امروز را زندگی کن/۱۷ بهمن
زندگی من پیش از ورود به برنامه مثل زندگیهای بسیاریمان بود که غول اعتیاد بیرحمانه ما را در خود فرو برده و شکنجه داده بود. سالیان سال، من بیمار و خسته بودم. وقتی از همیشه بیمار و خسته بودن، بیمار و خسته شدم، عاقبت خودم را تسلیم کردم و وارد برنامه شدم. حالا میدانم که در تمام این مدت، قدرتی برتر به من یاری رسانده؛ در واقع این خدا بوده که به من اجازه زندگی داد تا بتوانم در نهایت راهی تازه برای ادامه زندگی پیدا کنم و در پیش بگیرم. از زمانی که بیدار شدهام، بدون شک به آرامشی دست یافتهام که پیش از این، هرگز در زندگیام وجود نداشت.
امروز دعا میکنم
خدایا، بگذار بدانم که نیروی برترم به یکباره مثل غریبهای که دری را به رویم باز میکند، بر سر راهم قرار نگرفته است. و این قدرت همیشه در کنار من و مراقب من بوده؛ تنها کافی است به یاد بیاورم که به دفعات من را از فاجعه نجات داده است. حالا که یاد گرفتهام نیروی برترم را بهتر بشناسم، میفهمم که حتماً نجات یافتهام تا به دیگرانی چون خودم کمک کنم.
امروز به خاطر میسپارم
که زنده بودن و بهبودی یافتنم را سپاس گویم. من از این که زنده ماندم و وارد برنامه بهبودی شدم، سپاسگزارم.
(از کتاب A Day At A Time)
شادی درس بعدی شماست
مهر و شفقت را آموختن، عشق را درک کردن و شادی را زیستن. این هدف ما، دلیلِ بودن ماست. این مأموریت حقیقی ما در این سیاره است.
مهرآموزی شاید به این خاطر برایمان دشوار بوده که برای مهرورزی خالصانه و بدون قضاوت دیگران، باید اول خودمان رنج و سختی را تجربه کرده باشیم. آن زمانهایی که با وجود تلاشهای فراوان، نتوانستیم به خودمان کمک کنیم، زمانهایی که در پی جواب بودهایم، اما نتوانستیم آن را بیابیم. همین است که میگویند تنها رنج و مشکلات است که بذر مهر در ما میکارد.
درک عشق شاید سالها طول کشیده، چون چه بسیار دلشکستگیها و جستجوها و چنگ انداختنها بوده تا فهمیدیم کلید خانه عشق، قلب و روح خودمان است. تا آن زمان، عشق آنچه نبود که فکر میکردیم یا امیدوار بودیم باید باشد. حالا متفاوت است و بهتر.
توقف نکن. نگذار تفاله مانده، رنج مراحل اول مسیرت، تو را از پیش رفتن باز دارد. برای شاد بودن، نخست باید مهر و عشق را شناخت.
بخش دشوارش رد شده. حالا شما به پاداش خود رسیدهاید. حالا وقت آن است که شادی را بشناسید.
(ترجمه از کتاب Journey To The Heart)
امروز را زندگی کن
من آموختم فقط برای امروز زندگی کنم، بدون اینکه سعی کنم همهی مشکلات زندگیام را به یکباره حل کنم. من میتوانم برای ۲۴ ساعت کارهایی را انجام دهم. یک روز در یک زمان کافی است.
به گذشته نگاه نکنید و غم گذشته را نخورید، زیرا رفته و به پایان رسیده است. همچنین، نگران آینده نباشید، زیرا هنوز نیامده است و فکر و خیال و نگرانی درباره آن نتیجهای نخواهد داشت. به جای آن، در زمان حال زندگی کنید و آن را بسیار زیبا کنید.
لئو تولستوی میگوید: «فقط یک زمان است که اهمیت دارد: اکنون! این مهمترین زمان است چون تنها زمانی است که روی آن قدرت داریم.»
در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید