
مشکل کنترلگری
نشانههای شخصیت کنترلگر چیست؟
کنترل، یعنی اعمال نفوذ بر محیط خود یا رفتارهای شخص دیگر؛ رفتاری است که از کسانی که نیاز به اثبات خود دارند یا میترسند کنترل را از دست بدهند، سر میزند. افراد کنترل گر از چیزها/ اتفاقات غیرقابل پیشبینی و مبهم میترسند. نیاز بیوقفه به کنترل در یک فرد ممکن است از ظرفیت خارج و طاقتفرسا شود و روابط، مشاغل و کیفیت کلی زندگی را از بین ببرد.
چه چیزی میتواند باعث بروز کنترلگری شود؟
کنترل معمولاً واکنشی است به ترس از دست دادن کنترل. افرادی که با نیاز به کنترل دست و پنجه نرم میکنند، اغلب از این واهمه دارند که تحت فرمان دیگران قرار گیرند و این ترس ممکن است ناشی از ضربههای روحیای که در زندگی بهشان وارد شده باشد که آنها را ناتوان و آسیبپذیر کرده است. در نتیجه، ممکن است به کنترل از طریق روشهای نامتناسب و ناسالم گرایش داشته باشند. به عنوان مثال، تجربه سوءاستفاده یا بیتوجهی در زندگی یک فرد میتواند باعث شود که او به دنبال راههایی برای بازپسگیری کنترل زندگی خود باشد و گاهی اوقات قربانیان سوءاستفاده یا بیتوجهی به سایر افراد زندگی خود حمله میکنند.
نیاز به کنترل در این افراد باعث میشود برای یافتن چیزهایی که میتوانند در کنترل خود داشته باشند، به دنیای بیرون روی آورند. مثلاً ممکن است اعمال و رفتارهای دیگران را مدیریت ذرهبینی و سازماندهی کنند، یا قوانین سفت و سختی را در رابطه با برنامه روزانه، رژیم غذایی، یا نظافت و نظم حفظ کنند. به عنوان مثال، افرادی که از نظر جسمی یا روانی دیگران را آزار میدهند، معمولاً به این خاطر درد را به شکل تمسخر، گوشهگیری، محدودیت، یا تجاوز فیزیکی یا جنسی به عزیزانشان تحمیل میکنند، چون خودشان درد دارند؛ اگرچه این درد اغلب عمیقاً درشان مدفون و ناشناخته است.

کنترلگری ممکن است به موارد زیر ربط داشته باشد:
تجربههایی که در زندگی به افراد ضربه روحی وارد کرده یا تعدیگرانه بوده است
عدم اعتماد
اضطراب
ترس از رهاشدگی
عزت نفس پایین یا آسیبدیده
باورها، ارزشها و ایمان یک فرد
کمالگرایی و ترس از شکست
حساسیت عاطفی و ترس از تجربه احساسات دردناک
علائم کنترلگری و انواع رفتار کنترلگرانه
افرادی که گرایش به کنترل محیط اطراف خود دارند، ممکن است سعی کنند به راههای گوناگون محیط خود، خود یا دیگران را کنترل کنند. به طور کلی، افراد در روابط نزدیک، محل کار، خانواده و سایر گروه های اجتماعی بر دیگران قدرت دارند.
نمونههایی از اعمال کنترل بر دیگران:
مديريت خرد یا ذرهبینی
مانع دیدار یا صحبت کسی با عزیزان یا دوستانش شدن
سمپاشی ذهنی (دیگری را احمق و دیوانه شمردن)
عدم صداقت
تربیت بیش از حد محافظتی یا دلواپسانه
آزار جسمی، جنسی، یا عاطفی، قلدری یا تمسخر
نمونههایی از کنترل خود یا محیط:
اختلال در غذا خوردن
ورزش وسواسگونه
خودآزاری
مرتب کردن، ساماندهی یا نظافت اجباری وسواسگونه
کسی که با نیاز به کنترل دست و پنجه نرم میکند، ممکن است شرم، اضطراب، استرس، افسردگی و سایر انواع نگرانیهای مربوط به سلامت روان را تجربه کند.

در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید
جایی برای درمان اعتیاد به دیگران
با دلایل روانی اعتیاد آشنا شوید
تاثیر شرم و خجالت در افسردگی و اعتیاد
رواندرمانی چگونه میتواند به کنترلگری کمک کند؟
پرداختن به مسائله کنترلگری در رواندرمانی منوط به کشف منبع نیاز به کنترل است. در واقع، مراجعهکننده و درمانگر با یکدیگر همکاری میکنند تا ترس، هیجانات یا اضطراب بنیادین فرد را برطرف کنند و به راهبردهای مقابلهای برسند. این فرایند افزایش خودآگاهی میتواند به فرد کمک کند تا نیاز به کنترل را رها کند.
رواندرمانی میتواند به فرد کمک کند تا ماهیت از خود محافظتی نیاز به کنترل را شناسایی کند. شاید والدین فرد در دوران کودکی او غایب بودند یا نیاز عاطفیاش را به درستی ارضا نکردند، یا شاید خانه کودکی او بیثبات بوده است. بیثباتی عاطفی یا فیزیکی و فقدان انتخاب یا خودمختاری میتواند فرد را به دنبال کنترل بر سایر جنبههای زندگی سوق دهد. شناخت این منبع رنج و پرداختن به آن به فرد کمک میکند تا مهر به خود را در خودش پرورش دهد و بخشی از خودش را که نیاز به محافظت دارد در آغوش بگیرد.
مثال موردی
پرداختن به مسئله کنترلگری در رواندرمانی به دستور دادگاه: زک سی و سه ساله، پس از متهم شدن به خشونت خانگی علیه دوست دخترش، به پانزده جلسه رواندرمانی محکوم شد. در مشاوره، درمانگر با زاک همکاری میکند تا با هم به الگوهای فکری و رفتاری مشکلساز او بپردازند، به ویژه نیاز شدید او به کنترل اطرافیانش. زک مهارتهای آرامسازی و مدیریت خشم را میآموزد تا گرایش خود را به روی آوردن به خشونت برای اعمال کنترل بر سایر افراد زندگیاش کاهش دهد.
در پایان درمان، زک متوجه میشود که هنوز مشکل تکانشگری دارد (یعنی هنوز تحریکپذیر و شتابزده است). زک با تشویق اعضای خانوادهاش تصمیم میگیرد به یک گروه حمایت از عاملان خشونت خانگی بپیوندد.
کلام پایانی
بیشتر افراد دوست دارند بر وقایعی که در زندگیشان رخ میدهد نظارت و کنترل داشته باشند. مشکل زمانی آغاز میشود که فردی بیشازحد نسبت به کنترلکردن وقایع و اتفاقات زندگی حساسیت به خرج بدهد؛ بهگونهای که باعث آزار خود یا دیگران شود.
فرد کنترل گر به دنبال آن است که آنچه را در پیرامونش اتفاق میافتد، تحت کنترل خود درآورد. البته شدت این کنترل گری در همۀ این افراد یکسان نیست. بعضی افراد تلاش میکنند تا از راههای بیخطر دیگران را تحت کنترل داشته باشند؛ اما برخی دیگر نیز هستند که راههای خطرناکی را در پیش میگیرند.
متاسفانه کنترلگری بین زن وشوهر، والدین با فرزندان و حتی روابط بین خواهر و برادران وجود دارد. افراد کنترلگر بر این باورند که با این رفتار، خودشان را میتوانند آرام کنند، در حالی که در دراز مدت نه تنها آرامش نمیدهد، بلکه اضطرابشان بالا میرود و باعث آزار مخاطبشان میشود. همه افراد به قدرت و آزادی نیاز دارند و میزان آن از یک فرد به فرد دیگر متفاوت است . زمانی که کنترلگری اتفاق میافتد انگار آزادی فرد را از او میگیریم.
https://www.goodtherapy.org/learn-about-therapy/issues/control-issues