
غریزه زندگی کردن/۹ شهریور
هر چه مردم نسبت به ما کمتحملتر میشدند، ما از اجتماع و زندگی بیشتر دور میشدیم. وقتی ما به بندگی «پادشاه الکل» در آمدیم و ساکنان لرزان عالم جنون او شدیم، ابر سرد تنهایی بر آسمان زندگی ما گسترده شد و به مرور تراکمی شدیدتر و تاریکتر پیدا کرد. بعضی از ما به اماکن پست و کثیف پناه میبردیم تا شاید مصاحبی پیدا کنیم که ما را بپذیرد و درک کند. اما دوام کوتاهی داشت و پس از لحظات فراموشی، با چهار سوار کار سهمگین سرنوشت، یعنی وحشت، سردرگمی، درماندگی و نومیدی روبرو میشدیم. مشروبخواران سرخورده مفهوم این سطور را به خوبی درک میکنند!
(کتاب بزرگ الکلیهای گمنام، چشم اندازی برای شما، ص۱۵۱)
غریزه زندگی کردن
وقتی مردان و زنان مقدار زیادی الکل مصرف میکنند، زندگی خویش را ویران کرده و مرتکب غیرطبیعیترین کارها میشوند. با سرپیچی از میل غریزیشان برای صیانت از خویش، به نظر میرسد که در مقابل خودویرانگری، سر تسلیم فرود میآورند و آنها برخلاف عمیقترین غرایز باطنی خود عمل میکنند.
همچنان که به تدریج به واسطه تخریب هولناک ناشی از الکل، خوار و پست میٰشوند و فروتنی پیدا میکنند، رحمت خداوند شامل حالشان شده و آنها را از وسواس فکری خلاص میکند.¹
در اینجا است که غریزهی نیرومند میل به زندگی در آنها کاملاً در راستای خواست خالقشان مبنی بر عطا کردن یک زندگی جدید به آنها قرار میگیرند.
————
از مشخصههای اصلی تجربهی دگرگونی روحانی این است که این تجربه خارج از همهی تناسبهای معمول اعم از انظباط، ایمان و عقیده، به شخص انگیزش و بینشی جدید و بهتر اعطا میکند.
این تجربیات نمیتوانند به یکباره ما را کامل کنند؛ آنها به منزلهی تولدی نو هستند.²
(کتاب از دیدگاه بیل، ص۲۵۸)
پانویس
1 دوازده و دوازده، ص۶۵ کتاب
2 نامه، ۱۹۶۵
◊ ◊ ◊
نقل قول از کتاب Hour To Hour
در حال حاضر ما هیچ چیز را نمیتوانیم آسان به دست بیاوریم. مجبوریم انرژی زیادی را فقط صرف این کنیم که در وضعیتی ثابت بمانیم و شیوه جدید زندگی را بپذیریم. میگویند در دگرگونیهاى احوال و زمانه است که گوهر مردان شناخته مىشود! ما این را میدانیم و به شما وعده میدهیم که این دوران میگذرد. اما بر اساس زمانبندی خداوند، نه ما.
خدایا، ای مبداء روحانی من، ایمان مرا به این برنامه و به خودت هدایت کن.
محافظت از خودم
امروز من میدانم که مراقبت از خودم، از درونم آغاز میشود. تنها کارهایی که در طول روز میکنم، مهم نیست؛ این نگاه به زندگی است که اهمیت دارد. زندگی واقعی یعنی به خودت نگاه بیندازی و ببینی به چه نیاز داری؛ که اگر سردت است لباسی گرم بپوشی و اگر خستهای به خودت استراحتی بدهی. یعنی مطمئن شوی که به اندازه کافی در زندگیات تفریح میکنی، به کاری که از آن لذت میبری، توجه نشان میدهی و آن کار را بیشتر انجام دهی و چیزهایی را که حالت را خراب میکند، از زندگیات بزدایی. برای آنکه شایسته خودت زندگی کنی، باید به خودت اجازه بدهی علائق مخصوص خودت را داشته باشی و حتی بیزاریهای خودت را. فعالانه مطابق آنها عمل کنی. نه اینکه زندگیات را طوری بیچینی که از نگاه دیگران خوب به نظر بیاید، و یادت برود که این زندگی در وهله اول مال توست و این تویی که باید از آن لذت ببری. مرکز زندگی تو باید خودت باشی.
(دکتر تیان دیتون)