
بیماری ما زندان ما بود/۹ بهمن
بسیاری از آدمها در زندان عاطفی زندگی میکنند، بی آنکه خود بدانند.
(ویرجینیا ساتیر، نویسنده امریکایی)
بیماری ما زندان ما بود. به قدری احساس بدی در خود داشتیم که مطمئن بودیم باید خطای بزرگی را مرتکب شده باشیم. اما ما عامل بیماریمان نبودیم. هیچ کاری نکرده بودیم که سزاوار چنین بیماریای باشیم. ما مسئول این حقیقت که بیماریم، نیستیم. اما مسئول بهبودیمان هستیم. آزادی مشروط بهمان داده شده و شرایطش هم ساده است: مشروب و دیگر مواد مخدر را مصرف نکن و قدمها را کار کن. اگر از این قوانین ساده تبعیت کنیم، آزاد خواهیم شد. و برایمان روشن خواهد شد که تنها قدرتی والاتر از خودمان میتواند این آزادی را به ما بدهد.
(از کتاب Keep It Simple)
نیایش امروز: نیروی برتر، کمکم کن آزاد بمانم. در این بیست و چهار ساعت آینده، کمکم کن که از هر گونه وسوسه نوشیدن یا مصرف مواد دور بمانم. با یاری تو، آزاد خواهم شد.
فعالیت امروز: امروز به بیماریام فکر میکنم. من به لحاظ اخلاقی ضعیف نیستم. فقط گرفتار یک بیماری خطرناک شدهام. چه چیزی میتواند من را از این بیماری آزاد کند؟
از کتاب Each Day a New Beginning
مهر و آگاهی همیشه ما را از خطرها و گرفتاریها در امان نگه نمیدارد. روابط انسانی هرگز بیخطر نمیشود.
(باربارا گریزونی هریسون، روزنامهنگار و مقالهنویس امریکایی)
برای فرار از تنهایی، ارتباط با دیگران لازم و ضروری است؛ اما ضامن رهایی از درد نیست. ساختن رابطهای معنادار با یک انسان دیگر نیازمند صبر است، حتی اگر اصلاً صبور نباشیم. طاقت و تحمل میخواهد، حتی اگر درون خود اینها را نداشته باشیم. از خود گذشتگی میخواهد، در آن لحظاتی که نَفس ما تشنه توجه است.
با وجود این، ما به رابطه با دیگران نیازمندیم؛ منبع الهام و انگیزه ماست. با روابط است که ما خودمان را میشناسیم و میسازیم. با دیگران است که دستاوردهایمان سرعت میگیرند. خلاقیتمان تشویق میشود و رشد معنوی و عاطفیمان هم.
میتوانیم با دقت به اطرافمان نگاه کنیم. حتی در موقعیتی منفی، احساس خوشبختی کنیم. هر موقعیتی میتواند منجر به قدمی مثبت در آینده شود. هر موقعیتی به نفع ما خواهد بود.
در روابط انسانی خطر وجود دارد و اغلب با درد و رنج همراه است. اما منجر به رشد خواهد شد و من عاقبت خوشبختیای را که در پیاش هستم، خواهم یافت.
همین امروز دست دوستی به سوی کسی دراز خواهم کرد.
ترجمه مجله اعتیاد: آزاده اتحاد