
آزاد شدن تنشها/۵ فروردین
شکست چیست؟ جز اولین گام به سوی موفقیت. (وندل فیلیپس، از مخالفان بردهداری)
مردی وارد جلسهای میشود. میگوید: «من تسلیم میشوم. من نمیتوانم مثل بقیه، عادی، مشروب بخورم.» ما لبخند میزنیم و به او خوشامد میگوییم. ما احساس او را میشناسیم. در برنامه، ما همه باید شکست را بپذیریم. پذیرش شکست اولین قدم ما به سوی جهانی زیباست. مثل تمام قدمهای اول دیگر، این قدم هم سخت است. و چه جهانی است، این جهان! جهانی که ما در آن حسابیم. جهانی که ما همه در آن برابریم! این قدم اول ما را میبرد به جهان توجه و مراقبت خدا. عشق میگیریم. عشق میدهیم. هوشیار میمانیم، چرا که هر روز شکست را میپذیریم.
نیایش امروز: در تسلیم، من نمیتوانم مشروب بخورم و مواد مصرف میکنم. من متفاوتم. قدرت برتر، هر روز کمکم کن که تسلیم شوم.
فعالیت امروز: هر از گاهی، من باید شکست را بپذیرم و دربارهاش حرف بزنم، بینیم چه بوده، چه شده و کجا…
خدمت به برادرم
اعضای برنامه با تازهوارد نه از موضع قدرت، که از موضع فروتنی و ضعف حرف میزنند.
(از کتاب Alcoholics Anonymous Comes of Age)
بازتاب امروز
ما در بهبودی یاد میگیریم امکان ندارد آدم دیگری را تنبیه کند و خودش تنبیه نشود. آزاد شدن تنشها، حتی اگر موجه باشند، به شکل تنبیهی با خود رنج و تلخی میآورد. این قصه تکراری زندگی من بود، قبل از ورود به بهبودی. بنابراین در زندگی جدیدم، درست رفتار میکنم، با نگاه به نتایج مثبت درستزیستن در درازمدت که تسلط بر احساسات، به رسمیت شناختنشان و به دنبالش آزاد شدن آنهاست. آیا صدای قدرت برتر من فرصت پیدا میکند تا در هیاهوی فریاد شِکوِههای من شنیده شود؟
امروز دعا میکنم
که از ناسزاگویی و بحثهایی که نفس(ego) را خُرد میکند، اجتناب کنم. اگر عصبانی هستم، سعی میکنم خشمم را روی عمل فرد معطوف کنم، نه شخصیتش. از دستکم گرفتن اجتناب کنم؛ از انتقاد از عیوب شخصیتی یا تهمت و توهین بیخودی دست بردارم. دعا میکنم که روی قدرت برترم حساب کنم تا راه را به من نشان دهد.
امروز به خاطر خواهم سپرد که به درستی از پس خشمم بربیایم.
(از کتاب A Day at a Time)