انکار

دست از انکار برداشتن/۱ تیر

ما دیر باور می کنیم آن‌چه اگر باور شود به احساسات‌مان آسیب رساند.

(اووید، شاعر رومی)

بیشتر ما در فرایند بهبودی هر چند وقت یک‌بار دچار انکار شده‌ایم. بعضی‌هامان اصلاً وابسته این ابزاریم.

ما شاید اتفاقات یا احساسات گذشته‌مان را انکار کرده‌ایم. شاید مشکلات آدم‌های دیگر را انکار کرده‌ایم؛ مشکلات، احساسات، افکار، خواسته‌ها یا نیازهای خودمان را انکار کرده‌ایم. ما واقعیت را انکار کردیم.

انکار یعنی ما به خودمان اجازه نمی‌دهیم با واقعیت مواجه شویم، معمولاً به این خاطر که مواجهه با واقعیت اذیت‌مان می‌کند. چرا که مواجهه با واقعیت مساوی خواهد بود با از دست دادن چیزی: اعتماد، عشق، خانواده، شاید ازدواج، یک رابطه دوستانه و یک رؤیا. و از دست دادن کسی یا چیزی سخت است.

انکار ابزاری پیشگیرانه است، سپر روح. مانعی بر سر راه ما در مواجهه با واقعیت و به رسمیت شناختن آن، تا زمانی که برای مواجهه با آن واقعیت به‌خصوص آماده شویم. حتی اگر آدم‌ها آن واقعیت را توی صورت ما فریاد بزنند، تا زمانی که آماده نباشیم، نمی‌شنویم.

ما موجوداتی استوار اما شکننده‌ایم. گاهی زمان نیاز داریم که آماده شویم، زمان نیاز داریم که خودمان را برای کنار آمدن [با واقعیت] آماده کنیم. نیازمان به انکار را با مجبور کردن خودمان به پذیرش نادیده نمی‌گیریم؛ آن زمان نیاز به انکار را نادیده می‌گیریم که آن‌قدر قوی شده باشیم و احساس امنیت داشته باشیم که بتوانیم با واقعیت مواجه شویم.

هر وقت زمانش فرا برسد، این کار را می‌کنیم. نباید خودمان را به خاطر انکار واقعیت تنبیه کنیم؛ فقط باید خودمان را دوست داشته باشیم تا قوی شویم و احساس امنیت کنیم تا هر روز برای مواجهه و کنار آمدن با واقعیت آماده و آماده‌تر شویم. ما آن زمان که باید، با واقعیت مواجه خواهیم شد و کنار خواهیم آمد، آن زمان که آماده‌ایم و آن زمان که قدرت برترمان بخواهد. برای این برنامه، نباید عذاب و تنبیه را از هیچ‌کس از جمله خودمان بپذیریم.

آنچه را نیاز داریم بدانیم، وقتی زمانش برسد، خواهیم دانست.

امروز، من تنها بر ایجاد احساس امنیت و اعتماد به نفس در خودم تمرکز خواهم کرد. اجازه خواهم داد بر اساس برنامه زمانی خودم به آگاهی برسم.

(از کتاب The Language of Letting Go)