آیا همه با یک روش میتوانند اعتیاد را ترک کنند؟
بررسی روشهای معمول ترک اعتیاد
با وجودی که طی دو سه دهه اخیر متخصصان حوزه اعتیاد به پیشرفتهای امیدوارکنندهای در زمینه نزدیک شدن به دنیای معتادان دست یافتهاند و دامنه ارتباط خود با آنان را گسترش دادهاند، اما کماکان دانش پزشکی نسبت به علل و عوامل بروز و ظهور اعتیاد به نتیجه روشنی نرسیده است. از همین رو پیچیدن نسخه واحد برای درمان این بیماری نیز محل مناقشه است.
با این همه، آن گونه که از شواهد پیداست اغلب پزشکان متخصص و روانپزشکان حوزه اعتیاد، دنبال کردن روش معتادان گمنام و الکلیهای گمنام را به بیماران خود توصیه میکنند. مجله اعتیاد نیز اعتقاد دارد بهترین روش ترک، کنار گذاشتن کامل ماده مصرفی است. در همین باره مقالهای که اخیرا در مجله آمریکایی «تایم» به قلم مایا سالاویتز صاحب نظر حوزه اعتیاد، به چاپ رسیده، از تجربههای تازهای در این خصوص سخن میگوید. مجله اعتیاد در ادامه تلاشهای خود برای حفظ بیطرفی و عرضه نظرات متفاوت و مختلف، ترجمه این مقاله را در اختیار مخاطبان خود قرار میدهد.
شایان ذکر است: مایا سالاویتز، نویسنده کتاب «ترک مواد مخدر: قصه ناگفته، کاهش آسیب و آینده اعتیاد» است. Undoing Drugs: The Untold Story of Harm Reduction and the Future of Addiction
◊ ◊ ◊
وقتی من در سال 1988 کوکائین و هروئین را با هم ترک کردم، بهام گفتند تنها راه نجات کاملم، پرهیز ابدی از مواد روانگردان از جمله الکل و تمرین دوازده قدم معروف الکلیهای گمنام است. مشاوران و اعضای گروه همه با هم گفتند که اگر مصرف کنم عاقبت من یا زندان است یا تیمارستان یا مرگ.
با توجه به اینکه، اعتیاد من اواخر خیلی شدید شده بود –روزی چند بار تزریق میکردم– بنابراین زندگیای را که دور انداخته بودم، برداشتم و به پیشنهاد بیمارستانی که داشتم دوران ترک را در آن میگذراندم، در همان برنامه بازپروری معروف دوازده قدم شرکت کردم.
اما به محض آنکه شروع کردم به مطالعه اطلاعات علمی مرتبط با اعتیاد، فهمیدم این ادعاها عاری از خطا نیست. در واقع، نتایج پژوهشها نشان میدهد بعضی افرادی که تمام شرایط اعتیاد به الکل یا مواد دیگر را دارند، بدون نیاز به هیچ روش درمانی یا گروههای خودیاری ترک میکنند و بسیاری هم هرگز ترک کامل نمیکنند، بلکه مصرفشان را تعدیل میکنند تا دیگر در کارامدی و روابطشان اختلال ایجاد نکند.
بررسی روشهای ترک اعتیاد
اصلاً تنها «یک راه درست» برای ترک اعتیاد وجود ندارد و این دیدگاه که «یک روش برای همه جواب میدهد» میتواند مضر و حتی در بعضی موارد، مرگبار باشد. تا وقتی ما این را به رسمیت نشناسیم و تنوع تجربههای بهبودی را نپذیریم، نه ماه ملی بهبودی (که سپتامبر است و اولینبار در سال 2012 به رسمیت شناخته شد) و نه اقدامات مشابه دیگری که در راستای بهبودی و درمان اعتیاد انجام میشود، در جذب میلیونها نفری که میتوانند از این پویش بهره ببرند، ناکام خواهند ماند. با توجه به بحران اُوِردُز (بیشمصرفی) که تنها در سال 2020 جان بیش از نود هزار نفر را گرفت، ضروری است که درکی بهتر نسبت به چگونگی غلبه واقعی بر اعتیاد پیدا کرد.
متأسفانه، مراکز بازپروری از زمانی که من در آنها حضور داشتم، یعنی اواخر قرن بیستم میلادی، تغییر چندانی نکرده است. دستکم دو سوم برنامههای درمان اعتیاد امریکا همچنان روی دوازده قدم تمرکز دارند و جدایی مادام العمر از مواد و حضور در جلسات را تنها راه بهبودی میدانند. قدمها خود شامل پذیرش بیقدرتی و عجز در مقابل مشکل اعتیاد، یافتن نیرویی برتر، جبران خسارتهای گذشته، تلاش برای برطرف کردن «نقصهای شخصیتی» و نیایش میشوند؛ یعنی برنامهای اخلاقی کاملاً برخلاف هر چیز دیگری در علم پزشکی.
علاوه بر این، بهرغم این حقیقت که یکی از راههای درمان ثابتشده برای کاهش پنجاه درصدی یا بیشترِ نرخ مرگِ ناشی از اعتیاد به مخدرهای اپیوئیدی، استفاده طولانیمدت متادون یا بوپرنورفین است، نزدیک به یکسوم کلینیکها و مراکز درمان اقامتی حتی اجازه مصرف این داروهای اثرگذار را نمیدهند و نزدیک به نیمی از مراکز سرپایی، معمولاً برای دورهای کوتاه و محدود، از این داروها استفاده میکنند.
بیشتر مراکز و کمپهای ترک اعتیاد، وقتی هم که اجازه مصرف این داروها را میدهند، برای معتادان داروهای اپیوئیدی میدهند ولی آنها را به حضور در برنامه دوزاده قدمی انجمن معتادان گمنام تشویق میکنند. این موقعیتی را به وجود میآورد که میشود آن را فشار برای جلوگیری از مصرف داروها نامید. حرف اصلیشان این است که کسانی که متادون یا بوپرنورفین مصرف میکنند، در واقع «پاک» نیستند و تنها یک اعتیاد را جایگزین اعتیادی دیگر کردهاند.
در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید
ترک اعتیاد در خانه، بله یا خیر؟
آسیب درازمدت اوردوز بر مغز انسان
رویکرد کاهش آسیب اعتیاد چیست؟
من با خانوادههایی که عزیزی را به خاطر اوردز از دست داده بودند، تماس داشتهام که دقیقاً بر اساس همین دیدگاه، مصرف دارو را رد یا زودهنگام قطع کرده بود. اگر ما نخواهیم نگاه جامعتری به بهبودی داشته باشیم، افرادی را که از روش دیگری، جز قدمها، جواب میگیرند، از امید و درمان محروم میکنیم.
در ادامه بررسی روشهای ترک اعتیاد، نگاهی جامعتر و دقیقتر به بهبودی چه میتواند باشد؟ من یکی از مفیدترین تعریفها را از بنیادی در شیکاگو (Chicago Recovery Alliance) یاد گرفتم که اولینبار نالوکسان، داروی بازگشت یا جلوگیری از اوردز، را به طور گسترده پخش کرد و طرز استفاده از آن را به مصرفکنندگان مواد مخدر برای نجات جان یکدیگر آموزش داد. نالوکسان پادزهر خالص مخدرهای اپیوئیدی است؛ به قربانیان اوردز قدرت نفس کشیدن دوباره میدهد اما باید سریع مصرف شود تا اثر داشته باشد.
(توضیح سردبیر: قربانیان قرصهای اپیوئیدی در صورت اوردوز باید فورا پادزهر مصرف کنند یا به بیمارستان منتقل شوند وگرنه میمیرند)
رویکرد CRA کاهش آسیب harm reduction است و تعریفشان از بهبودی ایجاد «هر گونه تغییر مثبتی» است. و این از مصرف سرنگهای تمیز گرفته تا گذراندن دورههای ترک کامل را شامل میشود. با این دیدگاه، اگر کسی مصرف کراک را ترک کند، برود سر کار و با خانوادهاش آشتی کند، یعنی در فرایند بهبودی است، حتی اگر روزانه ماریجوانا مصرف کند.
یا اگر کسی از مصرف یک بطری ویسکی در روز برسد به یک گیلاس شراب، یا از مصرف الکل روزانه برسد به مصرف آخرهفته، اینها همه تغییرات مثبت به حساب میآید، نه فقط «اعتیاد فعال». اینجا، بهبودی یک فرایند است، اتفاق نیست. هیچ مهارت تازهای را نمیتوان بدون آزمون و خطا یاد گرفت و یادگیری مهارتهای سازگاری برای مدیریت یا قطع مصرف مواد هم از این قاعده مستثنا نیست. برای بسیاری، تغییرات بزرگ، حتی رفتارهای نامرتبط با اعتیاد، زمان میبرد.
تعریف بنیاد CRA آشکارا شامل حال افرادی که داروی ترک اعتیاد مصرف میکنند، میشود. مصرف دارو در اینجا تغییری مثبت تلقی میشود، چراکه خطر مرگ را حتی در افرادی که همچنان مواد دیگر را مصرف میکنند، تا حد زیادی پایین میآورد.
بهعلاوه، افرادی که مصرف غیرپزشکی داروی ترک اعتیاد را کنار میگذارند و روی مصرف مقدار مشخصی از این داروها ثابت میمانند، میتوانند مثل همه رانندگی کنند، با دیگران ارتباط برقرار کنند و کار کنند. اینها مسموم یا بیحس نیستند، مثل بسیاری از افرادی هستند که به تجویز روانپزشک دارو مصرف میکنند.
تنها یک راه درست برای ترک اعتیاد وجود ندارد و این دیدگاه که یک روش برای همه جواب میدهد میتواند مضر و حتی در بعضی موارد، مرگبار باشد
اگرچه بیمارانی که متادون یا بوپرنورفین مصرف میکنند، به لحاظ فیزیکی به این داروها وابسته میمانند، دیگر در قلمرو معتاد جای نمیگیرند. بر اساس تعریف مؤسسه ملی سوء مصرف مواد National Institute on Drug Abuse، اعتیاد باید به جز عواقب منفی با رفتارهای معتادگونه و اختلال وسواسی همراه باشد؛ فقط نیاز به مصرف برای سرپا بودن، اعتیاد به حساب نمیآید.
البته، برای افرادی که در برنامه سنتی پرهیزمحور غرق شدهاند، این تعریف «هر گونه تغییر مثبت» CRA میتواند چالشبرانگیز باشد. در جهان دوازده قدم، به اعضایی که سالها پرهیز مداوم را حفظ کردهاند، احترام گذاشته میشود؛ هرچه مدتزمان دوری آنها از الکل و سایر دراگها بیشتر باشد، جایگاهشان والاتر میشود. جذبه چنین جایگاه اجتماعیای به عدهای کمک میکند از لغزش پرهیز کنند. با این نگاه، اعطای عنوان «در حال بهبودی» به کسانی که ترک کامل نکردهاند، بیانصافی به نظر میرسد.
با این حال، میتواند زندگیها را نجات دهد. در برنامههای دوازده قدمی، آنها که از پرهیز مداوم عدول میکنند، حتی برای یک بار بعد از بیست سال، انگار که برمیگردند به خانه اول و «دوران هوشیاری»شان و جایگاه متعاقبش بهکل از بین میرود. برخی از روانشناسان اعتقاد دارند که چنین نگاهی به بهبودی واقعاً میتواند لغزشها را خطرناکتر کند. چراکه افراد پیش خودشان میگویند حالا که هرچه رشته بودم پنبه شد، لغزش جزئیام باید «عشق و حال» اساسی باشد.
از آنجا که بیشتر افراد دستکم یک بار لغزش میکنند، گذر از این دیدگاه که تنها پرهیزِ مداوم، اصل است –و نه کیفیت زندگی، نه توانایی حفظ روابط و مشارکت در جامعه– به نفع همه خواهد بود.
چندین جاده بهسوی بهبودی
بررسی روشهای ترک اعتیاد را ادامه میدهیم. اما یک راه دیگر هم برای مصالحه با دیدگاههای متناقض نسبت به بهبودی وجود دارد که دیدگاههای سنتی را هم برای طرفدارانش به قوت خود باقی نگه میدارد. و آن هم این است که هر کس برای خودش تعریفی از ترک داشته باشد و بگذارد دیگران هم چنین کنند. اگر شنیدید کسی درباره خودش گفت «من مدتهاست که در فرایند بهبودیام و این برایم، به معنای پرهیز است»، یعنی این روش به او جواب داده است.
نگاه خود من به مرور زمان عوض شده است. از سال 1988 تا 2001، به طور مداوم از تمام دراگها از جمله الکل به جز کافئین پرهیز کردم. از آن به بعد، الکل و کانیباس (که ما با عنوان ماریجوانا، وید، گُل، علف، گرَس و … میشناسیم) را مسئولانه مصرف کردهام، بی آنکه مشکلی پیش بیاید. اما این توهم را هم ندارم که میتوانم مصرف کوکائین یا هروئین را تعدیل کنم، بنابراین همچنان از این دراگها پرهیز میکنم و خودم را جزو دسته ترککردهها و بهبودیافتهها میدانم.
حالا البته فکر میکنم فرایند بهبودیام پیش از آغاز پرهیزم شروع شده باشد؛ یعنی از زمانی که در سال 1986 بهام یاد دادند برای تمیز کردن سرنگم از مایع سفیدکننده استفاده کنم و من برای مقابله شروع کردم به دادن اطلاعات و تجهیزات پیشگیری از ایدز به تزریقیهای دیگر. احتمالاً همان تغییر مثبت کمکم کرد برای تغییرات بیشتر، از جمله مراجعه به بازپروری، آماده شوم. بدون شک کمکم کرد ایدز نگیرم.
آنچه واقعاً مهم است، این نیست که آیا کسی از طریق دارو یا میانهروی یا برنامههای دوازده قدمی یا هر چیز دیگری بهبودی مییابد یا نه. این مهم است که حال بیشتر افراد، مثل من، حتماً بهتر میشود. و اگر ما چندین جاده به سوی بهبودی را به رسمیت بشناسیم و از آنها حمایت کنیم، حتی افراد بیشتری از میانمان میتوانند بهبودی داشته باشند.
مجله تایم/ترجمه مجله اعتیاد: آزاده اتحاد