زندگی ۳ زن معتاد به شیشه

تفریح این سه زن به اعتیاد رسید

    زن معتاد به شیشه، زنی است که در مسیری اشتباه قدم گذاشته و تاوان سنگینی برای تفسیر نادرست از خوشی و تفریح پرداخته است. این زنان معتاد، مانند معصومه، سولماز و سپیده، از رفاه برخوردار بودند اما به بیراهه رفتند و به دام اعتیاد افتادند. در ابتدا، شیشه برایشان وسیله‌ای برای تجربه‌ای متفاوت بود، اما در نهایت چیزی جز ناخوشی، پشیمانی و سقوط به عمق اعتیاد نصیب‌شان نشد.

    زنانی که چاه را دیده و درونش سقوط کرده‌اند، راه را دیده و به بیراهه رفته‌اند، هدف را گم کردند، خوشی را عوضی گرفتند و تفریح را بد تفسیر کردند، بعد هم تاوان تفسیرهای اشتباهشان از زندگی را دادند. اعتیاد پایان این راه بود، راهی که اولش شور و هیجان و سرخوشی، میانه‌اش برزخی از بلاتکلیفی و پایانش پشیمانی بوده است.

    این سه زن معتاد به شیشه حالا در کمپ ترک اعتیاد چیتگر با وسوسه‌های بازگشت به اعتیاد دست و پنجه نرم می‌کنند. آنها تصویر زنانی شکسته، عصبی و آسیب‌پذیر را دیده‌اند که از خود واقعی‌شان فاصله گرفته‌اند؛ زنانی که می‌توانستند قربانی سوءاستفاده و تحقیر دیگران شوند. اکنون، این زنان معتاد با تمام توان در تلاش هستند تا دوباره خود را بازیابند و زندگی از دست‌رفته‌شان را به دست آورند. آنها به خانواده‌ای فکر می‌کنند که از دست داده‌اند، به فرصت‌ها و پول‌هایی که هدر رفته‌اند و به جوانی که سوخته است؛ و با این امید می‌کوشند تا گذشته نابودشده‌شان را دوباره بسازند.

    کمپ ترک اعتیاد زنان
    زندگی معصومه، سولماز و سپیده سه زن مصرف‌کننده‌ای که ماه‌هاست درکمپ ترک اعتیاد چیتگر برای خلاصی از شیشه با وسوسه‌هایشان می‌جنگند … اینها راه راعوضی رفته‌اند، هیچ کدام تصور معتاد شدن نداشتند اما شدند. عکس تزیینی است – واشنگتن پست

     روایت اول: تورج به معصومه شیشه داد حالش خوب شود

    تورج نامی است که در زندگی معصومه، سرآغاز و پایان همه روایت‌هاست. او نه فقط فروشنده مواد، بلکه کسی بود که معصومه را به دنیای شیشه و کارتن‌خوابی کشاند. اولین بار او بود که مواد به معصومه داد و بعدها، او را به آزمایشگاهی زنده تبدیل کرد؛ کسی که برای تأمین مواد تورج، همه چیز خود را فدا کرد. معصومه، این زن معتاد به شیشه، که حالا مقابل ما نشسته، زنی است که بیشتر از ۴۰ ساله به نظر می‌آید، با چند دندان ریخته، صورتی تیره و شکننده و شخصیتی که به‌وضوح ساده و زودباور بوده است. خانه‌ای که روزی پاتوق معتادان تحت فرمان تورج بود، اکنون تحت اشغال یک زورگیر قرار گرفته و مددکاران کمپ ترک اعتیاد بانوان چیتگر در تلاش‌اند تا از راه‌های قانونی، این خانه را برای او بازپس گیرند.

    معصومه به خاطر عشق به تورج و وابستگی به مواد، خانه و زندگی‌اش را رها کرد و به کارتن‌خوابی روی آورد. مکان‌هایی مانند محوطه پشت بیمارستان امام، زیر درخت‌های کاج ترمینال آزادی، داخل سرسره‌های پارک‌ها و پنجشنبه‌ها در صحن حرم شاه عبدالعظیم، برای او تبدیل به منزل شده بودند. معصومه می‌گوید خوابیدن در حرم شاه عبدالعظیم برای او بهترین حال را داشت، اما شنبه‌ها که می‌رسید، مخصوصاً در زمستان، سرما به استخوان‌هایش نفوذ می‌کرد و او را به عزا می‌انداخت.

    با دست‌های گره‌خورده و نگاهی دوخته به سقف، معصومه از اولین تجربه مصرفش می‌گوید؛ روزی که باز هم نام تورج در آن شنیده می‌شود. روزی که پر از دلتنگی و غم از دست دادن پدر، مادر و برادرش بود. تورج آن روز پایپی به دستش داد و گفت شیشه حالش را خوب می‌کند و غصه‌هایش را دود می‌کند. معصومه ترسید، اما بالاخره اولین نفس عمیق را کشید و با آن، راهی بدون بازگشت را آغاز کرد. این شروع اعتیاد و بدبختی‌های او بود؛ روزی که تورج از او به‌عنوان موش آزمایشگاهی استفاده کرد، شیشه‌هایی که به دستش می‌رسید را روی بدن معصومه امتحان می‌کرد و او را با سرنگ انسولین به تزریق وامی‌داشت.

    حالا، معصومه زنی است با پایی ناقص، که نتیجه آن آزمایش‌ها و تزریق‌های دردناک بود. جیغ‌ها، توهم‌ها و دردهای ناشی از این وابستگی، تاوانی بود که او پرداخت تا موادی را که به آن بیشتر از اکسیژن نیاز داشت، دریافت کند. اما امروز معصومه، این زن معتاد به شیشه، دیگر نمی‌خواهد به آن روزها برگردد. او از ذلت و خفتی که کشیده تنفر دارد، از اعمالی که مرتکب شده شرمسار است و به دنبال همان معصومه‌ای می‌گردد که معصومیتش را برای آرامشی قلابی قربانی کرده بود.

    تفریح این سه زن به اعتیاد رسید
    دنیای پوشالی سولماز خیلی زود از هم پاشید، از زمانی که اعتیادش رو شد و وجهه‌اش در خانه شکست با این حال او ۱۲ سال به اعتیادش چسبید، حتی زمانی که پدرش پول توجیبی‌اش را قطع کرد

    در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید

    مخدر شیشه، کریستالی که مغز را در هم می‌شکند

     تاثیر اعتیاد بر دندان چیست؟


    روایت دوم: دنیای پوشالی سولماز خیلی زود از هم پاشید

    سولماز داستان بیراهه‌رفتنش را با تکرار مداوم نام “پدر” روایت می‌کند، مردی مهربان و دلسوز که هر چه داشت برای دخترش هزینه کرد، اما در نهایت از او سوءاستفاده شد. سولماز که حالا ۳۳ ساله است، گرافیستی که ۱۲ سال در چنگال اعتیاد به شیشه گرفتار بود، به‌وضوح نشانه‌های دوران مرفه زندگی‌اش را در ظاهر تکیده‌اش حفظ کرده است. امروز او سه ماه و ۱۲ روز است که پاک شده، اما خاطراتش همچنان تازه‌اند.

    اعتیاد سولماز از زمانی شروع شد که پس از فارغ‌التحصیلی، نامزدش او را رها کرد و با زنی شیشه‌فروش همراه شد. سولماز کنجکاو بود بداند این مخدر شیشه چیست که توانسته مرد موردعلاقه‌اش را از او جدا کند. این کنجکاوی، او را به دنیای اعتیاد کشاند. شیشه ابتدا به او حسی از قدرت و سرخوشی داد، حالتی که او را از رنج و ناامیدی دور می‌کرد و به او احساس می‌داد که می‌تواند هر چیزی را امتحان کند.

    سولماز از آزادی‌اش می‌گوید، از مهمانی‌های شبانه و دورهمی‌های پرهیجان، از پولی که قدرت عمل به او می‌داد و او را در مسیر تجربه‌های ناشناخته قرار می‌داد. اما این دنیای پوشالی خیلی زود فرو ریخت؛ روزی که اعتیادش رو شد و جایگاهش در خانه شکست. با این حال، ۱۲ سال به اعتیاد چسبید، حتی زمانی که پدرش دو سال از او دست کشید و پول توجیبی‌اش را قطع کرد. در آن زمان، سولماز طلاهایش را فروخت تا خرج موادش را تأمین کند. او یک زن معتاد به شیشه شده بود.

    نقطه شکست او روزی بود که فروشنده مواد، دو بار به بهانه‌ای به او سیلی زد. آن لحظه بود که سولماز فهمید شخصیتش به پایین‌ترین حد خود رسیده و او دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. این احساس او را به سمت کمپ ترک اعتیاد کشاند؛ جایی که به‌تدریج، از سولماز غرق‌شده در شیشه، زنی پشیمان و مصمم به ساختن دوباره زندگی‌اش شکل گرفت. حالا او آرزو دارد به شغل سابقش برگردد و به بچه‌ها نقاشی آموزش دهد، هرچند هنوز باید با احساس پشیمانی و خسرانی که از سوءاستفاده از اعتماد پدرش به او وارد شده، کنار بیاید.

    جدیدترین راه‌های ترک اعتیاد

    فرصتی دیگر برای زندگی

     زندگی ۳ زن معتاد به شیشه
    این ۳ زن خیلی چیزها را تجربه کرده‌اند، حظ پس از مصرف مواد مخدر را، عالم هپروت معروف را،‌ نشئگی و خماری را اما هر سه وقتی حسابی اسیر اعتیاد شدند زنی را دیدند شکسته، خموده، عصبی و گستاخ که شباهتی با خود واقعی‌شان نداشت

    روایت سوم: اعتیاد شیشه و پاتوق‌گردی

    زندگی سپیده با یک افسوس بزرگ و یک ای‌کاش عمیق گره خورده که به ۹ سال پیش برمی‌گردد؛ روزی که دختری ۱۶ ساله بود و به سفری به شمال رفت. قرار در یکی از ویلاهای شمال بود، جایی که دختر و پسرهای مجرد دور هم جمع می‌شدند و بی‌پرده مشغول عیش و نوش و خلاف‌کاری بودند. سپیده اهل نوشیدنی‌های الکلی بود، آن روز هم تا جایی که توانست، نوشید. اما وقتی دیگر کم آورد، دوستانش به او پیشنهاد دود شیشه دادند. با چند کام از شیشه، او در مسیری تاریک و ناشناخته قدم گذاشت.

    این شروع اعتیاد سپیده بود؛ آغازی که او را با دنیای خلافکاران آشنا کرد، از سارقان خودروهای لوکس گرفته تا مردان خیابانی و موادفروشان. غرق‌شدن سپیده در دنیای اعتیاد مدت زیادی طول نکشید، اما خیلی زود تجربه‌های تلخی را به همراه داشت؛ از طرد شدن از خانه و پناه بردن به خیابان گرفته تا ولگردی، روابط نامشروع، زندان به جرم خرید مواد، و باز هم در همان ویلاهای شمال.

    سپیده می‌گوید: «به جایی رسیده بودم که آب از سرم گذشته بود، انگار دلم می‌خواست بی‌قید و لاابالی باشم، می‌خواستم رها باشم و بکن نکن‌های زندگی را نشنوم. اعتیاد و پاتوق‌گردی این اجازه را به من می‌داد.»

    ۹ سال از جوانی سپیده در این دنیای ویرانگر گذشت و او همه چیز را از دست داد. به‌دنبال خوشی بود، اما فقط ناخوشی نصیبش شد. او معنای واقعی تفریح و جوانی کردن را به‌کلی اشتباه فهمیده بود.

    اما خوشبختانه، سپیده در این مسیر با امیر آشنا شد؛ مردی که او را دوست داشت و نمی‌خواست سپیده‌ای شکسته و گرفتار در دنیای شیشه را ببیند. امیر نقطه عطف زندگی این زن معتاد به شیشه شد. وقتی از امیر صحبت می‌کند، گونه‌هایش گل می‌اندازد و لبخندی کودکانه بر چهره‌اش نقش می‌بندد. اما به‌سرعت این لبخند از بین می‌رود، وقتی به ۹ سال پیش برمی‌گردد و به یاد سفری می‌افتد که بزرگ‌ترین افسوس زندگی‌اش را به دنبال داشت: ای‌کاش آن روز مادرش به او اجازه سفر نمی‌داد یا خانواده‌اش مانع آزادی‌های بی‌حد و حصرش می‌شدند.

    عامل اصلی گرایش به مواد مخدر

    کمیته مبارزه با موادمخدر چند سال پیش گزارشی راهبردی درباره علل گرایش به اعتیاد در کشور منتشر کرد که تحلیلی بر مطالعات انجام‌شده در این حوزه بود. یکی از این مطالعات، با عنوان «پیمایش نگرش ایرانیان به مصرف مواد مخدر»، در سال ۱۳۸۴ به بررسی دلایل عمده گرایش جوانان به مواد مخدر پرداخت. نتایج این پژوهش نشان داد که عوامل اصلی مؤثر بر گرایش به مواد مخدر شامل دوستان ناباب، خانواده‌های معتاد، محل زندگی آلوده، بیکاری، طلاق، ضعف تربیتی و آموزشی، ناآگاهی، در دسترس بودن یا ارزانی مواد، یأس و ناامیدی، مشکلات روانی، و فقر هستند.

    علاوه بر این، پژوهشی با عنوان «شیوع‌شناسی مصرف مواد مخدر میان دانشجویان دانشگاه‌های دولتی» نیز انجام شد. این تحقیق نشان داد که دانشجویان به دلایل متعددی به مصرف مواد مخدر روی می‌آورند، از جمله فرار از مشکلات، احساس یأس و ناامیدی، تمایل به تفریح و لذت‌جویی، کنجکاوی، استفاده از مواد به‌عنوان مسکن برای دردهای جسمانی، و همچنین غلبه بر خواب و خستگی، به‌ویژه در دوره‌های پراسترس مانند زمان امتحانات. این یافته‌ها نشان‌دهنده پیچیدگی عوامل موثر بر گرایش دانشجویان به مصرف مواد مخدر است و بر لزوم توجه بیشتر به جنبه‌های روانی و اجتماعی این مشکل تأکید دارد.

    نویسنده: مریم خباز

    برچسب‌ها