اعتیاد قمار و مواد مخدر

من همه‌چیز را باخته بودم اما حالا نویسنده‌ای موفقم

روایت یک معتاد سابق

    اعتیاد به قمار و مواد مخدر در مورد شان الکساندر به‌طور کامل با یکدیگر ارتباط داشت. این مرد سی‌وشش ساله، اهل ویمبلدون، اعتیادش به قدری از کنترل خارج شد که بیش از شصت هزار پوند به پای قمار و مواد مخدر باخت. در شرایطی که دلال‌های مواد جانش را تهدید می‌کردند، همه چیز را از دست داد، افسرده شد و به فکر خودکشی افتاد تا اینکه ترک اعتیاد و بازپروری زندگی او را دگرگون کرد. شان الکساندر حالا به سایر کسانی که مشکل مشابه او را دارند کمک می‌کند. او زندگی خودش را این‌گونه روایت می‌کند.

    وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، مشکل اعتیادم از کودکی شروع شد. من والدین دوست‌داشتنی و کودکی خوبی داشتم، اما در مدرسه به دلیل اضافه‌وزن مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتم. در نتیجه به غذا خوردن استرسی پناه می‌بردم و این چرخه معیوب به نوعی آینده شوم من را پیش‌گویی می‌کرد.

    در چهارده سالگی شروع به نوشیدن مشروبات الکلی کردم. آخر هفته‌ها به مشروب‌فروشی می‌رفتم و تا آنجا که می‌شد می‌نوشیدم. وقتی به دانشگاه رفتم، هر شب سیاه‌‌مست می‌کردم. نوشیدن زیاد الکل و از هوش رفتن بعدش برایم عادی شده بود.

    من همه‌چیز را باخته بودم اما حالا نویسنده‌ای موفقم
    اعتیاد قمار من با با ماشین‌های جک‌پات در مشروب‌فروشی‌ها شروع شد، کم‌کم به سمت پوکر و سپس به بازی رولت آنلاین روی آوردم؛ اعتیاد به قمار می‌تواند فاجعه‌بار باشد

    از اعتیاد مواد مخدر به اعتیاد قمار

    به خاطر مصرف زیاد الکل و پیتزاهای آخر شب بیش از سی کیلوگرم وزن اضافه کرده بودم و این مسئله مشکل اعتماد‌به‌نفس دوران کودکی‌ام را برگرداند؛ من هم برای بالا بردن اعتماد‌به‌نفسم باز به الکل پناه می‌بردم.

    پس از آن، قدم به بازار کار گذاشتم و در یک بانک استخدام شدم. حالا دیگر سه برابر پولی که در دوران دانشجویی داشتم درمی‌آوردم. به خاطر شغلم در موقعیت‌های اجتماعی جدید قرار می‌گرفتم و این مضطربم می‌کرد؛ بنابراین شب‌هایی که بیرون می‌رفتیم، پناه من توربو شاندی‌ها بودند (نوعی مشروب که ترکیبی از ودکا و آبجو است). 

    در همان زمان‌ها برای اولین بار کوکائین مصرف کردم. طولی نکشید که یک بار در ماه به دو بار در ماه، سپس یک بار در آخرهفته‌ها به دو بار در آخرهفته‌ها و در نهایت به عادتی هر روزه تبدیل شد.

    با شروع اعتیادم از مردم کناره‌گیری می‌کردم، چرا که نمی‌خواستم خودم را جلو آنها شرمنده کنم. توانستم تا ماه‌ها با بهانه‌های مختلف از خانه کار کنم و حتی در آن دوران ترفیع گرفتم.

    هر روز صبح پنج گرم کوکائین برایم فرستاده می‌شد. در یک بعدازظهر معمولی شش قوطی آبجو و یک بطری شراب می‌نوشیدمکه این مقدار در آخرهفته‌ها بیشتر هم می‌شداین وضعیت ده سال به همین شکل ادامه پیدا کرد.

    در تمام آن سال‌ها اعتیادم را در محل کار پنهان می‌کردم و هیچ‌کس به من چیزی نمی‌گفت. من توانستم یک مشاور مالی حاذق شوم، خانه بخرم و رابطه‌ام را با دوست‌دخترم تا دو سال نگهدارم.

    دوست‌دخترم هرگز به مواد مخدر علاقه‌ای نداشت؛ من در دستشویی خانه کوکائین می‌کشیدم و بهانه می‌آوردم که مبتلا به سندرم روده‌ تحریک‌پذیر (IBS) هستم. در نهایت، به او اعتراف کردم که مشکل اعتیاد دارم. او اولین کسی بود که باخبر می‌شد. شوکه شد، بار و بندیلش را بست و مرا ترک کرد. آن زمان عصبانی بودم، اما به گذشته که نگاه می‌کنم، احتمالاً برای او جهنم درست کرده بودم.

    در طول سال‌ها سعی کردم مشکلم را حل کنم، اما هیچ‌وقت موفق نشدم. به پزشک مراجعه کردم و از خدمات مشاوره سرویس سلامت ملی (NHS) استفاده کردم، اما برای من تجربه مفیدی نبود و شرایط زندگی‌ام بدتر شد.

    کوکائین مرا دچار پارونویا کرده بود (بدگمان و کج‌خیال، به همه مشکوک!). پیش می‌آمد که روزها نخوابم، تمام شب بیدار باشم و صبح فردایش پشت فرمان بنشینم و سرکار بروم. بعضی هفته‌ها چهار روز متوالی نمی‌خوابیدم و از شدت کم‌خوابی دچار توهم می‌شدم.

    در مورد من، اعتیاد به قمار و مواد مخدر با هم ارتباط داشت.

    اعتیاد قمار و مواد مخدر
    روزی هفت ساعت با مشاوران ترک اعتیاد درباره‌ احساساتم صحبت می‌کردم. وقتی سال‌ها از الکل و مواد مخدر برای بی‌حس کردن احساسات خود استفاده کنید، واقعاً نمی‌دانید چه احساسی دارید یا چگونه می‌توانید چیزی را که حس می‌کنید بیان کنید.

    در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید

    اعتیاد رو به افزایش زنان قمارباز

    آیا پوکر اعتیادآور است؟


     شب‌زنده‌داری‌ها مرا به سمت اعتیاد قمار سوق داد 

    اوایل با ماشین‌های قمار سکه‌ای در مشروب‌فروشی‌ها شروع کردم، کم‌کم به سمت پوکر و سپس به بازی رولت آنلاین روی آوردم؛ این بازی می‌تواند فاجعه‌بار باشد چرا که مثلاً صد پوند پول روی یک بار چرخش خرج می‌کنید که کلاً پنج ثانیه بیشتر طول نمی‌کشد. یک بار با یک چرخش، شش هزار پوند بردم و همین باعث شد تا آخر گرفتارش شوم.

    همه‌چیز به طرز وحشتناکی اشتباه پیش رفت و در نهایت پنجاه هزار پوند بدهی بالا آوردم. علاوه بر این‌ها، چهارده هزار پوند هم به یک دلال مواد مخدر بدهکار شدم. برای دلال‌ها عادی است که وقتی کسی بدهی خود را به آنها نپردازد، پایش را بشکنند یا به او شلیک کنند؛ وقتی به دنبال مواد مخدر می‌روید خودتان می‌دانید که باید این خطرها را به جان بخرید.

    کار به جایی رسید که افسرده شده بودم و قصد خودکشی داشتم. من هیچ‌وقت آگاهانه سعی نکرده بودم خودم را بکشم، اما هیچ اهمیتی هم برای جان خود قائل نبودم. برایم مهم نبود که زنده باشم یا بمیرم. یک‌بار که از یک مراسم عروسی به سمت خانه می‌رفتم با اینکه بیش از دو ساعت در جاده رانندگی کردم نمی‌توانستم چیز چندانی از کل مسیر به یاد بیاورم. من به هرکاری دست می‌زدم و هیچ اهمیتی نمی‌دادم چه بلایی بر سرم می‌آید.

    بدیهی است که نمی‌توانستم به‌خاطر تهدیدهای دلال مواد پیش پلیس بروم؛ از آن طرف پولی هم نداشتم که بدهی‌ام را صاف کنم در نتیجه به تایلند فرار کردم. اما بعد از مدتی پولم تمام شد و مجبور شدم برگردم.

    مستأصل بودم؛ چاره‌ای نداشتم جز اینکه از پدرومادرم پول بگیرم تا از شر دلال‌ها خلاص شوم. هر ثانیه از هر روز نگران بودم که بلایی بر سرم بیاورند، اما ترس و نگرانی اینکه چه کاری ممکن است با من بکنند آسیبی به روح و روانم زد که از چیزی که ممکن بود واقعاً اتفاق بیفتد، بسیار بدتر بود.

    وقتی پول‌شان را دادم آرامش خاطر زیادی پیدا کردم. باید خیلی زودتر درخواست کمک می‌کردم، اما نتوانستم، نمی‌خواستم خانواده‌ام را سرافکنده کنم.

    وقتی پدرومادرم در جریان قرار گرفتند، کاملاً شوکه شدند. مادرم به‌خاطر حس مادرانه‌اش حدس زده بود که مشکلی وجود دارد، اما از وخامت اوضاع خبر نداشت. آن‌ها از پس‌اندازی که داشتند به من کمک کردند. مجبور شدم خانه‌ام را بفروشم تا بدهی‌های مربوط به قمار را بپردازم. برای اینکه از آن محیط دور شوم به استرالیا رفتم، اما در استرالیا هم همان مدل آدم‌ها را پیدا کردم و همان کارها را دوباره انجام دادم.

    تمام پول فروش خانه‌ام به باد هوا رفت. من در عرض نه ماه صد هزار پوند خرج کردم. در نهایت دوباره برگشتم و شغل دیگری پیدا کردم اما همان روند را ادامه دادم.

    در شرایطی قرار گرفته بودم که به عنوان یک مشاور سرمایه‌گذاری مالی کار می‌کردم اما پول کافی برای رفتن به محل کارم نداشتم. نزدیک بود به خاطر نپرداختن اجاره از آپارتمانم بیرون شوم. از طرف دیگر هم نمی‌توانستم مدام از والدینم پول تقاضا کنم. در نهایت به ته خط رسیدم؛ عمق فاجعه‌ اعتیادم را پذیرفتم و به دنبال کمک حرفه‌ای رفتم.

    اعتیاد به قمار و مواد مخدر
    در بازپروری از هم فرو می‌پاشید و بعد مثل یک نوزاد تازه متولد شده به دنیا برمی‌گردید. حالا باید تمام احساسات ناشی از استرس‌های زندگی را که زمانی با الکل ساکت می‌کردید تجربه کنی

    خوشبختانه من بیمه درمانی خصوصی داشتم؛ با روانشناسی در یک مرکز روانپزشکی صحبت کردم و او به من گفت که مستقیماً به بخش ترک اعتیاد بروم، که مرا بیست‌وهشت روز آنجا نگه داشتند. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم در زندگی‌ام به چنین وضعیتی برسم.

    روزی هفت ساعت با درمانگرها و مشاوران درباره‌ احساساتم صحبت می‌کردم. وقتی سال‌ها از الکل و مواد مخدر برای بی‌حس کردن احساسات خود استفاده کنید، این کار برایتان دشوار می‌شود؛ یعنی واقعاً نمی‌دانید چه احساسی دارید یا چگونه می‌توانید چیزی را که حس می‌کنید بیان کنید.

    اما تمام چیزهایی که آنها گفتند و سؤال‌هایی که کردند به من کمک کرد تا ببینم چرا آن کارها انجام دادم. وقتی کاملاً درک کردم که اعتیاد در واقع نوعی چسب زخم بر مشکلات ریشه‌ای من است، متوجه شدم که زورگویی‌ها و قلدری‌هایی که در اوایل کودکی تجربه کردم، مرا به سوی پرخوری سوق داده بود. پرخوری منجر به شروع اعتیادم به غذا شد که در نهایت به اعتیاد به الکل و مواد مخدر پیشروی کرد.

    می‌دانستم که می‌خواهم الکل را کنار بگذارم. وقتی این اراده را پیدا کردم که الکل را ترک کنم، مشکلاتم با مواد مخدر و قمار هم کم‌کم برطرف شد.

    در بازپروری از هم فرو می‌پاشید و بعد مثل یک نوزاد تازه متولد شده به دنیا برمی‌گردید. حالا باید تمام احساسات ناشی از استرس‌های زندگی را که زمانی با الکل ساکت می‌کردید تجربه کنید.

    کل دایره دوستی من حول محور الکل بود و وقتی پاک شدم، دیگر مرا جایی دعوت نمی‌کردند یا اگر دعوت می‌شدم، میل به مصرف پیدا می‌کردم. بنابراین تصمیم گرفتم شروعی دوباره داشته باشم و انجمن گلف هوشیار را برای افرادی که مثل خودم دوران نقاهت خود را می‌گذرانند و از طرفی عاشق بازی گلف هستند، راه‌اندازی کردم.

    به خانه‌ پدر و مادرم نقل مکان کردم و شش هفته بعد به سر کار برگشتم. برگشتن به کار تجربه وحشتناکی بود، چرا که احساس می‌کردم آنها مرا در آنجا نمی‌خواهند و نمی‌خواستند بفهمند که چه‌ها از سر گذرانده‌ام. 

    شرایط مالی‌ام به سرعت بهتر شد، چون حالا بیش از پانصد پوند در هفته از مصرف نکردن الکل و مواد مخدر پس‌انداز می‌کردم.

    پس از گذشت هجده ماه، به اندازه کافی پول پس‌انداز کرده بودم که بتوانم از کارم استعفا دهم و به عنوان یک مربی شخصی شروع به کار کنم، چرا که ورزش در مسیر بهبودی من نقش پررنگی داشت. پس از گوش دادن به تعداد زیادی از کتاب‌های خودیاری تصمیم گرفتم سری کتاب‌های خودم را برای کمک به مردم بنویسم. کتاب اول که به پرسش «چرا الکل می‌نوشید و مزایای ننوشیدن آن چیست» پاسخ می‌دهد، بیش از هزار نسخه در یک ماه به فروش رفت.

    در اولین سال بهبودی درگیر درک و شناخت خود هستید؛ اما من دو سال پیش با شریک زندگی‌ام در یک اپلیکیشن دوست‌یابی آشنا شدم. ما تجربیات بسیار مشابهی داشتیم. او یک سال بعد از من به بازپروری رفته بود. شرایط مالی‌ام به اندازه‌‌ای خوب شد که توانستیم با هم خانه بخریم. من در چهار سال گذشته بیشتر از تمام سال‌های دیگر عمرم به موفقیت رسیدم.

    https://uk.style.yahoo.com/drug-alcohol-gambling-addict-now-best-selling-author