من توانستم ترک کنم... شما هم می‌توانید

من توانستم ترک کنم؛ شما هم می‌توانید!

عواقب اعتیاد را می‌دانستم

    من ترک کردم. خواستن توانستن است. شما هم تمایل داشته باشید، میتوانید ترک کنید.

    اولین‌باری که تریاک کشیدم، کمتر از ۲۰ سال داشتم. سرخوشی و لذت ناشی از مصرف آن، خوشایند و جذاب بود و انگیزه‌ای شد تا به‌صورت تفریحی در محفل‌های دوستان و مهمانی‌ها استفاده کنم. انرژی کاذب و نشئگی آن، باعث می‌شد تا خیلی از کارها را بدون خستگی انجام دهم. به‌عنوان نمونه ساعت‌ها رانندگی می‌کردم بدون این‌که احساس خستگی کنم و به مرور زمان غیر از نشئگی و لذت، برای فرار از برخی مشکل‌ها نیز بسیار مناسب بود و گذر زمان را نمی‌فهمیدم.

    در واقع هم فال بود هم تماشا. این روال سال‌ها ادامه یافت و نمی‌دانستم که روزی معتاد می‌شوم. حتی گاهی خودم را سرزنش کرده و تا شش ماه مصرف نمی‌کردم. از نصیحت کردن دیگران هم دریغ نمی‌کردم و همین‌که تا به حال معتاد نشده بودم، کافی بود تا خودم را برای مصرف دوباره راضی کنم. وقتی صحبت از اعتیاد می‌شد، بدون شک، افراد معتاد را کسانی می‌دانستم که اراده ندارند و به دلیل خوش‌گذرانی، به عاقبت کارشان فکر نمی‌کنند.

    عواقب اعتیاد

    همیشه خودم را با آنان مقایسه می‌کردم، چون هر وقت که تصمیم می‌گرفتم، مصرف نمی‌کردم و همین انتظار را از افراد معتاد هم داشتم.

    عواقب اعتیاد را می‌دانستم و به چشم خود دیده بودم. احساس غرور می‌کردم که با دیگران فرق دارم. اما نمی‌دانستم وارد چه گردابی شده‌ام. خبر نداشتم که این انرژی کاذب که به آن دل بسته‌ام، مثل چراغی می‌ماند که فتیلهٔ آن را بالا کشیده‌اند و ممکن است برای مدتی کوتاه، بیشتر از حد معمول نورافشانی کند؛ اما هم نفت آن زودتر تمام می‌شود و هم فتیله‌اش سریع‌تر خواهد سوخت و چنان‌چه مواد مخدر این‌قدر انرژی‌زا بود؛ نباید شخص مصرف‌کننده هر روز تحلیل می‌رفت.

    به مرور زمان به عارضه‌هائی مانند بی‌خوابی، کم‌اشتهائی، به‌هم ریختگی، رنجوری و تکیده شدن دچار شدم که انتظارش را هم نداشتم.

    عدم توازن این انرژی، بخشی از هزینه‌ٔ معامله‌ای بود که در ازاء به‌دست آوردن لحظه‌های نشئگی زودگذر، پرداخت می‌کردم. با گذشت زمان که نیروی جوانی تحلیل می‌رفت، نیاز به مصرف هم بیشتر می‌شد و به‌تدریج مواد شبه‌افیونی تولیدی جسم، رو به کاهش رفت و فاصله‌های مصرف، کمتر و کمتر گردید تا به هفته‌ای دو یا سه بار رسید.

    به‌طور کامل منزوی شده بودم و با دوستان، اطرافیان و فامیل رفت و آمد نمی‌کردم. مسافرت رفتن و خوشی‌های طبیعی زندگی به کمترین حد ممکن رسیده بود. در سازمان دولتی که کار می‌کردم، با توجه به موفقیت خوبی که داشتم، فرصت‌های ترقی و رشد را یکی پس از دیگری از دست می‌دادم. آنان گرچه متوجهٔ حال من شده بودند اما به دلیل این‌که رو به بازنشستگی بودم، به روی من نمی‌آوردند یا شاید از سر لطف، اغماض می‌کردند. هر بار که مصرف می‌کردم، به خودم می‌گفتم که این بار آخر است و دوباره که خمار می‌شدم، می‌گفتم همین یک‌بار است و دیگر نخواهم کشید و این حالت همیشه تکرار می‌شد.

    دیگر هزینه‌های مصرف مواد فقط مالی نبودند بلکه رابطه‌های اجتماعی و خانوادگی من هر لحظه دچار کنش و درگیری می‌شد.

    من ترک کردم
    با چندبار قطع ناگهانی فهمیدم که کار از کار گذشته و تازه فهمیدم که هیچ ربطی به اراده ندارد، چون هرچه اراده به خرج می‌دهم، کاری از پیش نمی‌برم. مسافرت رفتن و خوشی‌های طبیعی زندگی به کمترین حد ممکن رسیده بود

    فرصت‌های از دست رفته

    حسرت گذشته‌ها و فرصت‌های طلائی از دست رفته و تصور این‌که نتوانسته‌ام به حقوق اجتماعی خود دست یابم، سبب گردید تا دچار افسردگی، بی‌قراری و اضطراب گردیده و در کنار مصرف مواد مخدر از قرص‌های تجویز شده نیز استفاده کنم.

    اما هنوز حاضر به پذیرش اعتیاد خود نبودم و حتی آن هم برایم گران تمام می‌شد و این باور غلط که من معتاد نمی‌شوم، باعث فریب بیشتر من شده بود، با خودم می‌گفتم کسی که سی سال است مواد مصرف می‌کند، مگر می‌شود چند سال آخر معتاد شده باشد؟ “می‌گویند بهتر است از آموزگار بیاموزی وگرنه روزگار به تو خواهد آموخت.”

    با چندبار قطع ناگهانی فهمیدم که کار از کار گذشته و تازه فهمیدم که هیچ ربطی به اراده ندارد، چون هرچه اراده به خرج می‌دهم، کاری از پیش نمی‌برم. من بارها ترک کردم ولی عوارض ناشی از قطع ناگهانی، بسیار سخت بود و من به راحت‌طلبی عادت کرده بودم.

    با این‌که هیچ فشاری از سمت خانواده یا اداره و هزینه‌های مالی نداشتم اما نمی‌خواستم معتاد باشم و دیگر حاضر نبودم ننگ و خفت اعتیاد را بپذیرم؛ زیرا وقتی به خودم آمدم، دیدم همهٔ دوستان خوب، فهیم، سالم و باارزش قدیمی، از من فاصلهٔ زیادی گرفته و جای ایشان را کسانی پر کرده‌اند که در حد و اندازه‌ٔ من و خانواده‌ام نیستند. به‌ هیچ‌وجه حاضر نبودم موقعیت اجتماعی خود را از دست بدهم.

    بعد از ۲۵ سال فاصلهٔ درسی، با رتبهٔ ۱۱۷ در دانشگاه آزاد و رشتهٔ مدیریت دولتی، قبول شدم که به دلیل مصرف مواد مخدر، انصراف دادم.

    از طرفی، گوشه‌گیری و انزوا را نمی‌خواستم و به دنبال شادابی، سرحالی و در جمع بودن می‌گشتم اما چاره‌ای نداشتم. هر روز به ناراحتی‌های جسمی و روانی من افزوده می‌شد. دور از چشم دوستان مصرف‌کننده که کار را تمام‌شده می‌دانستند و مانع ترک کردن من می‌شدند، به عطاری‌ها مراجعه می‌کردم و سفارش‌های آنان را تهیه و استفاده می‌کردم. به متخصص اعصاب و روان رجوع می‌کردم و روش‌های ترک آنان را با قرص‌های گران‌قیمت، آزمایش می‌کردم که هیچ‌کدام نتیجه‌ای نداشت. هیچ امیدی به درمان نداشتم، تسلیم شده بودم و منتظر یک معجزه بودم تا این‌که لطف خداوند بار دیگر شامل حال من شد و آدرس یک کلینیک اعتیاد را به‌صورت غیرمستقیم از یکی از دوستان خانوادگی دریافت کردم.

    شما هم میتوانید ترک کنید
    اعتیاد مانند همهٔ بیماری‌های دیگر، نیاز به درمان دارد و همان‌گونه که سرماخوردگی و یا هر بیماری دیگری را نمی‌شود ترک کرد، بیماری اعتیاد هم ترک کردنی نیست و نیاز به یک فرآیند زمانی دارد

    من توانستم ترک کنم

    به کلینیک ترک اعتیاد مراجعه کردم، به من گفتند شما بیمار هستید و باید درمان شوید. فقط باید خواستار رهائی باشید. آن‌قدر بدبین شده بودم و هزینه‌های گزافی پرداخته بودم که باورم نمی‌شد به‌خصوص این‌که رایگان هم باشد. من را به انجمن معتادان گمنام معرفی کردند؛ در جلسات بهبودی ان‌ای شرکت کردم، اصول برنامه را به اجرا گذاشتم و از افرادی که صدمه زده بودم جبران خسارت کردم.

    واقعیت داشت! امروز بیش از یک‌سال است که با استفاده از روانکاوی و شرکت در جلسات بهبودی، من ترک کردم و هیچ‌گونه وابستگی به مواد مخدر ندارم. و این، کمترین چیزی است که به‌دست آورده‌ام. هیچ‌کدام از داروها را مصرف نمی‌کنم و از افسردگی، اضطراب و ناامیدی هم خبری نیست. به آرامش لازم رسیده و از تمام لحظه‌های زندگی لذت می‌برم. خانواده‌ام بسیار خوشحالند و بعد از ۵۴ سال زندگی، تازه نحوهٔ درست زندگی کردن را آموخته‌ام و از خداوند سپاسگزارم.

    اعتیاد مانند همهٔ بیماری‌های دیگر، نیاز به درمان دارد و همان‌گونه که سرماخوردگی و یا هر بیماری دیگری را نمی‌شود ترک کرد، بیماری اعتیاد هم ترک کردنی نیست و نیاز به یک فرآیند زمانی دارد؛ چون مواد شبه‌افیونی و ضددرد تولیدی جسم، به مرور زمان از فعالیت افتاده‌اند و تصور این‌که فرد معتاد هرچه سریع‌تر باید مواد مخدر را قطع کند، یک باور اشتباه است و علت اصلی برگشت در ترک‌های مختلف می‌باشد.

    ما یاد گرفته‌ایم که هر فرد مصرف‌کننده‌ٔ مواد مخدر، براثر سال‌ها استفادهٔ مکرر از مواد، در جسم، روان و جهان‌بینی خود تخریب به وجود آورده و چنان‌چه خواستار رهائی باشد، باید موقع درمان نسبت به بازسازی و بازپروری هر سه مقوله (جسم، روان و جهان‌بینی)، هم زمان اقدام کند.

    این‌، همان صورت مسئله‌ٔ اعتیاد است که طی سال‌های متمادی، یا پاک شده و یا نادیده گرفته شده و دلیل این ادعا هم تعداد زیاد افراد با مصرف‌های مختلف هستند که سال‌هاست با روش های گروه درمانی و علمی به درمان رسیده‌اند.

     در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید

    داستان خدمت من

    چرا نمیتوانم حتی یکبار مواد مخدر مصرف کنم

    برچسب‌ها