
زندگی بنبست نیست/۹ مهر
این حقیقت دوباره و دوباره به اثبات رسیده است که «یک الکلی همیشه الکلی باقی میماند» و اگر ما پس از مدتی هُشیاری، مشروبخواری را از سر بگیریم، طولی نخواهد کشید که وخامت حالمان دوباره به وضع سابق بر میگردد. در صورتی که خیال ترک الکل را داریم، باید فکر هر نوع پیششرطی برای آینده و هر گونه نیّت دزدکی که روزی در برابر الکل مصون خواهیم شد، را از سر بیرون کنیم.
(کتاب الکلی های گمنام، ص۳۳)
امروز من یک الكلی هستم. فردا فرقی نخواهد کرد. اعتیاد به الکل من در حال حاضر و برای همیشه در درون من جا خوش کرده و زندگی میکند. هرگز نباید آنچه هستم را فراموش کنم. اگر من به طور روزمره بیماری الکلیسم خود را قبول نداشته باشم، الکل من را نابود خواهد کرد. من وارد بازیای نخواهم شد که میدانم در آن شکست خواهم خورد. من با بیماری اعتیاد روبرو هستم؛ آب زیر کاه و بیرحم. این بیماری هیچ درمانی ندارد، غیر از تسلیم به نیروی برتر، پذیرش اعتیاد به الکل و مراقبت روزانه از طریق کارکرد قدمهای دوازدهگانه.
زندگی بنبست نیست
وقتی مردی یا زنی به بیداری روحانی میرسد، مهمترین معنی آن این است که او دیگر میتوانید حس کند و باور داشته باشد که قادر است کارهایی را انجام دهد که قبل از آن با تکیه به اراده خود و بدون کمک قادر به انجام آنها نبود. به او یک آگاهی و وجودی تازه هدیه شده است.
او اینک در جادهای قرار داده شده که به او میگوید که حقیقتا به مقصدی میرود، که زندگی یک کوچه بنبست نیست، که زندگی چیزی نیست که بر آن چیره شویم یا آن را تحمل کنیم.
به مفهوم حقیقی کلمه، او متحول شده است. چرا که او به سرچشمهی نیرویی متصل شده که پیشتر وجود آن را در خویش نفی میکرده است.
(کتاب دوازده و دوازده/از دیدگاه بیل، ص۹۳)