
احساس خوب/۱۴ فروردین
وقتی در جریان بهبودی از احساسات صحبت میکنیم اغلب به مثلث خود مشغولی میرسیم. تمام نواقص اخلاقی از این سه واکنش رنجش، خشم و ترس سرچشمه میگیرند. به این سه نقص مثلث خودمشغولی میگویند که منشا عدم سلامت عقل ماست.
اما احساسات دیگری نیز وجود دارند: شادی، خوشی، آرامش، رضایت، عشق، نزدیکی، محبت و هیجان. اشکالی ندارد اگر حالمان خوب باشد.
وقتی احساس خوبی داریم مجبور نیستیم نگران باشیم. مجبور نیستیم از حال خوب بترسیم. مجبور نیستیم شادی و خوشبختی خود را از بین ببریم. گاه این کارها را میکنیم تا شادی و احساس خوشمان را از دست بدهیم. به این کار عادت داریم.
داشتن حال خوب بیاشکال است. نیازی به تحلیل، داوری و توجیه وجود ندارد. نیازی به تحقیر کردن خود نیست. نیازی به این نیست که به دیگران اجازه بدهیم ما را به زیر بکشند. نیازی به تزریق منفیها نیست.
میتوانیم بگذاریم تا احساس خوب بر وجودمان سایه افکن شود.
امروز به خود یادآور میشوم که این حق مسلم من است که حال خوب داشته باشم. میتوانم لحظات بیشمار سرشار داشته باشم. میتوانم به تعادل برسم، میتوانم از خود رضایت داشته باشم، آرام و خوب باشم.
(از کتاب رهایی، نوشته ملودی بیتی)
♥ ♥ ♥
درد و رنج، دیگر برای ما یک تهدیدِ وحشت آفرین نیست که بخواهیم به هر قیمتی از آن فرار کنیم. وقتی درد به سراغ ما میآید، هر قدر هم که شدید باشد، متوجه میشویم که آن هم مقصود و حکمتی دارد. درد، معلمِ بزرگِ ماست زیرا نقصهایمان را برای ما آشکار میکند و بدین ترتیب ما را رو به جلو بهسوی مسیرهای رشد و پیشرفت هدایت میکند. دردِ مشروبخواری نیز دقیقاً همین کار را برایمان کرد. و هر دردِ دیگری هم به همین ترتیب میتواند سببِ رشد ما شود.
(بیل دابلیو)
میتوانم ببینم که وقتی از توقعاتم دست بر میدارم، سطح هشیاری من بالاتر میرود. اما سپس جنابِ “حق و حقوقِ من” سر و کلهاش پیدا میشود و تلاش میکند که وارد عمل شود، که این نیز مانندِ “توقعات” سطحِ هشیاری مرا پایین میکشد.
بنابراین باید از حقوقِ خود نیز همچون توقعات، دست بکشم. به این روش که از خودم بپرسم، “این اصلاً چه اهمیتی دارد؟ حقیقتاً در مقایسه با آرامشِ من و هشیاری و پاکیِ احساسیِ من چه اهمیتی دارد؟”
(الکلیهای گمنام صفحه ۴۴۹ ویرایش سوم)