ایسلند جوانانش را از اعتیاد به الکل و مواد مخدر نجات داد
کنترل رفت و آمد، حمایت از افکار کودکان، و ورزش، در کاهش چشمگیر مصرف مواد در این کشور سهم داشتهاند
۲۵سال پیش، جوانان ایسلندی از نظر سوءمصرف مواد مخدر، الکل و استعمال دخانیات ناسالمترین جوانان اروپا بودند. اما این کشور توانسته است طی برنامهای طولانیمدت به شکلی اعجابآور مصرف الکل و مواد را میان جوانان کاهش دهد و استعمال دخانیات را به کمترین حد میان کشورهای اروپایی برساند. کلید این موفقیت تغییر دستهای از نگرشها و مواجهۀ رو در رو با مسئله بوده است: اگر جوانان به هروئین معتاد میشوند، چرا به ورزش و هنر نشوند؟
How Iceland Got Teens to Say No to Drugs
اندکی به ساعت سه بعدازظهر یک جمعۀ آفتابی مانده و پارک لاگردالر در نزدیکی مرکز ریکیاویک پایتخت ایسلند عملاً متروکه بهنظر میرسد. هرازگاه آدم بزرگسالی با کالسکۀ کودکی به چشم میخورد اما دورتادورِ پارک را مجتمعهای مسکونی و خانهها پر کردهاند و مدرسه هم که تعطیل است؛ پس بچهها کجایند؟
گودبرگ یانسون، روانشناس ایسلندی، و هاروی میلکمن، استاد آمریکایی روانشناسی که قدری از سال را در دانشگاه ریکیاویک تدریس میکند، همراه من هستند. گودبرگ میگوید که بیست سال پیش، نوجوانهای ایسلندی در صدر فهرست مشروبخواران جوان اروپا بودند. میلکمن اضافه میکند: «شب جمعه نمیتوانستید در خیابانهای مرکز ریکیاویک قدم بزنید چون امن به نظر نمیآمد. نوجوانانِ مست، دسته به دسته، با شما دست به یقه میشدند.»
به ساختمان بزرگی نزدیک میشویم. گودبرگ میگوید: «اینجا سالن اسکیت سرپوشیده داریم.» چند دقیقه پیش از جلوی دو ساختمان گذشتیم که مختصّ بدمینتون و پینگپنگ بودند. اینجا در پارک هم یک میدان ورزش، یک استخر سرپوشیدۀ گرم و (بالاخره) چند بچه دیدیم که روی چمن مصنوعی با هیجان مشغول بازی فوتبال بودند.
گودبرگ توضیح میدهد این روزها جوانان در پارک دور هم جمع نمیشوند چون در کلاسهای بعد از مدرسه در این مکانهایند، یا در باشگاهها برای موسیقی و رقص و هنر. یا شاید با والدینشان بیرون رفته باشند.
نجات جوانان ایسلند از الکل و موادمخدر
امروزه از جهت زندگی پاک نوجوانان، ایسلند در صدر کشورهای اروپایی است. درصد نوجوانان ۱۵ و ۱۶ سالهای که در یک ماه گذشته مست کردهاند از ۴۲% در سال ۱۹۹۸ به ۵% در سال ۲۰۱۶ کاهش یافته است. درصد کسانی که حداقل یکبار حشیش مصرف کردهاند از ۱۷% به ۷% رسیده است. آنهایی که هر روز سیگار میکشند از ۲۳% به فقط ۳% رسیده است.
راهکار ایسلند در این چرخش موفق، هم رادیکال و هم تجربهمحور بوده اما عمدتاً تکیه بر رویکردی داشته است که میتوان آن را عقل سلیم تقویتشده۱ نامید. میلکمن میگوید: «این جدیترین و عمیقترین مطالعۀ استرس در زندگی نوجوانان است که تا کنون دیدهام. از اینکه اینقدر خوب جواب داده واقعاً شگفتزدهام.»
میلکمن معتقد است اگر الگوی ایسلندی در کشورهای دیگر اقتباس شود، میتواند از نظر روانشناختی و جسمی مفید حالِ میلیونها کودک باشد؛ سود آن برای صندوق آژانسهای بهداشتی و کل جامعه که به کنار. ولی آن «اگر» را نباید ساده گرفت.
میلکمن هنگام صرف چای در آپارتمانش در ریکیاویک میگوید: «من در اوج طوفان انقلاب مواد مخدر بودم.» در اوایل دهۀ ۱۹۷۰ که مشغول کارآموزی در بیمارستان روانپزشکی بلویو در نیویورکسیتی بود، «الاسدی به بازار آمده بود و خیلیها هم ماریجوانا میکشیدند. و مسئلۀ مورد توجه این بود که چرا مردم مواد خاصی را مصرف میکنند.»
پروژۀ خودیابی
میلکمن در رسالۀ دکترایش نتیجه گرفته بود که افراد بسته به شیوهای که برای کنار آمدن با استرس میپسندند، هروئین یا آمفتامین را انتخاب میکنند. مصرفکنندگان هروئین میخواهند خود را کرخت کنند؛ مصرفکنندگان آمفتامین میخواهند فعالانه با استرسشان مقابله کنند. پس از انتشار این اثر، او در زمرۀ گروهی از پژوهشگران بود که «مؤسسۀ ملی مصرف مواد مخدر آمریکا» استخدامشان کرد تا به پرسشهایی از این دست پاسخ بدهند: چرا افراد مصرف مواد را شروع میکنند؟ چرا ادامه میدهند؟ چرا به آستانۀ سوءمصرف میرسند؟ چه وقت از مصرف دست میکشند؟ و چه وقت دوباره سروقت مواد میروند؟
او میگوید: «هر دانشجویی میتواند بگوید چرا شروع میکند. خُب، مواد در دسترس است، دانشجوها ریسکپذیرند، بیگانگی، شاید هم قدری افسردگی. ولی چرا ادامه میدهند؟ پس سراغ سؤال آستانۀ سوءمصرف رفتم که ناگهان امر بر من روشن شد؛ آن جا بود که تجربهای از لحظۀ «یافتم» داشتم: شاید آنها حتی پیش از مصرف مواد هم از آستانۀ سوءمصرف گذشته باشند چون آنچه عادت به سوءمصرفش دارند، سبک مقابلهشان با دشواریهاست.»
در کالج ایالتی شهر دنور، میلکمن نقشی اساسی در پرورش این فکر «چرا یک جنبش اجتماعی حول نشئهکنندههای طبیعی راه نیاندازیم: مردم بدون اثرات مخرّب مواد، بر اساس شیمی مغزشان نشئه شوند»،داشت که افراد به تغییرات در شیمی مغزشان معتاد میشوند. کودکانی که «مقابلهگر فعال» باشند، به دنبال یک لحظه اوج هیجاناند، که با دزدیدن قالپاق و ضبط و بعداً خود ماشینها، یا با داروهای محرّک به آن میرسند. البته الکل هم شیمی مغز را تغییر میدهد. الکل آرامبخش است اما ابتدا کنترلهای مغز را آرام میکند که شاید بازدارندگیها را از میان بردارد و در مقادیر کم به کاهش اضطراب کمک کند.
میلکمن میگوید: «مردم میتوانند به نوشیدنی، ماشین، پول، سکس، کالری، کوکائین یا هر چیزی معتاد شوند. ایدۀ اعتیاد رفتاری، شاخص کار ما شد.»
این ایده، بذر ایدهای دیگر را کاشت: «چرا یک جنبش اجتماعی حول نشئهکنندههای طبیعی راه نیاندازیم: مردم بدون اثرات مخرّب مواد، بر اساس شیمی مغزشان نشئه شوند چون برایم روشن است که مردم میخواهند آگاهیشان را دستکاری کنند.»
به ۱۹۹۲ که رسید، تیم او در دنور برندۀ یک کمکهزینۀ دولتی ۱.۲ میلیون دلاری شد تا «پروژۀ خودیابی» Self-Discovery را تشکیل دهد. این پروژه نشئهکنندههای طبیعی را به جای مواد مخدر و ارتکاب جرم به نوجوانان پیشنهاد میداد. معلمان، پرستاران و مشاوران مدارس، کودکانی ۱۴ ساله را به آنها ارجاع دادند که به نظر خودشان نیاز به درمان نداشتند، اما با مسألۀ مواد یا جُرمهای کوچک دستبهگریبان بودند.
«ما به آنها نمیگفتیم برای درمان آمدهاند. میگفتیم هرچه بخواهید یاد بگیرید به شما یاد میدهیم: موسیقی، رقص، رپ، هنر، هنرهای رزمی.» ایده این بود که این کلاسهای متفاوت، طیفی از تغییرات در شیمی مغز کودکان رقم میزند و آنچه برای بهتر کنار آمدن با زندگی نیاز دارند را به آنها میدهد. برخی شاید مشتاق تجربهای باشند که اضطراب را کاهش دهد، دیگران شاید دنبال یک لحظه هیجان باشند.
در همین حال، تمرین مهارتهای زندگی به این بچهها داده میشد که بر ارتقای تفکراتشان دربارۀ خود و زندگی، و شیوۀ تعاملشان با دیگران تمرکز داشت. میلکمن میگوید: «اصل مهم این بود که آموزش در زمینۀ مواد جواب نمیدهد چون کسی به آن توجه نمیکند. بلکه نیاز به مهارتهای زندگی است تا بر اساس آن اطلاعات عمل کنند.» به بچهها گفته شد این برنامه سهماهه است. برخی از آنها تا پنج سال در پروژه ماندند.
جایگزینهای مواد و الکل
در سال۱۹۹۱، میلکمن به ایسلند دعوت شد تا دربارۀ کارش، یافتههایش و ایدههایش سخنرانی کند. او مشاور اولین مرکز اقامتی درمان مواد مخدر برای نوجوانان در ایلسند، در شهری به نام تیندر، شد. او توضیح میدهد: «ایدۀ محوری و هدف آنجا این بود که بچهها بتوانند کارهای بهتر و جالبتری انجام دهند.» در آنجا با گودبرگ آشنا شد که دانشجوی کارشناسی روانشناسی و مددکار داوطلب در تیندر بود. از آن زمان، آنها دوست و همکار صمیمی شدند.
سفرهای مرتب میلکمن به ایسلند و ابراز عقایدش ادامه پیدا کرد. این صحبتها، و کمپ تیندر، توجه پژوهشگری جوان در دانشگاه ایسلند به نام دورا زیگفودوتی را جلب کرد. سؤالی برای او مطرح بود: شاید بتوانیم جایگزینهای مواد و الکل را در برنامهای بگنجانیم که هدفش نه درمان کودکان مسألهدار، بلکه جلوگیری از مصرف الکل یا مواد توسط آنها باشد.
آیا تاکنون الکل را امتحان کردهاید؟ اگر بله، آخرین بار چه زمانی نوشیدهاید؟ تاکنون مست کردهاید؟ سیگار کشیدهاید؟ اگر بله، چند وقت یکبار سیگار میکشید؟ چقدر وقت با والدینتان میگذرانید؟ آیا رابطهای نزدیک با والدینتان دارید؟ در چه نوع فعالیتهایی شرکت میکنید؟
در سال ۱۹۹۲، کودکان ۱۴ تا ۱۶ ساله در تمام مدارس ایسلند پرسشنامهای با سؤالاتی از این دست را پُر کردند. این فرایند در سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۷ هم تکرار شد.
نتایج این پژوهشها، نگرانکننده بود. در کل کشور، حدود ۲۵% بچهها هر روز سیگار میکشیدند، بیش از ۴۰% هم در طول یک ماهِ قبل از انجام پژوهش، مست کرده بودند. ولی وقتی دادهها بررسی شدند، توانستند دقیقاً تشخیص دهند که کدام مدارس مشکلات اساسی داشتند و کدام مدارس با مشکلات کمتری روبرو بودند. تحلیل آنها نشان میداد زندگی کودکانی که سراغ نوشیدن و سیگار و مواد میروند، تفاوتهای مشهودی دارد با آنهایی که سراغ این چیزها نمیروند. مشخص شد که چند عامل در حفاظت از کودکان بسیار قوی عمل میکنند: سه یا چهار بار شرکت در برنامههای دستهجمعی (بهویژه ورزش) در هفته، زمانی که کودکان در طول هفته با والدین میگذرانند، احساس مراقبت و توجه در مدرسه، و بیرون نرفتن از خانه در اواخر شب.
اینگا دورا که دستیار پژوهش این نظرسنجی ها بود میگوید: «در آن زمان، انواع و اقسام برنامههای جلوگیری از مصرف مواد در جریان بود. بیشتر برنامه ها بر پایه آموزش تمرکز داشت. به کودکان در مورد خطر و ضرر مصرف الکل و مواد مخدر، اخطار داده میشد. ولی همانطور که میلکمن در آمریکا نتیجهگیری کرده بود، این برنامهها جواب نمیداد و تاثیری نداشت. ما به دنبال یک رویکرد و روش جدید بودیم.»
یان زیگفوزن، همکار و برادرِ اینگا دورا، میگوید شهردار ریکیاویک هم علاقه داشت روش جدیدی را آزمایش کند و والدین هم احساس مشابهی داشتند. یان در آن زمان دختران جوانی داشت و در سال ۱۹۹۹ که «مرکز تحقیق و تحلیل اجتماعی ایسلند» تأسیس شد به آن پیوست. او میگوید: «وضعیت بد بود. واضح بود که باید کاری انجام داد.»
با استفاده از دادههای نظرسنجی و برداشتهای حاصل از تحقیقاتِ دانشمندان و روانشناسان مختلف از جمله میلکمن، به تدریج یک طرح ملی جدید تهیه و ارائه شد. این طرح «جوانان در ایسلند» نام داشت.
قوانین تغییر کردند. خرید دخانیات برای زیر ۱۸ سال و خرید الکل برای زیر ۲۰ سال غیرقانونی شد. تبلیغات دخانیات و الکل هم ممنوع شد. از طریق انجمنهای والدین که بنا به قانون باید در تمام مدارس تشکیل میشدند، و شوراهای مدارس که نمایندگان والدین در آنها حضور داشتند، پیوند میان والدین و مدارس تقویت شد. والدین تشویق به حضور در جلساتی میشدند که یادآوری میکرد بهجای «هر از گاهی دورهمیِ با کیفیت»، کمیّتِ وقتی که با کودکان میگذرانند نیز اهمیت دارد. به این نتیجه رسیدند که باید کودکان را شبها در خانه نگه دارند.
قانونی تصویب شد که بیرون ماندن کودکان ۱۳ تا ۱۶ ساله پس از ساعت ۱۰ شب در زمستان و پس از نیمهشب در تابستان را ممنوع میکرد. این قانون هنوز هم جاری است.
نهاد ملی انجمنهای والدین با نام «خانه و مدرسه» توافقنامههایی را برای امضا به والدین عرضه کرد. محتوای این توافقنامهها بسته به گروه سنی تفاوت داشت. هر سازمان میتوانست تصمیم بگیرد که چه چیزهایی در آن بگنجاند. برای کودکان ۱۳ سال به بالا، والدین میتوانستند به رعایت همۀ توصیهها متعهد شوند و همچنین مثلاً اجازه ندهند بچههایشان در مهمانیهای نظارتنشده شرکت کنند، برای کمسالان الکل نخرند، و به سلامت بقیۀ کودکان هم توجه کنند.
هرفنا سیگیارجنسدوتیا، مدیر «خانه و مدرسه»، میگوید این توافقها علاوه بر آموزش والدین، اقتدارشان در خانه را هم تقویت میکرد. «اینجاست که قدیمیترین بهانه از بین میرود: همه همین کار را میکنند!»
کارت تفریح جوانان در اروپا
منابع دولتی برای برنامههای دستجمعی و سازمانیافتۀ ورزش، موسیقی، هنر، رقص و باشگاههای مشابه، افزایش یافت تا کودکان برای تعلق گروهی و احساس خوب، راهی جز استفادۀ الکل و مواد هم داشته باشند. کودکان خانوادههای کمدرآمد نیز برای شرکت در این برنامهها اعانه میگرفتند. مثلاً در ریکیاویک که محل سکونت بیش از یکسوم جمعیت کشور است، «کارت تفریح» برای هر کودک در سال مبلغ ۳۵ هزار کرون (۲۵۰ دلار) به خانواده میدهد تا هزینۀ فعالیتهای تفریحی کنند.
مهم آنکه تحقیقات و نظرسنجیها ادامه یافتند. هرسال تقریباً همۀ کودکان ایسلند یک پرسشنامه پُر میکنند. این یعنی دادههای بهروز و معتبر همواره در دسترس هستند.
بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲، درصد کودکان ۱۵ و ۱۶ سالهای که میگفتند اغلب یا تقریباً همۀ آخرهفتهها را با والدینشان میگذرانند دو برابر شد (از ۲۳ به ۴۶ درصد رسید) و درصد کودکانی که حداقل چهار بار در هفته در برنامههای ورزشی سازمانیافته شرکت میکردند از ۲۴ به ۴۲ درصد رسید. در همین حال، میزان مصرف سیگار و الکل و ماریجوانا در این ردۀ سنی سقوط کرد.
الفجِیر کریستیانسون که روی این دادهها کار میکرد و اکنون در دانشکدۀ سلامت عمومی در دانشگاه ویرجینیای غربی ایالات متحده است، خاطرنشان میکند: «روند بسیار روشن است. عاملهای حفاظتی افزایش یافتهاند، ریسک خطر اعتیاد کاهش یافتهاند، و مصرف مواد مخدر و الکل کم شده است. این روند در ایسلند یکنواختتر از هر کشور اروپایی دیگر بوده است.»
یان زیگفوزن عذرخواهی میکند که چند دقیقه دیر رسیده است. «یک تماس اضطراری داشتم!» ترجیح میدهد که نگوید دقیقاً از کجا، اما یکی از شهرهای دیگر دنیا بوده که اکنون بخشی از ایدههای «جوانان در ایسلند» را اقتباس کرده است.
پس از آنکه دادههای شگفتانگیز ایسلند در جلسۀ «شهرهای اروپا علیه مواد» ارائه شد، برنامۀ «جوانان در اروپا» در سال ۲۰۰۶ آغاز شد که هدایتش بر عهدۀ یان است. او تعریف میکند: «همه میپرسیدند: شما دارید چکار میکنید؟»
نتایج در کل نشان میدهند که در زمینۀ مصرف مواد نوجوانان، همان عوامل حمایتی و خطرآفرین که در ایسلند شناسایی شدهاند همهجا صادقاند.
شهرداریها به جای دولتها عهدهدار مشارکت در برنامۀ «جوانان در اروپا» هستند. در سال اول، هشت شهرداری به این برنامه پیوستند. تا امروز ۳۵ شهرداری در ۱۷ کشور به آن پیوستهاند: از مناطقی که فقط چند مدرسه در آن شرکت دارند، تا تاراگونا در اسپانیا که ۴۲۰۰ کودک ۱۵ ساله را در این برنامه زیر نظر دارد. روش همهجا یکسان است: یان و تیمش با مسئولان محلی صحبت میکنند و پرسشنامهای تدوین میکنند که پرسشهای کلیدیاش ترکیبی از پرسشهای استفادهشده در ایسلند، بهعلاوۀ چند موردی است که بر اساس اقتضائات محلی تهیه میشوند. بهعنوان مثال، اخیراً مشخص شده است که قمار آنلاین در برخی نواحی یکی از مسائل بزرگ است و مسئولان محلی مایلند بدانند که آیا این نیز به سایر رفتارهای پرخطر مربوط است یا خیر.
دو ماه پس از آنکه پرسشنامهها به ایسلند میرسند، تیم یک گزارش اولیه همراه با نتایج بهعلاوۀ اطلاعات مقایسهای و تطبیقی با سایر مناطق شرکتکننده را پس میفرستد. یان میگوید: «ما همیشه میگوییم که اطلاعات مثل سبزیجات باید تازه باشد. اگر این یافتهها را یک سال بعد بفرستید، افراد میگویند: خُب اینها مال مدتها پیش است و شاید اوضاع عوض شده باشد…» علاوه بر تازگی، اطلاعات باید محلی هم باشند تا مدارس، والدین و مسئولان دقیقاً ببینند که چه مشکلات و مسائلی در نواحیشان وجود دارد.
این تیم ۹۹ هزار پرسشنامه از نقاطی دور همچون جزایر فارو، مالت و رومانی (و همچنین کرۀ جنوبی و اخیراً نایروبی و گینۀ بیسائو) را تحلیل کرده است. نتایج در کل نشان میدهند که در زمینۀ مصرف مواد نوجوانان، همان عوامل حمایتی و خطرآفرین که در ایسلند شناسایی شدهاند، همهجا صادقاند. تفاوتهایی هم وجود دارد: در یک نقطه (در کشوری «اطراف دریای بالتیک») شرکت در برنامههای ورزشی سازمانیافته، عامل خطرآفرین بود. تحقیقات بیشتر علت را نشان داد: سربازان سابق که به داروهای عضلهساز، الکل و دخانیات علاقه دارند مسئول ادارۀ باشگاهها هستند. پس اینجا یک مسئلۀ محلی روشن و فوری وجود داشت که میشد حل و فصلش کرد.
یان و تیمش توصیهها و اطلاعاتی دربارۀ اقدامات اثربخش در ایسلند ارائه میدهند، اما هر اجتماع رأساً تصمیم میگیرد که بنا به نتایجش چه اقدامی انجام دهد. گاهی اوقات آنها هیچ کاری نمیکنند. یک کشور عمدتاً مسلمان که او ترجیح داد اسمش را نیاورد، دادهها را رد کرد چون حاکی از میزان ناخوشایندی از مصرف الکل بود. در سایر شهرها (مثلاً همانجایی که «تماس اضطراری» با یان گرفته بود) از دادهها استقبال میکنند و پول هم دارند، اما او مشاهده کرده است که تأمین و حفظ منابع مالی برای استراتژیهای پیشگیری سختتر از درمان است.
هیچ کشور دیگری تغییراتی در ابعاد ایسلند نداشته است. وقتی از او میپرسم آیا کشور دیگری هم از قانون خانه ماندن کودکان در شب الگو گرفته است یا خیر، یان لبخند میزند. «حتی سوئدیها خندیدند و گفتند این یعنی حکومتنظامی علیه کودکان.»
در کل اروپا، نرخ مصرف الکل و مواد نوجوانان در ۲۰ سال گذشته عموماً بهبود یافته است، ولی کاهش در هیچجا به قدر ایسلند چشمگیر نبوده است، و بهبودها نیز لزوماً ناشی از استراتژیهایی نیستند که برای ارتقاء سلامت نوجوانان پی گرفته شدهاند. مثلاً در انگلستان این واقعیت که اکنون نوجوانان به جای ارتباطات رودررو زمان بیشتری را در خانه برای تعامل آنلاین میگذرانند، میتواند یکی از دلایل کاهش مصرف الکل باشد.
اما شهر کاناس در لیتوانی مصداق ثمراتی است که میتواند با مداخلۀ فعال رخ دهد. این شهر از سال ۲۰۰۶ پنج بار نظرسنجی را انجام داده است، و مدارس، والدین، سازمانهای بهداشت و سلامت، کلیساها، ادارات پلیس و خدمات اجتماعی کنار هم جمع شدهاند تا سعی کنند سلامت کودکان را بهبود داده و مصرف مواد را مهار کنند. مثلاً والدین سالانه در ۸ یا ۹ جلسۀ رایگان بچهداری شرکت میکنند، و یک طرح جدید هم منابع اضافه برای مؤسسات دولتی و سازمانهای مردمنهادی فراهم کرده است که در کار بهبود سلامت روانی و مدیریت استرس هستند. این شهر در سال ۲۰۱۵ ارائۀ برنامههای ورزشی رایگان در روزهای دوشنبه، چهارشنبه و جمعه را آغاز کرد، و برنامههایی برای راهاندازی ایاب و ذهاب رایگان برای خانوادههای کمدرآمد نیز در جریان است تا کودکانی که نزدیک این مراکز زندگی نمیکنند بتوانند در این برنامهها شرکت کنند.
در بازۀ ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۴، تعداد نوجوانان ۱۵ و ۱۶ سالۀ اهل کاناس که گفتند ظرف سی روز گذشته مست کردهاند ۲۵% کاهش یافت و استعمال هرروزۀ دخانیات بیش از ۳۰% کمتر شد.
شهرهای دیگری هم که به برنامۀ «جوانان در اروپا» پیوستهاند مزایای گوناگونی را گزارش میدهند. مثلاً در بخارست، نرخ خودکشی جوانان هم پابهپای کاهش مصرف الکل و مواد، کمتر شده است. در کاناس، تعداد کودکانی که دست به خودکشی زدهاند در بازۀ ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵ یکسوم کمتر شده است.
میلکمن در تجربهای دشوار دریافته است که حتی آن برنامههای جوانان که مورد تقدیر همگان هستند و بهترین سرمشقهای امروزی تلقی میشوند نیز همیشه توسعه نمییابند یا حتی حفظ نمیشوند. او میگوید: «در پروژۀ خودیابی به نظر میرسید بهترین برنامۀ دنیا را داریم. دو بار به کاخ سفید دعوت شدم تا حرف بزنم. این برنامه جایزههای ملی بُرد. فکر میکردم: این برنامه در هر شهر و روستایی تکرار خواهد شد. ولی نشد.»
علت ماجرا به نظرش این بود که نمیتوانید یک الگوی عام را برای همۀ اجتماعها تجویز کنید چون همگی منابع یکسان ندارند.
به نظر میلکمن، هرجا که روشهای ایسلندی پیشنهاد میشوند، دو چالش احتیاطکاری عمومی و بیمیلی به درگیر شدن در کار پیش میآید که به بطن مسئلۀ توازن مسئولیتها میان دولت و شهروندان برمیگردد: «میخواهید حکومت چه مقدار کنترل روی وقایع زندگی کودکتان داشته باشد؟ آیا این اقدامات به منزلۀ دخالت بیجای حکومت در زندگی مردم است؟»
در ایسلند، رابطۀ بین مردم و دولت همواره زمینهساز برنامههای ملی مؤثر بوده است تا میزان زیادهروی کودکان در مصرف دخانیات و الکل را کاهش دهد؛ و طی این فرآیند، خانوادهها را به هم نزدیکتر و کمک کرده است تا کودکان از جهات مختلف سالمتر شوند. آیا کشور دیگری هم هست که نتیجه بگیرد مزایای این کار به هزینههایش میارزند؟
اما یانگ/ترجمۀ: محمد معماریان/ خلاصه شده از Atlantic
پینوشتها: • این مطلب را اما یانگ نوشته است و در تاریخ ۱۹ ژانویه ۲۰۱۷ با عنوان «How Iceland Got Teens to Say No to Drugs» در وبسایت آتلانتیک منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۳۹۶ آن را با عنوان «ایسلند چطور جوانانش را از الکل و مواد مخدر نجات داد؟» و با ترجمه محمد معماریان منتشر کرده است. مجله اینترنتی اعتیاد این مقاله را ویرایش کرده و قسمتهایی از آن حذف شدهاند. •• اما یانگ (Emma Young)، فارغالتحصیل روانشناسی از دانشگاه دورهام و ساکن سیدنی است. یانگ بیستسال است که به روزنامهنگاری حوزۀ علم و سلامت مشغول است. نوشتههای او در گاردین، نیوساینتیست و دیگر مطبوعات به چاپ رسیدهاند. [۱] enforced common sense [۲] Of Monsters and Men