
در نقطهی عطف/۷ اسفند
هر روز من با نقاط عطف مواجه است. افکار و اعمالم یا میتوانند من را به سمت رشد سوق دهند یا دوباره به مسیر عادتهای قدیمی و الکل برگردانند. گاهی نقطه عطف، آغاز است، مثلاً آن زمان که تصمیم میگیرم به جای محکوم کردن کسی، شکرگزار باشم. یا آن زمان که به جای آنکه تنها به خودم بسنده کنم، از کسی کمک بخواهم. اما گاهی نقطه عطف، پایان است، مثلاً آن زمان که بر من عیان میشود که باید جلو رنجشهای چرکین یا خودخواهی فلجکننده را بگیرم. نقاط ضعف بسیاری در من هست که هر روز به وسوسهام میاندازد، بنابراین هر روز این فرصت را دارم که از آنها آگاه شوم. بسیاری از عیوب شخصیتی من هر روز به شکلی خودشان را نشان میدهند- خود را محکوم و سرزنش کردن، خشم، فرار، غرور، در صدد تلافی برآمدن یا از سر خودبزرگبینی رفتار کردن. کمرنگ کردن این عیوب به تنهایی ممکن نیست؛ تنها قدمهای مقدماتی کافی است تا تمام تلاشهایم برای تغییر نقش برآب شود. تنها با کمک خدا، با تسلیم کامل است که مایل و قادر به تغییر خواهم بود.
(از کتاب Daily Reflection)
اندیشه امروز
وقتی وسوسه به سراغم میآید، همانطور که گاهی به سراغ همهمان میآید، به خودم میگویم: «نه، تمام زندگی من به پاک ماندن و نخوردن همین الکل بسته است و هیچچیز در دنیا نمیتواند وسوسهام کند.» جز این، من به قدرت برتر قول دادم که دیگر این کار را نکنم. میدانم که خدا دوست ندارد مواد مصرف کنم یا مشروب بخورم و من زیر قولم به خدا نمیزنم. من حق مشروب خوردن را تسلیم کردهام و تصمیمش دیگر با خودم نیست. اگر این تصمیم یکبار برای همیشه است، بنابراین هیچ راه برگشتی وجود ندارد.
مراقبه امروز
در سکوت، معنای خدا به قلب نائل میآید. نمیتوانم بگویم کِی قدم به آن میگذارد. من فقط میتوانم نتیجه را قضاوت کنم. وقتی کلام خدا به نقاط نهان قلبم راه یابد، آنگاه که وسوسه از راه میرسد، آن را مییابم و برای اولین بار ارزشاش را درک میکنم. وقتی نیازش دارم، آنجا پیدایش میکنم. «پروردگارت، که بر رازها عالم است، بیپرده تو را پاداش خواهد داد.»
نیایش امروز
دعا میکنم معنای خدا را در زندگی لمس کنم. دعا میکنم که مشتاقانه آموزههای خدا را بپذیرم.
(از کتاب Twenty-Four Hours A Day)
ترجمه مجله اعتیاد: آزاده اتحاد