نظر یک پزشک درباره‌ اعتیاد ماری‌جوانا

نظر یک پزشک درباره‌ اعتیاد به ماری‌جوانا

ماری‌جوانا سطح آی‌کیو را پایین می‌آورد

    امیدوارم این نوشته کوتاه که نظر یک پزشک درباره‌ اعتیاد ماری‌جوانا است، بتواند برای کسانی که به‌ دنبال کمک هستند، شناختی کلی از بیماری اعتیاد، به‌خصوص بعضی جنبه‌های اعتیاد به ماری‌جوانا، ارائه کند. بسیاری می‌گویند که ماری جوانا اعتیادآور نیست اما اشتباه می‌کنند؛ اعتیاد به کانابیس درست مثل اعتیاد به الکل، داروهای اپیوئیدی و محرک‌هاست. اعتیاد به این ماده مخدر اساساً بهدلیل جلوه‌های ظاهری و اجتماعی آن با سایر انواع اعتیاد متفاوت است، اما در باطن همان میزان رنج و اندوه را موجب می‌شود.


    به قلم دکتر ماروین دی سپالا، پزشک ارشد بنیاد هیزلدن بتی فورد


    اعتیاد به ماری‌جوانا بسیار کمتر از اعتیاد به الکل یا هروئین در موقعیت‌های اجتماعی مشهود است؛ چرا که در اعتیاد به الکل و هروئین شاهد مشکلات زیادی مثل رانندگی در حین مستی یا ابتلا به عفونت‌های هپاتیت و HIV هستیم. سایر مواد مخدر در صورت بروز اعتیاد مشکلات آشکارتری ایجاد می‌کنند. مطالعات نشان داده‌اند که نزدیک به نه درصد از کسانی که ماریجوانا مصرف می‌کنند، به آن معتاد می‌شوند. حقیقت تلخ این است که فقدان عواقب جدی اولیه در اعتیاد به ماریجوانا منجر به‌نوعی افت عملکرد کند و بلند‌مدت در افراد می‌شود که غالباً خود فرد متوجه آن نیست و در نهایت، زمانی به وجودش پی می‌برد که در مراحل پیشرفته اعتیاد گرفتار شده است. چنین فردی ممکن است پس از گذشت سال‌ها ناگهان ببیند که زندگی‌اش به بی‌راهه کشیده شده است و برای آن هیچ توضیحی ندارد. این فرد غالباً هیچ مشکل پزشکی یا قانونی جدی نداشته یا هیچ‌وقت یک واقعه مصیبت‌بار ناگهانی را تجربه نکرده است که او را به کند و کاو در انتخاب‌های زندگی‌اش وا دارد. با این حال، از دست دادن دوستان و خانواده، بی‌لذتی نسبت به علاقه‌مندی‌های خود، انجام ندادن فعالیت‌هایی که سابقاً برای فرد لذت‌بخش بود و سنگینی تمام فرصت‌هایی که طی سال‌ها از دست داده است، روی هم جمع شده و اثر خود را می‌گذارد.

    نظر یک پزشک درباره‌ اعتیاد به ماری‌جوانا
    هیچ ژن مشخصی برای اعتیاد وجود ندارد. علاوه ‌‌بر آن، در حال حاضر هیچ آزمایش ژنتیکی که بتواند افراد با ریسک بالای ابتلا به اعتیاد را تشخیص دهد، وجود ندارد…  عوامل خطر ژنتیکی برای بعضی افراد، قوی و برای عده‌ای ضعیف است

     ‎آیا اعتیاد ارثی است؟

    اعتیاد مانند سایر بیماری‌ها هم عوامل خطر محیطی و هم ژنتیکی دارد. عامل خطر اصلی ابتلا به اعتیاد، که کمی بیش از پنجاه درصد سهم دارد، ژنتیک است. اگر در خانواده خود، به‌خصوص خانواده درجه اول، سابقه اعتیاد داشته باشید، بسیار بیشتر احتمال دارد در طول زندگی خود به آن مبتلا شوید. اینکه اعضای خانواده شما به الکل معتاد باشند یا کوکائین، چندان مهم نیست. در هر صورت، احتمال ابتلا به هر نوعی از اعتیاد با داشتن سابقه اعتیاد در خانواده نزدیک بالا می‌رود. هیچ ژن مشخصی برای اعتیاد وجود ندارد. علاوه ‌‌بر آن، در حال حاضر هیچ آزمایش ژنتیکی که بتواند افراد با ریسک بالای ابتلا به اعتیاد را تشخیص دهد، وجود ندارد. بهنظر می‌رسد که چند صد ژن مختلف در این زمینه نقش داشته باشند و همین، طراحی آزمایشی مناسب برای ارزیابی را پیچیده و دشوار می‌کند. عوامل خطر ژنتیکی برای بعضی افراد، قوی و برای عده‌ای ضعیف است؛ اینجاست که نقش عوامل محیطی مطرح می‌شود. اگر زمینه ژنتیکی قوی داشته باشید، دسترسی به ماریجوانا به‌تنهایی می‌تواند منجر به بروز اعتیاد در شما شود. اگر یکی از والدین شما اعتیاد داشته باشد، حداقل شش برابر بیشتر از سایر افراد احتمال دارد که معتاد شوید؛ اما اگر زمینه ژنتیکی ضعیفی داشته باشید، آسیب‌های محیطی قابل‌توجهی لازم است تا توازن را برهم بزند و شما معتاد شوید.

    یکی از عوامل محیطی که خطر اعتیاد را افزایش می‌دهد، مصرف زودهنگام مواد مخدر به‌خصوص در اوایل نوجوانی است. مطالعات نشان داده‌اند که مصرف زودهنگام مواد مخدر با احتمال بیشتر بروز اعتیاد در سال‌های بعدی زندگی ارتباط دارد. اختلالات روانپزشکی هم احتمال اعتیاد را بالا می‌برند. وجود آسیب‌های جنسی، عاطفی یا فیزیکی، خطر اعتیاد را افزایش می‌دهند. استرس به‌تنهایی یکی از عوامل خطر اعتیاد است و در احتمال لغزش افرادی که ترک کرده‌اند، هم نقش دارد.

    آیا ماری‌جوانا بی‌خطر است؟

    کسانی که ماری‌جوانا مصرف می‌کنند غالباً یک درک به‌ظاهر علمی از این ماده دارند. آنها تصور می‌کنند که ماریجوانا گیاهی بی‌خطر است، هیچ عوارض جانبی نداشته و به‌ هیچوجه منجر به اعتیاد نمی‌شود. بعضی افراد هم بدون پرسش و بررسی این اطلاعات را می‌پذیرند.

    در گذشته، از مطالعه در این حوزه جلوگیری می‌شد و همین باعث شده بود که اطلاعات غلط زیادی درباره‌ی ماریجوانا منتشر شود. در حالی که امروزه اطلاعات علمی قابل دفاع درباره خطرات واقعی مصرف منظم ماریجوانا در دسترس است. این دیگر مثل داستان‌های پشت فیلم «جنون ماریجوانا» (Reefer Madness) نیست. اینجا صحبت از داشتن اطلاعات اساسی برای رسیدن به درکی درست از خطرات مرتبط با هر ماده‌ای‌ است که بیش از اندازه مصرف شود.

    نظر یک پزشک درباره‌ اعتیاد ماری‌جوانا
    دکتر ماروین دی سپالا: اختلالات روانپزشکی هم احتمال اعتیاد را بالا می‌برند. وجود آسیب‌های جنسی، عاطفی یا فیزیکی، خطر اعتیاد را افزایش می‌دهند. استرس به‌تنهایی یکی از عوامل خطر اعتیاد است و در احتمال لغزش افرادی که ترک کرده‌اند، هم نقش دارد

    در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید

    چرا باید نگران مصرف ماری‌جوانا در میان جوانان باشیم

    تاثیر ویرانگر ماده مخدر گل روی مغز

    انجمن ماریجوانایی‌های گمنام در ایران

    همه آنچه باید درباره ترک داروهای اپیوئیدی بدانید

    Marijuana Ananymous


    بیشتر افراد می‌توانند ماریجوانا مصرف کنند، بی اینکه به آن معتاد شوند؛ و بیشتر افرادی که آن را هرازگاهی مصرف می‌کنند، تحت‌تأثیر آثار مخربش قرار نمی‌گیرند. با این حال، دانستن خطرات بالقوه ماریجوانا به‌خصوص با انواع جدیدی که در دسترس هستند و میزان تی‌اچ‌سی THC بسیار بالایی که دارند، حائز اهمیت است. هرچه قدرت اثر ماده مصرفی بالاتر باشد، احتمال اعتیاد و بروز عوارض جانبی نامطلوب آن بالاتر خواهد بود. علاوه بر اینها مهم است بدانید که ماریجوانا ترکیبی از چند صد ماده مختلف است و ما درباره بسیاری از آنها چیز زیادی نمی‌دانیم. با تحقیق بیشتر می‌توانیم به اطلاعات بیشتری درباره اثرات منفی و مثبت ماریجوانا در انواع مختلف آن پی ببریم.

    نظر یک پزشک درباره‌ اعتیاد ماری‌جوانا

    مطالعاتی که روی مصرف‌کنندگان منظم ماریجوانا انجام شد، نشان داد که بعضی مناطق مغز آنها در خطر آسیب است. یکی از یافته‌های اولیه در این مطالعات، ارتباط بین مصرف مکرر ماریجوانا از دوران نوجوانی تا بزرگسالی با کاهش سطح نمرات IQ بود. شواهد روشنی از اختلال کارکرد شناختی در حین مصرف ماریجوانا تا چندین روز بعد از مصرف وجود دارد که توانایی یادگیری فرد را تضعیف می‌کند. مصرف منظم ماریجوانا عملکرد کودکان و نوجوانان را در مدرسه تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و کسانی که به‌صورت منظم ماریجوانا مصرف می‌کنند، بیشتر احتمال دارد که ترک تحصیل کنند. مطالعات احتمال بروز آسیب بلندمدت به کارکردهای شناختی را مطرح می‌کنند؛ البته برای قطعی شدن نتایج به تحقیقات بیشتری در این زمینه نیاز است.

    مطالعات، بین مصرف ماریجوانا و روان‌پریشی، به‌خصوص در کسانی که سابقه روان‌پریشی در خانواده دارند، ارتباط پیدا کرده‌اند. علاوه بر آن، مصرف ماریجوانا می‌تواند علائم افرادی را که دچار اسکیزوفرنی هستند، تشدید کند.

    در رابطه با مصرف منظم ماریجوانا و ابتلا به سرطان نگرانی‌هایی وجود دارد؛ اما تاکنون رابطه مستقیمی برای آن یافت نشده است. رابطه میان مصرف ماریجوانا با سایر بیماری‌های ریوی هم تحت بررسی و مطالعه است.

    شواهد روشنی وجود دارد که نشان می‌دهد مصرف ماریجوانا بلافاصله پیش از رانندگی و همین‌طور مصرف بلندمدت آن، مهارت رانندگی فرد را مختل می‌کند. اختلال در رانندگی در این مورد با اختلالی که در اثر مصرف الکل در رانندگی افراد به وجود می‌آید، متفاوت است. با این حال، رابطه مستقیمی بین غلظت سطح THC در خون و عملکرد مختل حین رانندگی یافت شده است. دانشمندان یک سیستم کانابینوئیدی درونی یافته‌اند. گیرنده‌های این سیستم به مواد مشابه THC که به‌طور طبیعی در بدن‌مان تولید می‌شود، پاسخ می‌دهند. این سیستم برای عملکرد درست سلول‌های مغزی و سایر مناطق بدن ضروری است. گیرنده‌های کانابینوئیدی کارکرد طبیعی خود را در مغز ما دارند، اما هنگامی که THC از بیرون وارد بدن می‌شود، ظرفیت طبیعی گیرنده‌ها پر شده و منجر به تجربه مسمومیتی که ماریجوانا ایجاد می‌کند، می‌شود. اثرات و عوارض جانبی ماریجوانا مستقیماً با این سیستم ارتباط دارند.

    اعتیاد ماری جوانا
    یکی از عوامل محیطی که خطر اعتیاد را افزایش می‌دهد، مصرف زودهنگام مواد مخدر به‌خصوص در اوایل نوجوانی است. مطالعات نشان داده‌اند که مصرف زودهنگام مواد مخدر با احتمال بیشتر بروز اعتیاد در سال‌های بعدی زندگی ارتباط دارد. عکس از گتی ایمیج

    مصرف روزانه ماری‌جوانا چه تأثیری بر شما دارد؟


    روان پریشی در مصرف کنندگان گَل

     در تمام بیست و هفت سالی که در حوزه طب اعتیاد کار کردم، شاهد تغییرات قابل‌توجهی در درک‌مان از اعتیاد بودم. اعتیاد امروزه به‌عنوان یک بیماری مزمن مغزی تعریف می‌شود. زمانی که پروتکل درمانی دوازده قدم در سال 1939 نوشته شد، بههیچوجه چنین نگرشی نسبت به اعتیاد وجود نداشت. با این حال، حتی آن زمان به اعتیاد به‌عنوان یک بیماری نگریسته می‌شد. حتی زمانی که برنامه اولیه معتادان گمنام در سال 1995 منتشر شد، اعتیاد به‌عنوان بیماری مغزی مطرح نشد. در واقع می‌توان گفت که هنوز هم جزو اطلاعات عمومی محسوب نمی‌شود و حتی امروزه عده‌ای معتقدند که اعتیاد بیماری نیست. 

    مطالعات در زمینه اعتیاد از دهه 1950 شروع شد و در طول سی سال گذشته بهطرز چشمگیری افزایش یافت. این مطالعات نشان دادند که اعتیاد یک بیماری پیچیده است و غالباً به‌عنوان یک بیماری زیستیروانیاجتماعیمعنوی شناخته می‌شود؛ چرا که تاثیرات آن می‌تواند تمام جنبه‌های زندگی را تحت‌الشعاع قرار دهد. امروز ما درک خوبی از آسیب‌های مغزی که زیربنای ابتلا به اعتیاد هستند داریم.

    مصرف ماریجوانا به‌صورت گاه‌به‌گاه و در موقعیت‌های اجتماعی اعتیاد محسوب نمی‌شود. اعتیاد در احساس اجبار به خرید و مصرف مواد، نداشتن کنترل بر کاهش میزان ماده‌ مصرفی، ناتوانی در تشخیص مشکلات جدی که اعتیاد ایجاد کرده است، پیدایش حالت‌های هیجانی منفی، میل شدید، مزمن شدن و لغزش دیده می‌شود. 

    در اعتیاد بخش‌های زیادی از مغز درگیر می‌شوند اما از بین آنها دو بخش اصلی، سیستم پاداش و قشر پیشانی هستند. سیستم پاداش مغز مسئول شناسایی و پاسخ به فعالیت‌ها و تجربیات پاداش‌دهنده است. اساساً وقتی از چیزی خوشمان بیاید، این بخش از مغز به ما کمک می‌کند آن را بهخاطر بسپاریم و بتوانیم آن کار را دوباره انجام دهیم. این بخش از مناطق نیمه‌خودآگاه مغز محسوب می‌شود که عمدتاً شامل واکنش‌های رفتاری ا‌ست که برای بقا طراحی شده‌اند. بقا خود از کارکردهای اصلی سیستم پاداش است. علاوه بر اینها سیستم پاداش مغز جایی است که مسئول تاثیرگذاری تمام مواد مخدر از جمله ماریجوانا در اعتیاد است.

    نظر یک پزشک درباره‌ ماری جوانا
    اعتیاد یک بیماری پیچیده است و غالباً به‌عنوان یک بیماری زیستی–روانی–اجتماعی–معنوی شناخته می‌شود؛ چرا که تاثیرات آن می‌تواند تمام جنبه‌های زندگی را تحت‌الشعاع قرار دهد. مصرف منظم ماریجوانا عملکرد کودکان و نوجوانان را در مدرسه تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و کسانی که به‌صورت منظم ماریجوانا مصرف می‌کنند، بیشتر احتمال دارد که ترک تحصیل کنند. مطالعات احتمال بروز آسیب بلندمدت به کارکردهای شناختی را مطرح می‌کنند

    آخر خط معتاد، آغاز ترک اعتیاد

    مواد روان‌گردان چیست و چرا انگ به حساب می‌آید؟


    قشر پیشانی به ما کمک می‌کند مشکلات را تشخیص دهیم، راه‌حل‌های لازم را برگزینیم و تصمیم‌گیری کنیم. زمانی که یک فرد معتاد می‌شود، سیستم مغزی‌اش به‌ طرز چشمگیری تغییر می‌کند. عملکرد مرکز پاداش در طول مصرف منظم ماریجوانا افت می‌کند. در نتیجه، فعالیت‌ها و تجربیاتی که به طور معمول برای فرد مفید و لذت‌بخش بودند، دیگر چندان مهم نیستند. مرکز پاداش مصرف منظم ماریجوانا را به‌عنوان یک اولویت در نظر می‌گیرد؛ چرا که حالا حتی از سایر رفتارها و محرک‌های پاداش‌دهنده، از جمله بقا اهمیت بیشتری پیدا کرده است. هنگامی که یک مصرف‌کننده روزبه‌روز بیشتر بر ماریجوانا متمرکز می‌شود، سایر علایق و فعالیت‌های او تقلیل می‌یابند. در نتیجه این تغییرات، هیچ تصمیمی به‌صورت هشیارانه گرفته نمی‌شود؛ اما مصرف‌کننده تلاش می‌کند توجیه‌ها و دلایل خود را برای چرایی انجام کارهایش بیاورد. به‌مرور زمان عدم مصرف ماریجوانا غیرقابل‌تصور می‌شود.

    تغییر دیگری که اعتیاد در مغز ایجاد می‌کند، مرتبط با زمانی ا‌ست که فرد برای مدتی ماریجوانا مصرف نکرده و در نتیجه دچار عواطف منفی می‌شود. این عواطف منفی، تا زمانی که دوباره ماریجوانا مصرف نشود، می‌توانند گسترش پیدا کنند و در بعضی مواقع بر فرد غلبه کنند. متأسفانه در سطوح پیشرفته‌تر اعتیاد، مصرف‌کننده‌ها دیگر چندان حالت نشئگی را تجربه نمی‌کنند. آنها صرفاً برای اینکه دوباره احساس طبیعی بودن کنند، مصرف می‌کنند. سیستم پاداش با کاستن از فعالیت‌های طبیعی خود با مصرف بلندمدت ماریجوانا انطباق پیدا می‌کند. در نتیجه، دیگر به‌ میزان گذشته به لذت‌ها و مواد مخدر پاسخ قوی نشان نمی‌دهد.

    علاوه بر اینها، مصرف منظم و بلندمدت ماریجوانا می‌تواند سیستم‌های درونی استرس را که به کارکرد طبیعی مغز کمک می‌کنند، فعال کند. این سیستم‌ها منجر به تجربه احساسات ناخوشایندی مثل اضطراب و ملال می‌شوند که مسئول حالت‌های هیجانی نسبتاً منفی در دوران ترک هستند. این حالت هیجانی منفی، طولانی و ماندگار می‌شود و تنها با مصرف دوباره ماریجوانا یا سایر مواد مخدر فروکش می‌کند؛ مگر اینکه فرد مصرف‌کننده هر گونه مصرف را به‌کلی و برای مدت طولانی کنار بگذارد و اجازه دهد که سرتاسر سیستم پاداش‌اش به عملکرد طبیعی خود برگردد.

    سومین سطح اعتیاد مربوط به میل است. قشر پیشانی، جایی که به کمک آن تمام جوانب کارها را می‌سنجیم، برنامه‌ریزی می‌کنیم و برای برطرف کردن نیازهایمان در رفتارمان تغییر ایجاد می‌کنیم، از مهم‌ترین مناطق مغز است که در نتیجه اعتیاد دستخوش تغییر می‌شود. میل را می‌توان به‌ شکل اشتغال ذهنی و انتظار برای مصرف ماریجوانا توصیف کرد.

    وقتی کسی که به ماریجوانا اعتیاد ندارد، بهدلیل مصرف آن به مشکل کوچکی مثل غیبت از مدرسه یا کار بهدلیل خستگی ناشی از مصرف بیش‌ازحد در شب گذشته برمی‌خورد، درباره اتفاقی که افتاده است فکر می‌کند و تصمیم می‌گیرد که چه تغییراتی باید ایجاد کند و در نهایت هم آن را عملی می‌کند. در چنین حالتی فرد ممکن است تصمیم بگیرد که دیگر هرگز تا دیروقت و تا این میزان مصرف نکند و به احتمال زیاد هم به آن پایبند خواهد بود. اما کسی که به ماریجوانا اعتیاد دارد، ممکن است متوجه همین مشکل بشود و حتی برنامه‌ای برای تغییر آن در نظر بگیرد، اما احتمال کاهش مصرف یا تغییر در رفتار او در بلندمدت بسیار کم است. این مسئله تا حدی بهدلیل تغییر عملکرد قشر پیشانی و ناتوانی در تشخیص و اجرای کامل چنین برنامه‌ای است، به‌ویژه زمانی که تصمیم به محدود کردن مصرف چیزی باشد که به یک اولویت تبدیل شده است.

    در نتیجه اعتیاد، لوب‌های پیشانی دیگر با ظرفیت کامل خود کار نمی‌کنند؛ همین مسئله تشخیص مشکل را محدود کرده و هر برنامه‌ای را برای حل آن تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. توصیفاتی که در مثال بالا مطرح شدند حقایق انکارناپذیر نیستند، بلکه شناختی هستند که ما تاکنون از تفاوت اعتیاد با مصرف گاه‌به‌گاه مواد مخدر و از چگونگی تغییر مغز در نتیجه اعتیاد بهدست آورده‌ایم. اعتیاد< عملکرد مغز را تغییر می‌دهد و خود را تثبیت می‌کند تا جایی که به کانون اصلی زندگی فرد تبدیل می‌شود. متأسفانه، آن بخش از مغز که مشکلات را شناسایی کرده و به افراد در مواجهه با آنها کمک می‌کند هم تحت‌تأثیر اعتیاد قرار می‌گیرد. در نتیجه< فرد معتاد نه می‌تواند مشکل را آن‌طور که هست ببیند و نه برای رهایی از آن برنامه‌ریزی کند. در کنار همه اینها، هرگاه که فرد معتاد، ماریجوانا مصرف نکند نوعی احساس ناامیدی تجربه می‌کند.


    تغییر دیگری که اعتیاد در مغز ایجاد می‌کند، مرتبط با زمانی ا‌ست که فرد برای مدتی ماریجوانا مصرف نکرده و در نتیجه دچار عواطف منفی می‌شوداین عواطف منفی، تا زمانی که دوباره ماریجوانا مصرف نشود، می‌توانند گسترش پیدا کنند و در بعضی مواقع بر فرد غلبه کنند.


     شما راجع‌ به نظر یک پزشک درباره‌ اعتیاد ماری‌جوانا، چه فکر می‌کنید؟

    بعضی افراد تعجب می‌کنند که چگونه یک برنامه درمانی معنوی می‌تواند برای یک بیماری مزمن مغزی اثر داشته باشد. مرکز پاداش در تمام فعالیت‌های پاداش‌دهی مشارکت دارد. مرکز پاداش فعالیت‌های پاداش‌دهنده و لذت‌بخش مختلف را تشخیص داده و در حافظه ذخیره می‌کند. تجربیاتی که پاداش زیادی به همراه داشته باشند، در اولویت قرار می‌گیرند و حافظه‌ای که از آنها ذخیره می‌شود، تکرار آنها را تضمین می‌کند. مطالعات اسکن مغز نشان داده‌اند که تجربه عشق و همین‌طور تجربه فعالیت‌های معنوی هم پاداش‌دهنده محسوب می‌شوند. در نتیجه، پس از آنکه یک فرد معتاد به ماریجوانا مصرف خود را متوقف کرده و عملکرد مغزش به حالت عادی بازگردد، عشق و معنویت می‌توانند برای او بسیار پاداش‌دهنده باشند. جلسات معتادان گمنام تجربه صمیمیت و محبت را به‌شکل مستمر برای شرکت‌کننده‌های خود فراهم می‌کند. علاوه بر آن، برنامه‌های معتادان گمنام بر پایه معنویت هستند. مراقبت و توجه محبت‌آمیزی که از سوی دیگران ابراز می‌شود و تمرینهای معنوی موجود در برنامه دوازده قدمی مستقیماً بر مرکز پاداش، همان قسمت از مغز که تحت‌تأثیر اعتیاد تغییر کرده بود، تأثیر مثبت می‌گذارند. این برنامه معنوی، امکان شفا یافتن را برای یک فرد معتاد فراهم می‌کند و به او اجازه می‌دهد تا در مسیر بهبودی از اعتیاد به ماریجوانا به زندگی جدیدی دست یابد؛ یک زندگی با امید.

    اگر تجربیات شما مشابه با توصیفات این نوشته بود، ممکن است به ماریجوانا اعتیاد داشته باشید؛ در این صورت می‌توانید از برنامه‌های معتادان گمنام به‌خوبی بهره‌مند شوید.

    انجمن ماریجوانایی‌های گمنام نویسنده کتاب «درباره اعتیاد به ماریجوانا» را تایید نمی‌کند. دیدگاه پزشکی‌ای که اینجا مطرح شده، بر اساس تحقیقات و تجربیات بالینی این نویسنده و پزشک در سال 2015 شکل گرفته است و نباید به‌عنوان آخرین دیدگاه‌هایی که درخصوص اعتیاد به ماریجوانا وجود دارد، در نظر گرفته شود. انجمن ماریجوانایی‌های گمنام به هیچ بنیاد، مؤسسه یا سازمان دیگری وابسته نیست و هیچ نظری درباره مسائل خارج از خود ندارد.

    ترجمه مجله اعتیاد از انتشارات انجمن ماری‌جوانایی‌های گمنا‌م/نویسنده: دکترماروین دی سپلا/مترجم: آزاده اتحاد

    https://marijuana-anonymous.org/literature/life-with-hope/life-with-hope-book/about-marijuana-addiction/