
اتفاقاتی که پس از ترک الکل در مغز میافتد
چرا دور ماندن از مشروب برای معتاد سخت است
الکل یکی از اعتیاد آورترین مواد دنیاست و برای افرادی که به آن اعتیاد پیدا میکنند ترک ناگهانی میتواند باعث علائم فیزیکی خطرناک از قبیل دلیریوم و لرزش شود. گرچه اطلاعات جامعی در مورد اثر ترک الکل بر بدن موجود است، اثرات ترک ناگهایی الکل بر مغز چندان مشخص نیست؛ و این موضوعی است که در پژوهشی جدید مورد بررسی قرار گرفته است.
وقتی شدت وابستگی فرد به به الکل شدت پیدا میکند، علائم ترک الکل ھم از نظر فیزیکی و ھم روانی آرامش معتاد را برھم خواھد زد. علائم ترک در طول سم زدایی بدن اتفاق میافتد. یک فرایند طبیعی در بدن که سموم را از سیستم بدن خارج میکند.
علت علائم این است که مصرف مکرر و زیاد الکل در عملکرد عادی مغز تداخل ایجاد کرده و انتقال دھندهھای عصبی که پیام ھا را به سیستم عصبی مرکزی میرسانند از بین برده است.
الکل مانند مواد مخدر با جاری کردن میزان زیادی دوپامین، مدار احساس لذت در مغز را ھدف قرار میدھد. نشئگی که مصرفکنندگان به دنبالش ھستند به ھمین صورت در مغز ایجاد میشود. محققان دریافتند تعداد گیرنده های دوپامینی D1 در مغز افراد الکلی کمتر از دیگران است. تعدا کمتر این گیرندهها به معنی پاسخگویی کمتر مغز به دوپامین است که باعث میشود فرد الکلی مجبور باشد مقادیر بیشتری بنوشد تا به سطح لذت افراد عادی برسد.
دانشمندان در تحقیقات خود در مورد نقش دوپامین در اعتیاد به الکل به نتایج شگفت انگیزی دست یافتهاند که در توجیح اینکه چرا دور ماندن از مشروب برای معتاد سخت است، کمک می کند.
محققان با آزمایش بافت مغز از افراد فوت شده معتاد به الکل، شروع کردند. آنھا کشف کردند که این مغزھا دارای میزان کمتری از رسپتور دوپامین نسبت به مغزھای معمولی میباشند. رسپتورھا، محلھایی در سلولھای عصبی ھستند که اتصالات دوپامین باعث میشود این یاختهھای عصبی به ھیجان واداشته شوند. از این رو انتظار میرود ھر گونه کاھش در این رسپتورھا، واکنش مغز به دوپامین را کاھش داده و در نتیجه الکل از راضی کردن فرد باز می ماند.
مغز الکلیها همچنین مکانهای کمتری برای انتقال دوپامین دارد؛ مناطقی که اجازه میدهد دوپامین استفاده نشده برای مصرف مجدد پس گرفته شود. با این وجود، مغز این افراد مشکل کمبود گیرنده های D2 دوپامینی نداشت؛ مناطقی که دوپامین به آن میچسبد تا تحریک نورونها را محدود کند. بر مبنای این پژوهش، ترکیب این ویژگیها در توانایی مغز در مصرف دوپامین مشکل ایجاد میکند و توانایی فرد از لذت بردن را محدود میکند.
محققان همچینن دریافتند مغز این افراد سطح دوپامین کمتری نسبت به متوسط افراد دارد. این توضیح می دهد چرا این افراد ناچارند بیشتر و بیشتر بنوشند تا به سطح لذت قبلی برسند. علاوه بر اعتیاد، مشکلات سیستم دوپامینی با افسردگی و اختلالات روانی دیگر مرتبط است.
گام بعدی این بود که پژوهشگران دریابند مغز وابسته به الکل چطور در چنین وضعیتی قرار میگیرد. برای این کار، سطح دوپامین موشهای وابسته به الکل را بررسی کردند که برای چند هفته از مصرف الکل منع شده بودند. پس از ترک ناگهانی، سطوح دوپامین در مغز موشها کاهش پیدا میکرد و مکانهای انتقال و گیرنده های دوپامین ثابت باقی میماند؛ درست مثل مغز افراد الکی که به تازگی فوت شده بودند. کاهش سطح دوپامین همچینن به بیش فعالی و افزایش جستجو برای الکل منجر میشد. حتی پس از سه هفته پرهیز، موشها کماکان ولع مصرف الکل نشان میدادند.
سرانجام پس از سه هفته، تعداد مکانهای انتقال و گیرندههای دوپامین کاهش مییافت. این تغییر به این معنی است که مقدار دوپامین کمتری برای پیوند با گیرندهها موجود است و مقدار بیشتری بیمصرف باقی میماند. و این همان حالتی را ایجاد میکند که در آن سطح دوپامین بیش از مقدار نرمال است.
گرچه داشتن مقادیر بیشتر دوپامین اتفاق مثبتی به نظر میرسد بنا بر این مطالعه هر دو حالتِ سطوح کمتر یا بیشتر دوپامین از حد نرمال چیزی است که افرادِ در حال ترک را در معرض لغزش و مصرف دوباره الکل قرار میدهد.
یافته های این پژوهش هم بر درک ما از اثر الکل بر مغز اثر میگذارد هم میتواند به طراحی درمانهای کارآمدتر برای وابستگی به الکل منجر شود.