
هوشیاری احساسی در اولین جلسه
ترس من این بود که دیگران بفهمند من یک الکلی هستم
وقتی من به اولین جلسه AA رفتم، اعتیاد به الکل هنوز موضوع مرسومی نبود. امروز وقتی هنرمندان و سیاستمداران با قانون مشکل پیدا میکنند، برای دفاع از خود به «بهانه الکلیسم» رجوع میکنند. در دوران قدیم کلمه «الکلی» واژهای برای افراد طرد شده جامعه بود. مشروب خوار، الکلی، مسخره و خنده دار شناخته میشد.
ترس اصلی من از این بود که اگر دیگران بفهمند من به مشروبات الکلی اعتیاد دارم، کار وکالت من صدمه جدی ببیند. موکلین نمیخواستند یک آدم مست نمایندهشان باشد. علاوه بر این احساس شکست در زندگی و شرم و خجالت آزارم میداد. الکل به من ضربه سختی زده بود، در حال خراب کردن شغل، ازدواج و خانوادهام بود. سرانجام با اصرار همسرم به اولین جلسه الکلیهای گمنام رفتم.

احساس ترس، شرم و خجالت
اولین تلاشم برای رفتن به جلسه، به یک پارکینگ ختم شد چون خیلی خجالت میکشیدم که داخل جلسه بروم. اما همسرم مصمم بود و در نتیجه من به جلسه شب بعد رفتم. دقیقه نود رسیدم و تصمیم داشتم ته اتاق پنهان شوم.
همانطور که با وحشت در گوشهای ایستاده بودم، اتاقی پر از آدمهای شاد، سالم و پرانرژی را دیدم که در حال گذراندن اوقات خوبی بودند. تصور کردم که اشتباهی به یک جلسه کلیسا رفتهام، اینها نمیتوانستند الکلی باشند. و خواستم که محل را ترک کنم.
مردی که در جلوی در خروجی ایستاده بود با من دست داد و گفت: “به جلسه Trail Group خوش آمدی.” آن جمع، یک جلسه الکلیهای گمنام بود. او مرا به داخل هدایت و به اعضا معرفی کرد و به این ترتیب من در جلسه اول خود شرکت کردم.

آن جلسه را با این پیام ترک کردم که من در این راه تنها نیستم. یک نسخه از کتاب بزرگ الکلیهای گمنام و پمفلت راهنمای جلسات را گرفتم. ای کاش میتوانستم بگویم ترس و خجالت من از بین رفتند، اما اینطور نبود. من از الکلی بودن خودم شرمسار بودم و به همسرم برای شرکت در جلسات خانواده الکلیهای گمنام Al-Anon غر میزدم که همه خواهند دانست که من الکلی هستم و کار وکالتم حتما از این موضوع صدمه خواهد دید.
فریب ندادن هیچکس، حتی خودم!
بر خلاف ترسم از حضور در جمع، همچنان در جلسات حضور پیدا میکردم، چون رنج من کمی بیش از شرمم بود. معمولا سعی میکردم دقیقه نود در جلسات حاضر شوم اما بعد از حدود سه ماه که گروه مانند گروه خانگی من شده بود، جرات لازم را پیدا کردم تا درباره خجالت و ترسم از اینکه دیگران بدانند الکلی هستم مشارکت کردم.
وقتی صحبتم تمام شد، مردی که در همسایگی من زندگی میکرد برای خوشامدگویی به من گفت: “از الکلیهای آشکار خارج شدی و به الکلیهای گمنام پیوستی!”
صحبتهای او به من نشان داد که من دیگران را فریب ندادهام. این صحبت آغاز کنار گذاشتن انگ اعتیاد به الکل و غلبه بر شرمی بود که مرا از این چنین معاشرتهایی بر کنار نگه میداشت.
الان ۲۵ سال میشود که مشروب مصرف نکردهام. مرد ناشناس که دست من را در جلوی درب جلسه اول گرفت و همسایهای که خروج مرا از “الکلیهای آشکار” تبریک گفت نقشهای اساسی در بهبودی من بازی کردند و من از این بابت سپاسگزار هستم.
ترجمه: شوکا دهقان
نویسنده: Jim D., Sylvania, Ohio
AA Grapevine Magazine
درباره الکلیسم در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید:
هر آنچه باید درباره لغزش احساسی بدانید