
یک راه فرار دیگر/۸ اسفند
ما نمی توانیم مشکلات را با استفاده از همان طرزِ تفکری که آن مشکلات را پدید آورده، حل کنیم. (آلبرت آینشتاین)
من قطعاً باید به دنبال بهترین تعریفِ ممکن از فروتنی باشم و آن را چشم اندازِ خود قرار دهم. لزومی ندارد این تعریف حتماً کامل باشد. در این راه، فقط از من خواسته شده که سعی خود را بکنم. من این تعریف از فروتنی را برمی گزینم :
” فروتنیِ کامل حالتی میتواند باشد که من بهطور کامل از خود آزاد باشم. آزادی از همهی خواستههایی که توسطِ نواقصِ شخصیتیِ من، اکنون به شدت بر من تحمیل شدهاند. فروتنیِ کامل اشتیاقی است تمام و کمال برای جستجوی خواست و ارادهی خداوند، در همهی زمانها و مکانها “.
(بیل دابلیو)
نقص شخصیتیِ من که از آن غافل بودم، غرور روحانی و تکبر بود. من پنجره را به سوی نوری که ممکن بود بوسیلهی آن بتوانم حقیقت را ببینم بسته بودم.
امروز، فکر میکنم که میتوانم به وضوح ارتباطِ میانِ احساسِ گناه و غرور را ردیابی کنم. هر دویِ آنها یقیناً جالبِ توجه هستند. هنگام غرور میگویم: “به من نگاه کنید، من فوقالعادهام!”، و هنگام ارتکاب خطا و احساسِ گناه، ناله میکنم که “من افتضاحم!”.
براستی احساس گناه روی دیگر سکه غرور است. “احساس گناه” تخریب خودمان را هدف قرار میدهد و “غرور”، تخریب دیگران را.
(بیل دابلیو)
وقتی این مسائل، در نهایت مرا به اندازه کافی خسته کرد؛ هنوز یک راه فرار دیگر وجود داشت. من شروع کردم به غلطیدن در باتلاقِ احساسِ گناه. اینجا بود که “غرور و تکبر” شکل خود را به “افسردگی” تغییر داد!
و از آن پس، اگرچه تغییرات خُلقِ من بسیار زیاد بود اما حالت اصلی من همواره اینچنین بود:” لعنتی، من چقدر افتضاحم”.
به همان شکل که دربارهی کوچکترین دستآوردهایم با غرور مبالغه میکردم، اکنون در ابرازِ احساسِ گناه در مورد عیب و نقصهای اخلاقیام اغراق میکردم. البته من برای اقرار و بزرگ نماییِ عیبهایم در برابر هرکسی مسابقه هم میدادم.
باور کنید یا نکنید من این را به حساب تواضع و فروتنی خودم میگذاشتم و روی آن به عنوان آخرین و تنها سرمایه معنویام برای تسلی دادن به خود، حساب میکردم!
(بیل دابلیو)
نوشتههای بیل ویلسون در مجله گریپواین/ ترجمه: مسعود . ف