
من یک زندگی دارم که در دستان من است/۱۵ مهر
زندگی خود یک عیش تمام و کمال است. (جولیا چایلد)
برنامهی دوازده قدمی صرفاً یک برنامهی پیشنهادی برای بهبودی است، نه راه علاج. ما میتوانیم با پیروی از آن یک زندگی سالم را برگزینیم، اما هرگز نمیتوانیم در برابر اعتیاد و وابستگیمان مصون باقی بمانیم. ما همیشه در مقابل لغزشها، عیاشیها و بازگشت به رفتارهای قدیمی آسیبپذیریم. اگر چنین اتفاقهایی برایمان افتاد، اولین بایدمان یافتن راهی برای بازگشت به برنامه است. یک لغزش نشان از حقیقت عریانی دارد که ما تا به حال انکارش میکردیم. بعد از لغزش اگر فرد با خود صادق باشد، یک بار دیگر به ضعف و عجز خود پی میبرد. بعد از لغزش احساس شرم و تنفر از خود هیچ فایدهای ندارد. ما باید بپذیریم که موجودات کامل و بیعیبی نیستیم. بهبودی نه از پس شرم که از پذیرش صادقانهی عجز و نیاز به کمک میسر میشود. وعدهی بهبودی این برنامه که زندگی سالم است، حتی بعد از لغزش درست به اندازهی قبل ممکن است. تعهدِ تمام و کمال میخواهد، میل به مواجهه با درد و سختی میخواهد. آن زمان است که دوباره آزادیم که در شادی و هراسِ زندگی حضور و مشارکت کامل داشته باشیم.
من میخواهم که ضعف و عدم اختیار از زندگیام رخت ببندد. خودم نمیتوانم خودم را درمان کنم، اما درخواست یاری دارم.
(ترجمه از کتاب سنگ محک: مراقبههای روزانه)
↔ ↔ ↔
یک زندگی
من فقط یک زندگی دارم که باید آن را درست کنم و آن زندگیِ خودم است. یک ذهن دارم که با آن به فکر درست بعدیام میاندیشم، یک قلب که با آن احساس بعدی را تجربه میکنم و یک جسم که با آن حرکت درست بعدی را انجام میدهم.
من نمیتوانم دیگران را کنترل کنم. این میل به درست کردن دیگران بخشی از بیماری من است. من سالهای سال غرق مشکلات دیگران بودم، آسیبخورده از کارهای دیگران و گیج و پریشان از رفتارهای بیمارگونه دیگران.
وقتی میخواهم دیگران را کنترل کنم، از خودم میپرسم که آیا نابسامانی زندگی آنها مرا بهم میریزد و آیا باید جلو خودم را بگیرم؟
اگر واقعاً میخواهم از آنها فاصله بگیرم و از این بابت احساس گناه میکنم، بنابراین به جای فاصله میشتابم که دوباره همه چیز را درست کنم.
در این صورت نیاز است جلو خودم را بگیرم.
(دکتر تیان دایتون)