
کارساز است؛ واقعاً هست/۱۰ تیر
سالها ادبیات مورد علاقه من آثار هومر بود. آثاری چون «اُدیسه» زیرا زندگی برایم به مثابهی سفر بود؛«ایلیاد» چون زندگی برایم همانند یک مبارزه بود. و حال از خود میپرسم: ولی آیا زندگی نیازمندانه آن چنان که هومر بدان نگاه میکرد حقیقت داشت؟ چرا من همواره باید در سفر بوده و از خود فرار کنم؟ آیا باید همواره با خود بجنگم و یا در برابر این زندگی که خداوند به من ارزانی داشته است پافشاری کنم و یا دلخور باشم؟ چرا نباید استراحت کنم و بگذارم کسی که از من تواناتر است فرمان را به دست گرفته و برنامهریزی کند؟
(سیاتل،واشنگتن)
انطباق؟
ایمان به یک نیروی مافوق و نمایش معجزات این نیرو در زندگی انسانها، حقایقی است به قدمت خود انسانها.
(ییل دبلیو، الکلیهای گمنام)
پیشرفت روحانیت
ما قدیس نیستیم، تنها میخواهیم سطح روحانیت خود را بالا ببریم و قوانینی که به وجود آوردهایم تنها بدین منظور است.
ما پیش از آنکه روحانیت خود را کامل کنیم در پی ارتقائ آن هستیم.
(ییل دبلیو، الکلیهای گمنام)/گزیده هایی ار کتاب «به این باور رسیدیم»)
↔ ↔ ↔
کارساز است؛ واقعاً هست.
(کتاب الکلیهای گمنام)
وقتی هوشیار شدم، اولش فقط برنامه الکیهای گمنام را باور داشتم. ناامیدی و ترس بود که مرا هوشیار نگه میداشت (و شاید کمکِ راهنمای مهربان و سختگیرم). ایمان به قدرتی برتر بعدها کمکم در من به وجود آمد؛ آن زمان که شروع کردم به گوش دادن به دیگرانی که در جلسات از تجربیات خودشان میگفتند؛ تجربیاتی که من در هوشیاری هرگز با آن مواجه نشده بودم، اما آن آدمها با نیرویی از سوی قدرتی برتر از سر گذرانده بودند. از پس تجربیاتی که آنها به اشتراک گذاشتند، این امید در درونم به وجود آمد که من هم باید – و میتوانم– به قدرتی برتر «برسم». به مرور زمان، فهمیدم [رسیدن به] قدرت برتر – ایمانی که تحت هر شرایطی کارساز است – ممکن است.
امروز این باور، به علاوه صداقت، ذهن باز و میل به تمرین کردن قدمهای این برنامه، همان آرامشی را که به دنبالش هستم، به من میدهد.
کارساز است؛ واقعاً هست.
(از کتاب Twenty-Four Hours A Day)