هم‌وابستگی

اسرار و صمیمیت/۶ مرداد

می‌ترسیدیم اگر خود را همان طور که هستیم نشان دهیم، مطمئناً طرد شویم. (کتاب پایه NA)
برقراری روابط بدون وجود موانع، روابطی که در آن با احساسات خود راحت باشیم، چیزی است که مورد پسند بسیاری از ماست. در عین حال، برقراری این صمیمیت از تقریباً تمام موقعیت‌های زندگی ترس بیشتری را در ما ایجاد می‌کند.
اگر چیزهایی را که موجب ترس ما می‌شود، بررسی کنیم، معمولاً به تلاش خود برای پنهان کردن یکی از جنبه‌های شخصیت خود که از آن خجالت می‌کشیم، پی می‌بریم، جنبه‌ای که حتی آن را به خود نیز نقبولانده‌ایم. نمی‌خواهیم دیگران از ناامنی‌ها، رنج یا احتیاج ما مطلع شوند. بنابراین، از برملا کردن آنها صرفاً خودداری میکنیم. شاید تصور کنیم اگر کسی از نواقص ما خبر نداشته باشد، این نواقص دیگر وجود نخواهند داشت.
اینجاست که روابط ما قطع می‌شود. هر کسی که وارد زندگی ما می‌شود، از نقطه‌ای که اسرار ما شروع می‌شود، فراتر نخواهد رفت. برای حفظ صمیمیت و نزدیکی در یک رابطه، ضروری است نقص‌های خود را اذعان کنیم و آنها را بپذیریم. وقتی این کار را انجام می‌دهیم، مخفیگاه انکار که برای پنهان نگاه داشتن این مسائل ساخته شده، نابود می شود و ما قادر به برقراری روابط با دیگران خواهیم شد.
فقط برای امروز: برای به مشارکت گذاشتن ضمیر درونی خود فرصت‌هایی دارم. از این فرصت‌ها بهره میگیرم. به کسانی که دوست دارم نزدیکتر می‌شوم.
    ↔         ↔         ↔

نقل قول از کتاب Hour To Hour

اولین ماه‌های ترک اعتیاد، سخت‌ترین مرحله‌ایست که در کل فرایند بهبودی مجبوریم به پایان برسانیم. هر کس به ما بگوید که چقدر حالش «خوب و عالی» است، بدون شک حس درد و رنج آغاز بهبودی را از یاد برده است. با اینکه این ساعت‌ها، هفته‌های اول به هیچ عنوان خوب و عالی نیست، می‌شود گفت ارزش‌اش را دارد.

گاهی این احساس در من به وجود می‌آید که از این بدتر نمی‌شود، اما خدایا به من این توانایی را بده که پاک و هوشیار بمانم.

درون ذهن من

من دارم تغییر می‌کنم، این را حس می‌کنم. تنها با ساکت و آرام ماندن دارم یاد می‌گیرم و بزرگ می‌شوم. احساس و عاطفه‌ام بیشتر از همیشه قوی است. شکرگزارم که زنده‌ام و می‌دانم که زندگی یک مسیر معنوی است. هر آنچه در تمام طول زندگی رخ می‌دهد، چالش‌های معنوی است، فرصت‌هایی که مرا با وجوه تازه‌ای از خودم و زندگی مواجه می‌کند. زندگی مرا احاطه کرده است؛ درونم، بیرونم، همه‌جا وجود دارد. اگر از درون پذیرا و ساکت باشم، زندگی همان‌جاست، می‌توانم احساسش کنم. اگر در میلیون‌ها اختلال غیر ضروری گم نشوم، زندگی هست، روح زندگی جایی منتظر است که دیده و لمس شود.

من ذهنم را آزاد می‌گذارم.

(دکتر تیان دیتون)/ترجمه: آزاده اتحاد