
دعاهای من بیجواب نخواهد ماند/۹ اردیبهشت
اکثر ما مایل نبودیم بپذیریم که الکلی واقعی هستیم. هیچکس نمیخواهد فکر کند که از نظر جسمی و فکری با دیگران تفاوت دارد.
(کتاب الکلیهای گمنام صفحه ۳۰)
نقل قول از کتاب Hour To Hour
درد و تلاش روزهای اول بهبودی باد قدرتمندی است که زندگی شما را تکان میدهد. درهای عمیقترین احساسات شما را باز میکند و جوهر وجودتان را محک میزند. اما وقتی توفان آرام میشود، شما خودتان را با عشقی که از انجمن میگیرید، دوباره میسازید.
در روزهای پیشرو، آن زمان که نمیتوانم شکرگزار باشم، نمیتوانم آن سوی توفان را ببینم، به ضربان قلب انجمن گوش میدهم.
روشن کردن یک شمع
امروز من یک شمع روشن میکنم. در دل میدانم که جهان پر است از آدمهای خالص و خوب. آدمهایی که میخواهند به جهان کمک کنند، که قلبهایشان در مسیر درست قرار دارد. امروز من عمیقترین آرزوهایم را با این روحهای نیکصفت به اشتراک میگذارم تا بخشی از نیرویی باشیم که میتواند جهان را نجات دهد. من برای همه آنها که نیازمند دعا هستند، در دل دعا میکنم و انرژی روحم را با آنها که همچون من میاندیشند، پیوند میزنم. باور دارم که نیات خیرم برای این جهان با نیات خیر دیگران پیوند خواهد خورد و نیرویی بیصدا به وجود خواهد آورد که از پس آن، قدرتی شکل میگیرد و انرژیهای بیشتر و بیشتری را به خود جذب خواهد کرد. دعاهای من بیجواب نخواهد ماند، چرا که در واقع دعاهای بیشمار انسان است. چه بسیار انسانهای نیکی که در تمام سطوح زندگی و گوشهگوشه این جهان نفس میکشند. ما همه یک نقطه اشتراک عمیق داریم، و آن عشق به زندگی است، عشق به جهان.
با تمام وجودم قدمی کوچک برخواهم داشت.
(دکتر تیان دیتون)
بهتر است آدم زندگی را هوشیار بگذراند و فکر کند الکلی است تا اینکه مست بگذراند و فکر کند الکلی نیست.
راه به سوی ایمان
فروتنی حقیقی و ذهنی باز میتواند ما را به ایمان برساند و هر جلسه ایای به ما این اطمینان را میدهد که خدا، اگر به درستی با او هماندیش شویم، سلامت عقل را دوباره بهمان برمیگرداند.
(از کتاب ۱۲ قدم و ۱۲ سنت)
آخرین میگساری من، کارم را به بیمارستان کشاند، کاملاً از هم پاشیده بودم. تازه آن زمان بود که توانستم گذشته معلقم را پیش چشمهایم ببینم. فهمیدم با مشروب، تمام کابوسهایی را که در زندگی دیده بودم، زندگی کردم. هوای نفس و اعتیاد به الکل مرا به چاه تاریک وهم، بیهوشی و ناامیدی رانده بود. وقتی بالاخره شکستم، از خدا کمک خواستم. حضور او به من گفت که ایمان بیاورم. این چنین شد که اعتیادم به الکل از من دور شد و بدگمانیام از بین رفت. دیگر نمیترسم. میدانم که زندگیام سالم و معقول است.
(از کتاب Daily Reflections)