اعتیاد به غذا، خارج از اراده و کنترل

اعتیاد به غذا، خارج از اراده و کنترل

غذا خوردن هم می‌تواند مثل مواد مخدر اعتیادآور باشد

    بعضی از آمارها نشان میدهد که غذا هم میتواند به اندازهی مواد مخدر و در بعضی موارد حتی بیشتر اعتیادآور باشد. نزدیک به سی درصد افرادی که هروئین را امتحان میکنند، معتاد میشوند؛ همینطور شانزده درصد از مصرفکنندگان کوکائین. نتایج یک تحقیق که در ژورنال Frontiers in Psychology منتشر شده، نشان میدهد وقتی که تعریف اعتیاد برای چاقها یا افرادی که اضافهوزن دارند، توضیح داده میشود، نزدیک به بیست و نه درصدشان خودشان را معتاد به غذا میدانند. نتیجه اینکه بر اثر اعتیاد به غذا، بیش از چهل درصد امریکاییها از چاقی مفرط رنج میبرند و هفتاد و یک درصد اضافهوزن دارند. این نشان میدهد که در بدترین حالت، وابستگی ناسالم به غذا رایج است.

    درست است که هیچ‌کس چیپس را جاسازی شده در قاب لاستیک‌های خودرو در سطح کشور قاچاق نمی‌کند! اما این به این معنا نیست که خوردنیهای  این قابلیت را ندارند که مثل مواد کُشندهی غیرقانونی، ما را به خطر و دردسر بیندازند؛ همین قندها و نمکها و چربیها و پروتئینها، میوهها و سبزیها و نانها و گوشتها که دیوانه‌‌وار دوستشان داریم و بدون آنها نمیتوانیم زنده بمانیم.

    غذا خوردن هم میتواند مثل مصرف سیگار، الکل یا مواد مخدر اعتیادآور باشد، از روی اضطرار و خارج از کنترل و اراده. و در تمام این موارد، اضطرار میتواند تبدیل به اعتیاد تمامعیار شود، چرا که تکرار مصرف، مراکز لذت را در مغز به بازی میگیرد و نتیجه به وجود آمدن یک چرخهی چهار مرحلهای است: «عطش، رهایی، مصرف و پشیمانی» و تکرار دوبارهی همین چرخه در روزهای آتی.

    دانشمندان معتقدند اعتیاد به غذا نقش مهمی در چاقی بازی می‌کند و از جمله فاکتورهای اصلی است.

    اعتیاد به غذا
    متخصصان تغذیه اغلب اعتیاد آشکار امریکایی‌ها به قند را از دلایل اصلی اپیدمی چاقی مفرط می‌دانند

    اعتیاد به غذا

     غذا از بعضی جهات از مواد مخدر موذیتر است، چرا که نمیتوان غذا را برای همیشه کنار گذاشت، و چیزی به نام اصلاً به سراغ غذا نرفتن در وهلهی اول وجود ندارد، نمیتوان به غذا گفت: «نه، اصلاً سمتش نمیروم». ما غذا میخوریم، چون اگر نخوریم، میمیریم؛ بنابراین وضعیت تغذیه‌‌مان را در یک حالت نه کم نه زیاد، امروز زیاد میخورم، از فردا کم میخورم، غذای سالم میخورم، نه آت و آشغال نگه میداریم. گاهی موفق میشویم همهی اینها را رعایت کنیم و گاهی هم افتضاح به بار میآوریم؛ همه همینطوریم.

    هر چه بیشتر میفهمیم که مغز و حس چشایی و متابولیسم چگونه غذا را پردازش میکند، بیشتر متوجه میشویم که بیشتر این اتفاقها تقصیر ما نیست.

    بیشتر مواقع، اعتیاد به غذا خارج ار اراده و کنترل ماست.

     دوپامین  و  توانایی  ما  در کنترل  لذتها

    نورا ولکو، مدیر مؤسسهی ملی سوءمصرف مواد در سخنرانی تحسینشدهی TedMed خود در سال 2015 میگوید: «در تمام سالهای طبابتم هرگز کسی را ندیدم که خودش انتخاب کرده باشد معتاد شود، یا چاق. پس تصور کنید اینکه بخواهید جلو چیزی را بگیرید، اما نتوانید، چطور خواهد بوداین ناتوانی ریشهی اعتیاد به غذاست و وقتی پای غذا در میان باشد، همهی ما در معرض خطریم.

    لذت در بسیاری از بخشهای مغز پردازش میشود، اما اگر دنبال آن نقطهای میگردید که احساسات خوب میتواند در آن منجر به عواقب منفی شود، آن نقطه استریاتوم یا جسم مخطط است. استریاتوم striatum که در عمق میانمغز قرار دارد، پر از گیرندههای D2 است که کارشان جذب دوپامین یا همان فرارسانعصبی احساس خوب است. دوپامین، سامانهی پاداش مغز، آن حس رضایت ناشی از غلبه بر یک مانع یا به ثمر رساندن یک کار را تحریک میکند. دوپامین همچنین عامل محرک تجربهی لذتهای بدویتر انسان مثل غذا، رابطهی جنسی و سرمستی است.

    تا زمانی که سامانهی دوپامین در استریاتوم در تعادل باشد، توانایی ما در کنترل این لذتها در تعادل خواهد ماند؛ این چنین است که به یک برش کیک بسنده میکنیم یا از خوردن نوشابه پرهیز میکنیم. اما وقتی این سامانه ناپایدار میشود، تعداد گیرندههای D2 و سطح دوپامین کاهش مییابد و رفتار ما به طرز چشمگیری تغییر میکند. اول از همه تسلیم تکانشگری میشویم، یعنی هر چه را هر زمان که میخواهیم، مصرف میکنیم، بدون کمترین توجهی به عواقبش در آینده.

    غذا هم اعتیادآور است
    اعتیاد به پرخوری: غذاهای شیرین و چرب و مواد مخدر فرآیندهای اعتیادزای مغز را به یک اندازه تحریک می‌کنند

    در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید:

    پرخوری عصبی یا بولیمیا

    پرخوری هم يک نوع اعتياد است

    آدرس سایت پرخوران گمنام ایران http://www.oair.ir

    دو محقق روانپزشک در تحقیقی که در سال 2014 در ژورنال  Neuropharmacology منتشر شد، پِت اسکن مغز افراد سالم و معتادان به هروئین را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که عملکرد استریاتوم مغز آنهایی که معتاد بودند، ضعیف است. این محققان به یک سری تحقیق دیگر هم استناد کردند که تأیید میکرد عملکرد مغز افرادی که به مواد و رفتارهای دیگر اعتیاد دارند، ضعیف است. نکتهی جالب این است که در آن موارد اعتیاد، لذت در بسیاری از بخشهای مغز پردازش میشود، اما ناتوانی در مقاومت در برابر وسوسه همیشه به استریاتوم ربط دارد.

    وقتی بحث اعتیاد به غذا در میان باشد، دوپامین تنها مادهی شیمیایی درگیر نیست. پای هورمون لپتین هم که سلولهای چربی آن را ترشح میکنند و مسئول احساساتی چون سیری است، گیر است. وقتی گرسنه هستید و به سمت غذا حملهور میشوید، سطح لپتین شما پایین است. وقتی شکمتان پر میشود، این لپتین است که بهتان میگوید از میز فاصله بگیرید. در حالت ایدهآل، شما خیلی متوجه این موضوع نیستید؛ فقط میدانید که بستان است و دست از خوردن میکشید. در آنهایی که اعتیاد به پرخوری دارند و خارج از ارادهی خود غذا میخورند، لپتین یا به اندازهی کافی ترشح نمیشود یا میشود، اما مغز آنطور که باید به آن واکنش نشان نمیدهد. ولکو در سخنرانی TedMed خود میگوید: «در حیوانات ما میدانیم که لپتین تأثیرات رضایتبخش الکل و احتمالاً کوکائین را تعدیل میکند. اما در مورد چاقی، لپتین آستانهی تحمل دارد

    در این مورد آستانهی تحمل چیز خوبی نیست، چرا که مغز هورمون را نادیده میگیرد.

    اعتیاد به غذا
    آنهایی که خارج از اراده و کنترل خود غذا می‌خورند، با همان مصائبی مواجهند که معتادان به مواد هستند

     ترکیب وسوسه انگیز  شکر، چربی  و  نمک

    مواد غذاییای که در برنامهی غذایی ما وجود دارد نیز میتواند در اعتیاد به غذا نقش داشته باشد. متخصصان تغذیه اغلب اعتیاد آشکار امریکاییها به قند را از دلایل اصلی اپیدمی چاقی مفرط میدانند، اما مسئله پیچیدهتر از اینهاست. شاید مقاومت در برابر آبنبات و دونات و شیرینیهای دیگر سخت باشد و ما آنها را میخوریم، با اینکه میدانیم نباید بخوریم. اما راکل پوژندیک، استادیار تغذیه در دانشگاه سیمونز میگوید: «اگر ما وارد یک اتاق شویم و یک کاسه شکر سفید روی میز باشد، سراغش نمیرویم

    در واقع، شیرینیهایی که ما خارج از کنترل و ارادهمان میخوریم، ترکیبی از این سه مادهی وسوسهانگیز یعنی شکر، چربی و نمک است. هیچیک از اینها به تنهایی اشتهابرانگیز نیستند؛ اینها در کنار هم غذا خوردن را این چنین با فشار و سرعت، جادویی و لذتبخش میکنند یا غذا خوردن را تبدیل به عملی صرفاً کامجویانه.

    این تنها مختص انسانها نیست. در تحقیقی که به سرپرستی جوزف شرودر عصبشناس در دانشگاه کنتیکت انجام شد، محققان به این نتیجه رسیدند که بیسکوییتهای اوریو سلولهای عصبی مرکز لذت مغز موش را حتی قدرتمندتر از کوکائین روشن میکنند. و موشها درست مثل انسانها میدانند که شیرینترین، چربترین و خوشمزهترین بخش شیرینی کجاست. جیمی هونوهان، یکی از دانشجویانی که در این تحقیق مشارکت داشت، میگوید: «آنها شیرینی را خرد میکنند و اول وسطش را میخورنددر بیانیهی دیگری که شرودر و تیم تحقیقاتیاش همان زمان منتشر کرده بودند، آمده بود: «این نتایج نشان میدهد که غذاهای شیرین و چرب و مواد مخدر فرآیندهای اعتیادزای مغز را به یک اندازه تحریک میکنند

    آنچه به یک اندازه اتفاق میافتد، میتواند همان (یا دستکم مشابه همان) عواقب را داشته باشد که در این مورد، وابستگی و در اکثر مواقع بدبختی است. غذا میتواند عمیقاً لذتبخش باشد و بر خلاف لذتِ اغلب ویرانگرِ ناشی از مصرف مواد، لذت بردن از غذا تنها در حالت تعادل امکان‌پذیر است. اما درست مثل لذت ویرانگر ناشی از مصرف مواد، بهسادگی میتواند از کنترل خارج شود. آنهایی که اعتیاد به غذا دارند و خارج از اراده و کنترل خود غذا میخورند، با همان مصائبی مواجهند که معتادان به مواد هستند. بنابراین به همان اندازه به حمایت احتیاج دارند تا درمان شوند.

    ترجمه و ویرایش: آزاده اتحاد/مجله تایم/ https://time.com/5718798/food-addiction

    برچسب‌ها