دعا و معجزه/۲۶ آبان
زندگی معنوی یک نظریه نیست، بلکه باید بدان طریق زندگی کنیم. (کتاب الکلیهای گمنام، ص۸۳)
نقل قول از کتاب ساعت به ساعت
گاهی واقعیت توی گوش ما میزند. بیپولی، زندان، از دست دادن یک عزیز یا نارضایتی از شرایط موجود. با این حال، حقیقت امروز ما تنها یک چیز است: هوشیاری. بدون هوشیاری همه اینها که بر شمردیم، بدتر میشود.
من به خرد الهی وصل میشوم تا اتفاقات خارج از کنترلم، ذهنم را به خود مشغول نکند. من میخواهم بدانم که چرا اینجا هستم.
دعا و معجزه
امروز، در شرایطی خارج از کنترل، من دعا میکنم که معجزهای شود. یک وقتهایی هست که من نمیتوانم اوضاع را تحت کنترل خودم بگیرم. پر از ترس و اضطرابم. چه اشکالی دارد کمی هم برای راهنمایی یا مداخله الهی دعا کنم؟ کمِ کم بار روی دوشم را سبک میکند و اگر درک آدم را نسبت به چیزی که شاید واقعاً به شرایط کمک کند، بالاتر ببرد، که دیگر فَبَها. وقتی آدم گیر میافتد و ظاهراً تمام راهها را هم رفته و هنوز به جایی نرسیده، دیگر وقت دعا برای معجزه است. (دکتر تیان دیتون)
نقل قول از کتاب Pocket Sponsor
در راه رسیدن به عنوان یک عضو قدیمی برنامه بهبودی، یک عده در این مسیر رشد خوش میدرخشند و یک عده آهسته آهسته قدم برمیدارند. آنکه خوش میدرخشد میتواند تصویر کلی را ببیند و آنکه نه، متمرکز بر دنیای کوچک خود باقی میماند.
خودت را جزء کوچکی در این کلِّ شگفتانگیز بدان، خودت را کل نبین.
انجمن، کل جهان من نیست، اما جهان من بدون آن، کامل نیست.
آیا شما هم «منتظر» همیشگی هستید؟
چه مدت از زندگی خود را به انتظار کشیدن می گذرانید؟ انتظار برای تعطیلات بعدی، شغل بهتر، بزرگ شدن بچهها، رابطهای پرمعنا، موفقیت شغلی، پولدار شدن، مهم شدن یا روشنبین شدن. ظاهراً چندان نامتعارف نیست که انسانها همهی زندگی را به انتظار شروع زندگی سپری کنند!
انتظار، حالتی ذهنیست و در اصل به این معناست که شما آینده را میخواهید و «اکنون» را نمیخواهید. آنچه را دارید نمیخواهید و آنچه را که ندارید میخواهید. با هر نوع انتظار، ناآگاهانه تضادی درونی بین «اکنون و اینجا»، یعنی جایی که نمیخواهید باشید با آیندهی فرافکنی شدهی خود، یعنی جایی که میخواهید باشید، ایجاد میکنید. این نگرش موجب میشود «حال» حاضر را از دست بدهید و کیفیت زندگی شما به شدت کاهش یابد.
(اکهارت تُله)