
سفر مقصد من است/۱۰ مرداد
بهندرت گرفتاری و یا مصیبتی یافت میشود که در جمع ما حل نشده باشد. (کتاب بزرگ AA – داستان بیل، صفحه ۱۵)
همه ما دورهای را گذراندهایم که در آن یا عاشق جلسات بودیم یا از آن متنفر شدیم و احساس دوگانگی و شک و تردید داشتیم. بالا و پایین شدن احساسات و یا هیجانات عجیب و غریب، بخشی طبیعی از بهبودی ما هستند . برای اینکه در بهبودی بمانیم علیرغم همه نوسانات، نود جلسه / نود روز را پر میکنیم.
مراقبه
امروز منبع نور و خرد را درون خود شناسایی میکنم. هنگامی که بیرون از خود را مینگرم تا دریابم که چه در درونم میگذرد، نیاز به تمرین بصیرت زیادی دارم چون بخشی از آنچه که مشاهده میکنم شایسته وجود من است و برخی دیگر نیستند.
سرچشمهای درون من وجود دارد که روزی پر میشود و منتظر کشفشدن است. هنگامی که من میتوانم به آرامی در این آرامش درونی بسر ببرم، حسی از سرشاری را تجربه میکنم ، میلم برای بیرون آمدن از خود کم میشود و راه را برای الویت بخشیدن به صلحی پایدار باز میکند.
وقتی میتوانم با خلوت درونم ارتباط برقرار کنم، تنهایی معنای متفاوتی برایم پیدا میکند. زندگی آسان میشود و مسايل بیرونی اهمیت خود را از دست میدهند. من روزانه بدنبال این آرامش درونی هستم و امروز این هدیه را به خود میبخشم.
درون خود را جستجو میکنم .
(دکتر تیان دیتون)/ کتاب ساعت به ساعت
نقل قول از کتابچه راهنما
برنامه ما نه مجوزی برای ورود به بهشت است و نه شما را از رفتن به جهنم باز میدارد. اما آنقدر شما را پاک و هوشیار نگه میدارد تا خود تصمیم بگیرید که میخواهید کدام راه را بروید.
سفر مقصد من است .
ترجمه: محبوبه
◊ ◊ ◊
نقل قول از کتاب Hour To Hour
هر آنچه در حال حاضر دارد شما را آزار میدهد، کنار بگذارید. رو کنید به هر آنکه میبینید و به او لبخند بزنید. به او سلام بگویید و برایش آرزوی شادی کنید. این اولین قدم برای رها شدن از خود است.
آن زمان که وسوسه میشوم خودم را آزار بدهم و وسواسگونه ذهنم را معطوف به چیزی نگه دارم، خدایا تو نشانم بده که چطور با دیگری مهربان باشم.
اجازه میدهم بدنم حرف بزند
امروز اجازه میدهم بدنم حرف بزند و به هر آنچه سعی میکند به من بگوید، گوش خواهم داد. اگر صدای بدنم اشک در خود داشته باشد، میگذارم اشکها جاری شوند. اگر بدنم خشم در خود داشته باشد، به خودم اجازه میدهم آن خشم را تجربه کنم تا از بین برود و سلولهایم دیگر مجبور نباشند آن را برای من با خود حمل کنند. اگر بدنم میخواهد بلرزد و بلغزد، من اجازه خواهم داد؛ چرا که میدانم فقط نیاز دارد چیزی را آزاد کند که دیگر نمیخواهد آن را در خودش نگه دارد.
من اجازه میدهم بدنم از احساساتی که در خودش نگه میدارد، رها شود.
(دکتر تیان دیتون)/ترجمه: آزاده اتحاد