خویشتن‌ پذیری در بهبودی

راهی به سوی خویشتن‌ پذیری بی‌قید و شرط

چرا و چگونه می‌توانیم خودمان را کاملاً بپذیریم؟

    خویشتن‌ پذیری دیگر چیست؟ آیا شما خودتان را پذیرفته‌اید؟ احتمالاً این سؤال عجیب را پیش از این شنیده‌اید. طبیعتاً در عصر شبکه‌های اجتماعی و صحبت دائمی از شعارهای انگیزشی درباره «چگونه انسان بهتری باشیم» یا «چگونه برای جامعه مفید واقع شویم» کمتر کسی است که با این سؤال مهم مواجه نشده باشد. اصلاً این خود را پذیرفتن به چه معناست؟

    شاید با خود بگویید به هر حال  همه ما به گونه‌ای خودمان را به عنوان جزء لاینفک زیست زندگی روزمره می‌پذیریم؛ اما این‌طور که پیداست، خویشتن‌ پذیری self-acceptance یک حالت خودبه‌خود یا بنیادین در انسان نیست. بسیاری از ما، بی‌ آنکه بدانیم، در پذیرش آنچه واقعاً هستیم، مشکل داریم. البته پذیرش بخش‌های خوب‌مان چندان سخت نیست. تعداد کسانی که خود را خوبِ خوب می‌پندارند یا دست‌کم تلاش می‌کنند چنین جلوه کنند، بسیار زیاد است. اما تکلیف بقیه بخش‌ها‌ی وجودمان چه می‌شود؟ روشن است و ما همه می‌دانیم انسان مطلقاً بد یا خوب، منفی یا مثبت وجود ندارد. تمام کسانی که خود را تماماً خوب (مثبت) یا تماماً بد (منفی) می‌پندارند، دقیقاً در همین مسئله خویشتن‌پذیری دچار مشکل‌اند. آیا ما نباید عیب‌ها و ضعف‌هایمان را بپذیریم؟

    خیر، در واقع باید دقیقاً عکس این عمل کنیم! در ادامه همراه با مجله اعتیاد یاد می‌گیریم که چرا باید خودمان را، خوب و بد، بپذیریم و راهکارهای عملی را برای چگونگی محقق کردن این پذیرش، بررسی و ارائه می‌کنیم.

    پذیرش خودم
    ما باید نخست ویژگی‌ها و عادات ناخوشایند خود را بشناسیم

    مقدمه

    دقیقاً همان است که از خود واژه پیداست: پذیرش کامل خویشتن. خویشتن‌ پذیری واقعی یعنی در آغوش گرفتن هر آنچه هستیم، بدون هیچ‌گونه قید، شرط یا استثنایی. (لئون اف. سلتزر، زبانشناس و روانشناس امریکایی، 2008)

    برای تعریف کارامد و آکادمیک این واژه باید سراغ متخصص دیگری به نام پروفسور مورگادو و همکارانش برویم: 

    «خویشتن‌پذیری یعنی پذیرش تمام ویژگی‌های مثبت یا منفی خود»

    این تعریف بر اهمیت پذیرش تمام جنبه‌های خویشتن فرد تأکید دارد. تنها پذیرش وجه خوب، باارزش یا مثبت خود کافی نیست؛ برای تجسم بخشیدن به خویشتن‌پذیری واقعی، همه مجبوریم بخش‌های کمتر خوشایند، منفی و زشت خودمان را نیز بپذیریم.

    اگر دارید پیش خودتان فکر می‌کنید که پذیرش تمام جنبه‌های منفی‌تان کار دشواری است، اشتباه نمی‌کنید! پذیرش آن چیزهایی که ما سخت و مستأصلانه دوست داریم در خودمان عوض کنیم، هیچ آسان نیست. با این حال، بر خلاف منطق و انتظار، تنها با پذیرش واقعی خودمان است که می‌توانیم قدم در راه فرایند تزکیه نفس یا خودبهسازی بگذاریم.

    به عبارت دیگر، ما پیش از آغاز سفر پر پیچ و خم تزکیه نفس، باید نخست ویژگی‌ها و عادات ناخوشایند خود را بشناسیم.

    خویشتن‌ پذیری بی‌قید و شرط

    برای آغاز خودسازی، قدم نخست تنها خویشتن‌پذیری نیست، که خویشتن‌ پذیری بی‌قید و شرط است. معمولاً وقتی دست به کاری خوب و خوشایند می‌زنیم، مثلاً جایزه‌ای می‌بریم، عاشق می‌شویم یا یک کار تازه خیلی خوب را آغاز می‌کنیم، پذیرش خود آسان است، اما پذیرش تمام و کمال خود در پایین‌ترین و ضعیف‌ترین سطح و با تمام خطاها و عیب‌های خود، نشان از خویشتن‌پذیری بی‌قید و شرط حقیقی دارد.

    به گفته راسل گریگر روانکاو (2013)، خویشتن‌ پذیری بی‌قید و شرط رسیدن به این درک است که تو کرده‌ها و ویژگی‌هایت نیستی، از آنها سوایی. تو می‌پذیری که اشتباهاتی کرده‌ای و معایبی داری، اما اجازه نمی‌دهی با اینها تعریف شوی. 

    «تو به عنوان انسان که لغزش‌پذیر است، می‌پذیری که کامل نیستی. گاهی درست عمل می‌کنی و گاهی خطا می‌کنیتو همیشه خودت را بی‌قید و شرط و بی‌قضاوت می‌پذیری

    گریگر، 2013

    وقتی شما تمرین خویشتن‌ پذیری بی‌قید و شرط می‌کنید، می‌توانید به خودتان عشق بورزید، خود اصیل‌تان را در آغوش بکشید و روی ویژگی‌ها و صفات کمتر خوشایندتان کار کنید.

    خویشتن‌ پذیری در عمل
    میشل روزنتال: در بهبودی زمانی که شما می‌پذیرید در فرایند بهبودی که و کجا هستید، در واقع حقیقت خود را می‌پذیرید

    در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید

    شخصیت معتاد چیست و چه مشکلاتی ایجاد می‌کند؟

    درمان اعتیاد با پاک‌سازی ذهن

    نقش پذیرش در فرایند بهبودی

    self acceptance in recovery

    خویشتن‌پذیری در مقابل عزت نفس

    اگرچه خویشتن‌پذیری رابطه نزدیکی با سایر مفاهیم مربوط به «خود، خویشتن یا نفس» دارد، مفهوم مجزایی است.

    خویشاوند نزدیکش، عزت نفس self-esteem هم بر رابطه فرد با خویشتن تمرکز دارد، اما این دو یک فرق مهم با هم دارند. عزت نفس به احساس فرد نسبت به خود اشاره دارد، اینکه آیا به طور کلی احساس خوب، ارزشمندی و مفید بودن دارد، و خویشتن‌پذیری فقط و فقط یعنی به رسمیت شناختن و پذیرفتن هر آنچه فرد هست.

    آن‌گونه که سلتزر می‌گوید:

    «عزت نفس به طور ویژه به این اشاره دارد که ما چقدر خودمان را ارزشمند یا مفید می‌بینیم، در حالی که خویشتن‌ پذیری به خودتأییدیِ به مراتب کلی‌تری اشاره دارد. وقتی ما خویشتن را می‌پذیریم، تمام جنبه‌های خودمان را می‌پذیریم، نه فقط بخش‌های مثبت و عزت‌آور خود را

    خویشتن‌پذیری تمام و کمال پایه‌های عزت نفس مثبت را بنا می‌کند، و این دو غالباً مکمل یکدیگرند، اما به دو جنبه متفاوت از شکل نگاه و احساس ما نسبت به خودمان ربط دارند.

    اهمیت پذیرش خود

    اگرچه آراءِ در پس خویشتن‌ پنداری صدها، شاید حتی، هزاران سال قدمت دارد، در علم روانشناسی هیچ نظریه منسجمی درباره این مفهوم وجود ندارد. 

    با این حال، آنچه ما می‌دانیم این است که فقدان خویشتن‌پذیری در فرد با وضعیت سلامت و شاید حتی بیماری روحی مرتبط است. 

    اگر خویشتن‌ پذیری کم منجر به بیماری روحی در فرد شود و به سلامت او آسیب برساند (یا اصلاً در نتیجه این وضعیت به وجود آید)، منطقی است که خویشتن‌پذیری زیاد بتواند عامل پیشگیرانه یا مانع این تجربه‌های منفی باشد. این دیدگاه که خویشتن‌پذیری می‌تواند پایه سلامت روحی مثبت را بنا کند، مفهوم خویشتن‌پذیری را وارد حوزه روانکاوی می‌کند.

    اگر شما تا به حال روانکاو مراجعه کرده باشید، احتمالاً درباره اهمیت پذیرش خود و حقیقت خود گفت‌وگو کرده‌اید. حتی اگر دقیقاً از همین واژه‌ها استفاده نکرده باشید، احتمالاً به کمک روانکاوتان روی توانایی خود در شناسایی و به رسمیت شناختن خوب و بد وجودتان، پذیرش تمام جنبه‌های وجودتان و آموختن این حقیقت که عملکرد شما از خود شما جداست، کار کرده‌اید.

    پذیرش خویشتن حقیقی خود و به رسمیت شناختن کرده‌های خود به این معنا نیست که شما باید تک‌تک جنبه‌های وجودتان را دوست داشته و ارج نهاده باشید یا جشن بگیرید. در واقع، پذیرش آن بخش‌های کمتر خوشایند شما نخستین و مهم‌ترین قدم شماست در زدودن، اصلاح یا بهبود آنچه در خودتان دوست ندارید.

    یک روانکاو خوب می‌تواند به شما کمک کند چگونه خود را بپذیرید و الگو و چارچوبی در اختیار شما قرار دهد که بر اساس آن بتوانید خویشتن‌پذیری را در خود تقویت کنید و شروع کنید به تمرکز بر بهسازی خود. اگر شما به طور ویژه به تقویت خویشتن‌پذیری علاقه دارید، یک نوع روانکاوی وجود دارد که برای شما عالی است: آموزش خویشتن‌پذیری.

    زاتزیک و جانسون (1997) این روش را رویکرد آموزشیِ جایگزین روانکاوی سنتی می‌دانند که در کارگاه‌های آموزش گروهی ارائه می‌شود. در این کارگاه‌ها، سرپرستان کارگاه شرکت‌کنندگان را وارد «حالت خلسه» می‌کنند تا به‌ آنها کمک کنند خودتریدی، خودانتقادی و گفت‌وگوی منفی با خود را کنار بگذارند. گفته می‌شود این حالت باعث می‌شود شرکت‌کنندگان راحت‌تر آگاهی خود را بالا ببرند و تمام جنبه‌های وجودی خود را بپذیرند.

    این یک رویکرد جایگزین است و در مقایسه با سایر روش‌های روانکاوی، مدرک کمی هم برای اثبات کارامد و مؤثر بودنش وجود دارد، اما روشی است که اگر به آن علاقه‌مند باشید، به امتحانش می‌ارزد.

    پنج نمونه از خویشتن‌ پذیری در عمل

    حالا که با معنای خویشتن‌پذیری و تأثیر و فایده آن آشنا شدیم، می‌توانیم وارد یک بحث مهم دیگر شویم: جلوه خویشتن‌پذیری چگونه است؟ کی و از کجا می‌توانیم بفهمیم که به خویشتن‌پذیری «رسیده‌ایم»؟

    مارکوییتا هرالد (2015) از نویسندگان وبسایت زندگی احساسی  انعطاف‌پذیر (Emotionally Resilient Living) خویشتن‌پذیری را این‌ چنین توضیح می‌دهد: «آیا می‌توانی جلو آینه بایستی و آن آدم منحصر‌به‌فرد و شگفت‌انگیز در حال پیشرفت را که دارد به تو نگاه می‌کند، بپذیری؟» 

    شما زمانی می‌فهمید به هدف خویشتن‌پذیری‌تان رسیده‌اید که بتوانید درون آینه به خودتان نگاه کنید و ذره ذره هر آنچه را هستید، بپذیرید و دیگر سعی نکنید خطاها یا عیب‌های محسوس فیزیکی یا غیرفیزیکی خود را کم جلوه دهید، انکار یا توجیه کنید.

    خویشتن‌پذیری برای هر یک از ما، بسته به آنچه در زندگی با آن درگیر بوده‌ایم و اینکه کدام بخش‌هایمان را ترجیح می‌دهیم درباره‌شان فکر نکنیم، می‌تواند متفاوت جلوه کند. در اینجا چند نمونه از تعریف خویشتن‌پذیری در افراد مختلف را بررسی می‌کنیم:

    مردی که دارد طلاق را پشت سر می‌گذارد و احساس می‌کند در زندگی شکست خورده است، شاید خویشتن‌پذیری را این‌گونه تجربه کند که بپذیرد اشتباهاتی مرتکب شده و ازدواجش شکست خورده است، اما این باعث نمی‌شود خودش شکست یا بازنده تلقی شود.

    زنی که با اَنورِکسیا (بی‌اشتهایی یا کم‌اشتهایی روانی) دست و پنجه نرم می‌کند و خودش را انسانی با بدنی ناقص تصور می‌کند، در خویشتن‌پذیری متوجه می‌شود که او نقص خود را با دیدگاهی مخرب تماشا می‌کرده و حالا باید تلاش کند زاویه دیدش را تغییر دهد.

    دانشجویی که در دانشگاه برای کسب نمرات عالی باید سخت تلاش کند، شاید در خویشتن‌پذیری به آن نقطه برسد که بفهمد تحصیل و امتحان دادن نقطه قوت او نیست و این ایرادی ندارد، چرا که او نقاط قوت دیگری دارد.

    دختری که عزت نفس پایینی دارد و دائماً از مواجهه با خودتردیدی و باورهای خودشکن‌اش فرار می‌کند، شاید خویشتن‌پذیری را از طریق شناخت و مواجهه با باورهای منفی و کژاندیشی‌های شناختی‌اش تجربه کند و بفهمد که همه فکرهای او درست نیست.

    کارمندی که سخت تلاش می‌کند به اهدافی که رئیس سخت‌گیرش برای او تعیین کرده برسد، شاید خودش را با پذیرش این حقیقت بپذیرد که گاهی آدم در انجام کاری شکست می‌خورد اما دلیل نمی‌شود آدم خوبی نباشد.

    self acceptance
    بر اساس برنامه ان‌ای، خویشتن‌پذیری مهم‌ترین بخش بیماری اعتیاد است.

    پذیرش خود در بهبودی از اعتیاد

    اگر شما پیش از این در گروه، جلسه روانکاوی یا حتی مؤسسه‌ای که بر بهبودی از هر گونه اعتیادی تمرکز دارد، شرکت کرده باشید، احتمالاً مفهوم خویشتن‌پذیری برایتان چیز تازه‌ای نیست.

    پذیرش خود و واقعیت خود سنگ بنای ضروری بسیاری از برنامه‌های بهبودی است.

    در بهبودی از اعتیاد، پذیرش بسیار مهم است، زیرا افرادی که به سوء مصرف الکل یا مواد دیگر دچارند (یا با هر گونه اعتیاد دیگری مثل اعتیاد به قمار دست و پنجه نرم می‌کنند) اغلب مستعد انکار اعتیاد خود هستند؛ در واقع انکار راه مقابله آنها برای فرار از مواجهه با مشکلات‌شان است.

    آنها شاید خودشان را دست‌کم بگیرند، توجیه یا فراموش کنند، فریب دهند یا حتی خاطرات رفتارشان را سرکوب کنند. با اینکه این روش مقابله‌ای در بعضی موقعیت‌ها کارساز است، زمانی که شما دارید سعی می‌کنید بر سوء مصرف مواد غلبه کنید و بهبودی بیابید، اصلاً کار درستی نیست. (لنسر، 2016)

    حتی زمانی که معتاد متوجه می‌شود مشکل دارد، شاید بر این باور باشد که تنها با میل به تغییر می‌تواند تمام جوانب زندگی‌اش را به کنترل خود درآورد. این موضع خطرناک است، چرا که چیزهای بسیاری در زندگی وجود دارد که از کنترل ما خارج است.

    به همین خاطر است که پذیرش در فرایند بهبودی این‌قدر مهم است؛ کسانی که از اعتیاد رنج می‌برند، پیش از هر گونه تغییر آشکار و ملموسی در زندگی‌شان، نخست باید بپذیرند: (لنسر، 2016)

    مشکل دارند.

    بر تمام جوانب زندگی‌شان کنترل کامل ندارند.

    محدودیت‌ها و نقص‌هایی دارند.

    واقعیت شرایط خود را بپذیرند.

    بعد، به محض آنکه فرد یاد می‌گیرد واقعیت و خودش را در همان لحظه‌ای که در آن هست، بپذیرد می‌تواند شروع کند به تلاش برای تغییر چیزهایی که می‌تواند تغییر دهد.

    هدف تحریک خودسرزنشی یا احساس عذاب وجدان نیست؛ بلکه تغییر از دیدگاه «من خودم را دوست ندارم» به «من خودم را در حالی که برای تغییر تلاش می‌کنم، دوست خواهم داشت» است (روزنتال، 2015) این قدرت خویشتن‌پذیری است؛ وقتی جا پای خود را در واقعیت کنونی خود سفت می‌کنید و تصمیم می‌گیرید به جای دفن کردن خود زیر شک، انتقاد و سرزنش، به خودتان کمک کنید، در واقع به خودتان اجازه می‌دهید برای بهتر شدن تغییر کنید.

    میشل روزنتال، متخصص اعتیاد با گفتن این جمله دقیقاً به هدف می‌زند: «در بهبودی، زمانی که شما می‌پذیرید در فرایند بهبودی که و کجا هستید، در واقع حقیقت خود را می‌پذیرید

    معتادان گمنام و خویشتن‌پذیری 

    شاید بیشتر همه با ای‌ای (انجمن الکلی‌های گمنام) آشنا باشند، اما یک برنامه بهبودی از اعتیاد دیگری هم وجود دارد که خویشتن‌پذیری سنگ بنای آن است: انجمن معتادان گمنام.

    بر اساس برنامه ان‌ای، خویشتن‌پذیری مهم‌ترین بخش بیماری اعتیاد است. مواد مخدر به مصرف‌کنندگان راهی برای فرار از ارزیابی نقادانه خود می‌دهد و اجازه می‌دهد راحت در انکار نسبت به مشکل خود بمانند. 

    وقتی یک معتاد سفر بهبودی خود را آغاز می‌کند، او را تشویق می‌کنند که نخست بر خویشتن‌پذیری تمرکز کند:

    «خویشتن‌پذیری، در بهبودی تعادل به وجود می‌آورد. ما دیگر به دنبال تأیید دیگران نیستیم، چرا که از خودمان راضی هستیم. ما آزادیم که با افتخار بر داشته‌هایمان تأکید کنیم، متواضعانه از نقصا‌ن‌هایمان دور شویم و تبدیل به بهترین معتاد در حال بهبودی ممکن بشویم. پذیرش خودمان و اینکه ما هر چه هستیم، خوبیم، کامل نیستیم، اما می‌توانیم بهتر شویم.» (مؤسسه خدمات جهانی معتادان گمنام، 1985)

    ترجمه مجله اعتیاد: آزاده اتحاد

    https://www.psychologytoday.com/the-path-unconditional-self-acceptance

    اعتیاد پنهان در پس لذت قلیان

    اعتیاد پنهان در پس لذت قلیان

    برچسب‌ها