معجزه‌ی حساب شده

اصلاً دل و دماغ مست‌کردن نداشت

    چند سال پیش، ماجرایی را شنیدم که به مدت چند سال در انجمن الکلی‌های گمنام منطقه‌ی «میدوست» دهان به دهان می‌گشت. آدم معروفی هم نیستم که بخواهم این جریان را تأیید کنم. ولی منابعی که جزئیات واقعه را شرح داده‌اند، به نظرم موثق می آیند….

    مردی در شهر کوچکی در ایالت ویسکانسین زندگی می‌کرد. او حدود سه سال برنامه‌ی الکلی‌های گمنام را اجرا می‌کرد و در طول این مدت از ترک، راضی و خوشحال بود .ولی از بخت بد در دردسر افتاد.  شرکتی که به مدت پانزده سال در آن کار می‌کرد، فروخته شد و  شغلی که او در آن مشغول به‌کار بود، تدریجاً متوقف و تأسیسات شرکت به شهری دیگری منتقل شد.

    به مدت چند ماه با شغل‌های عجیب و غریبی دست و پنجه نرم کرد، البته در طول این مدت به دنبال کار در شرکتی که متناسب با تجربه‌ی کاری‌اش هم باشد، بود. ولی دوباره بدشانسی آورد، همسرش را برای عمل جراحی مهمی به بیمارستان می‌برد ولی مدت زمان بیمه‌ی شرکت تمام شده بود. آن موقع خیلی تحت فشار بود. تصمیم گرفت حسابی مشروب بخورد. ولی نمی‌خواست این کار را در آن شهر کوچک انجام دهد، چون همه می‌دانستند که او مشروب نوشیدن را ترک کرده است. بنابراین برای عملی کردن برنامه‌اش، به شهر شیکاگو رفت و در قسمت شمالی آن جا در هتلی اتاق گرفت.

    شب جمعه بود و میخانه پر از افراد مست و لایعقل. ولی اصلاً دل و دماغ مست کردن نداشت. فقط می‌خواست بدون سر وصدا به خاطر بخت بدش، بنوشد و مست کند. بالاخره، میخانه‌ای در گوشه‌ی خلوت خیابان در زیرزمینی تقریباً متروک، پیدا کرد. روی صندلی نشست و دو تا ویسکی بوربن سفارش داد. خدمتکار(میخانه چی) گفت: «بله آقا» و دستش را دراز کرد تا بطری مشروب را بردارد.

    ناگهان مکثی کرد و با دقت به صورت مشتری نگاه بلند بالایی انداخت. روی سکو خم شد و آهسته گفت: «حدود چهارماه پیش در میل واکو بودم، یک شب در یکی از جلسات باز الکلی‌های گمنام شرکت داشتم. یادم می‌آید که شما روی صحنه سخنرانی می‌کردید و من یکی از بهترین سخنرانی‌های عمرم را در آن شب شنیدمسپس خدمتکار برگشت و تا انتهای میخانه را قدم زنان طی کرد.

    مشتری چند دقیقه از شدت تعجب روی صندلی خشکش زده بود و بیرون رفت. او آرزوی خوردن مشروب را در خود کشت.

    آن طور که ارزیابی شده است حدود ۸۰۰۰ سالن مشروب فروشی در شیکاگو وجود دارد که قریب ۲۵،۰۰۰  میخانه چی در آن جا کار می کنند! در بین ۸،۰۰۰ سالن، این فرد وارد این میخانه کوچک شده و از میان ۲۵،۰۰۰ میخانه چی، با کسی رو به رو شده است که عضو الکلی‌های گمنام نبوده، ولی از عضویت او در الکلی‌های گمنام با خبر بوده است.

    معجزات به وقوع می‌پیوندد.     

    شیکاگو، ایلی نویز / کتاب: به این باور رسیدیم  came to believe

    در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید

    بدمستی و فراموشی

    پرهیز از نخستین مشروب خوری