
شرم و احساس گناه/۵ مهر
همه اصول معنوی به عنوان یک مجموعه با هم کار میکنند و همهی آنها هم مهم هستند؛ ولی اگر قرار باشد، یکی را انتخاب کنم، میگویم فروتنی. من بدون فروتنی نمیتوانم کسی را دوست داشته باشم، عشق بورزم و مهربان باشم. من باید فروتن باشم. من باید بدانم که در کنترل نیستم. باید به دیگران اعتماد کنم. بنابراین به نظر من، فروتنی مهمترین اصل معنوی است.
باید یاد بگیریم که «مردم» مشکل ما نیستند. مشکل من، خودم هستم. اگر مسئلهای من را ناراحت میکند، باید به خودم بنگرم و راهکاری پیدا کنم تا آرام شوم. برای اینکار باید چیزهایی را که خودم نمیتوانم تغییر دهم را قبول کنم، جنگ بیحاصل نداشته باشم و بپذیرم. وقتی اتفاقی در زندگی میافتد، من نباید با آن دشمن شوم. من قادر نیستم آن را تغییر دهم. باید آن را قبول کنم.
یک از بدترین نقصهای اخلاقی، شرم و احساس گناه است. بیشتر خطاها و کمبودهای من از «شرم» میآید. وقتی میگویند این بیماری پایهاش شرم است، مثلاً معتادی که به خاطر مصرف مواد عذاب وجدان دارد، حس میکند، موجود بیفایده و پوچی است… فکر میکند هرگز نمیتواند پاک بماند.
بعد NA آمد و احساس گناه را از ما گرفت. به ما فهماندند که افراد بدی نیستیم، فقط بیمار هستیم. این کار به ما اجازه داد بهبودی پیدا کنیم. قبلاً نمیتوانستیم؛ چون آن احساس پوچی و بدی و گناه این اجازه را به ما نمیداد. کارهای وحشتناکی کرده بودیم، خودخواه و خودمحور بودیم و زیادهروی میکردیم. ولی وقتی پذیرفتیم بیمار هستیم؛ وقتی جلوی این بیماری را بگیریم؛ رفتارمان میتواند تغییر کند.
ما انسانهای خوبی هستیم، فقط رفتارهای بدی داشتهایم.
پس با حذف احساس گناه، شرم و عذاب وجدان از این بیماری، امکان بازیابی پیدا میکنیم. برای من این یک فرآیندی هست که تا آخرِ عمر ادامه دارد؛ من همیشه با شرم سر و کار خواهم داشت، مخصوصاً دربارهی غریزه و روابط جنسی، احساس شرم دوباره میتواند باز گردد. احساس شرم و گناه پشت سر مشکلات من است. وقتی من میتوانم با آنها کنار بیایم، بهتر خواهم شد و میتوانم خود را به عنوان یک انسان قبول کنم؛ من هم مثل آدمهای دیگر هستم، نه بهتر و نه بدتر.
گفتگو با «تام» بخش دوم، درباره تجربه معتادان گمنام ایران و جهان