است تا هر کسی را دیوانه کند، که این میتواند لغزش را به دشمنی نیرومند تبدیل کند.
برگشت به زندگی توام با درستکاری، با مشارکت صادقانه با فردی دیگر آغاز میشود. ممکن است راه برگشت بسیار طولانی باشد، اما جایگزین آن میتواند آنقدر دردناک باشد که نتوانیم با پاکی آن را پشت سر بگذاریم. وقتی که واقعیت را با راهنمای خود یا دوستی که به او اعتماد داریم در میان میگذاریم، امید دوباره در ما زنده میشود.
(کتاب پاک زیستن، صفحه ۱۳۰ و ۱۳۱)