اعتیاد به کار واقعی است؛ برای مقابله با آن چه باید کرد؟
اصطلاح معتاد به کار اولین بار توسط وین ای. اوتس در سال ۱۹۷۱ در کتابی با عنوان «اعترافات یک معتاد به کار: حقایق مربوط به اعتیاد به کار» مطرح شد. اوتس در این کتاب توضیح میدهد که یک معتاد به کار، دائماً احساس نیاز یا اضطراری غیرقابل کنترل برای کار کردن دارد، مشابه با آنچه در اعتیاد به الکل و سایر اعتیادها مشاهده میشود. شواهد نشان میدهد که اعتیاد به کار میتواند تأثیرات منفی بر سلامت، شادی، روابط میانفردی و توانایی فرد در مشارکت اجتماعی داشته باشد.
اعتیاد به کار بهعنوان یک اختلال روانشناختی شناخته میشود.
با وجود این که ۴۸ درصد از جمعیت آمریکا خود را معتاد به کار میدانند، بسیاری از این افراد به این مسئله افتخار میکنند. اعتیاد به کار اغلب با ویژگیهایی نظیر تعهد، جاهطلبی و ابتکار اشتباه گرفته میشود. کارفرمایان معمولاً کارمندان را به انجام کار بیشتر و بیشتر ترغیب میکنند و به کسانی که مسئولیتهای بیشتری بر عهده میگیرند، پاداش و ترفیع میدهند. از سوی دیگر، اگر کارمندی از انجام وظایفی که در حیطه کاری او نیست سر باز زند، ممکن است بهعنوان فردی سختگیر و ناهماهنگ با کار تیمی در نظر گرفته شود.
با این حال، پژوهشگرانی نظیر دکتر ملیسا ای. کلارک به تفاوتهای اساسی بین «اعتیاد به کار» و «تعهد کاری» اشاره کردهاند. کلارک معتقد است که تفاوت اصلی این دو در انگیزههای فردی است. او در مقالهای بیان کرده است: «افرادی که به کار تعهد دارند، به این دلیل کار میکنند که آن را از درون لذتبخش مییابند، در حالی که معتادان به کار به دلیل فشار یا اجباری درونی به کار ادامه میدهند.»
بنابراین، چگونه میتوان تفاوت بین فردی که از روی اضطرار یا اجبار کار میکند و فردی که بهراستی به کار خود علاقهمند است را تشخیص داد؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، باید به عامل محرک رفتار افراد توجه کرد.
عامل اعتیاد به کار چیست؟
همانند اعتیاد به مواد، دلایل متعددی برای اعتیاد به کار وجود دارد. مهمترین دلیل این است که اعتیاد به کار اغلب به عنوان راهی برای برآورده کردن نیازهای روانی نهفته در فرد عمل میکند. درست مانند الکل یا سایر مواد مخدر، کار نیز میتواند به وسیلهای برای فرار از مواجهه با احساسات یا موقعیتهای ناخوشایند تبدیل شود. بسیاری از افراد به جای روبهرو شدن با چالشهای احساسی یا مشکلاتی که در زندگی دارند، خود را در کار غرق میکنند. برای مثال، کارمندی ممکن است پس از پایان ساعات کاری به فعالیتهای شغلی بپردازد تا از رویارویی با موقعیتهای ناخوشایند یا چالشهای شخصی فرار کند. یا بهطور پنهانی، بهجای رسیدگی به خانواده یا مدیریت استرسها و التهابات ذهنی، تمام توجه خود را به مسائل کاری معطوف کند.
اعتیاد به کار ممکن است ناشی از «جبران مفرط» باشد؛ به این معنا که فردی که در جنبههای دیگر زندگی، نظیر روابط خانوادگی، زندگی اجتماعی، تفریح و سرگرمی، احساس ناکافی بودن میکند، انرژی و زمان زیادی را صرف کار میکند تا از طریق موفقیتهای شغلی به حس شایستگی و اعتبار برسد.
یکی دیگر از دلایل اعتیاد به کار میتواند الگوبرداری از والدینی باشد که خود معتاد به کار بودهاند. همچنین ممکن است این اعتیاد ناشی از ناتوانی در تعیین حد و مرزهای سالم یا تلاشی مداوم برای کسب تأیید و پذیرش از سوی دیگران باشد. در برخی موارد، اعتیاد به کار به عنوان مکانیزمی برای مقابله با ضربههای روحی یا استرسهای عمیق عمل میکند.
بنابراین، میتوان گفت که این اعتیاد گاهی اوقات نتیجه مشکلات روانی نهفته، بهویژه اختلالاتی مانند وسواس فکری-عملی یا اختلال دوقطبی است. در صورت عدم درمان، اعتیاد به کار میتواند منجر به سایر اختلالات روانی، از جمله افسردگی، شود.
نشانههای اعتیاد به کار چیست؟
کسی که اعتیاد به کار دارد، شاید چنین نشانههای مرسومی همچون ساعتها کار کردن، کار را نسبت به سایر وظایف و مسئولیتها در الویت قرار دادن یا وسواس موفقیتهای کاری داشتن، از خود بروز دهد. با این حال، این نشانهها شاید در افراد مختلف به شکلهای مختلف خودش را نشان دهد.
برایان رابینسونِ رواندرمانگر چهار نوع معتاد به کار را برشمرده است:
افرادی که کار را به دقیقه نود موکول میکنند و بعد عجلهای کار را به پایان میرسانند.
افرادی که یا کار را به نحو احسن انجام میدهند یا اصلاً انجام نمیدهند.
افرادی که در آن واحد چند پروژه را شروع میکنند، اما حوصلهشان سر میرود و میروند سراغ چالشهای دیگر.
افرادی که کار را کش میدهند و زحمتشان را دوچندان میکنند.
در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید
جنون خرید؛ آشنایی با گرانترین اعتیاد دنیا
البته باید این نکته را به خاطر سپرد که در تشخیص اعتیاد به کار هیچ متر و معیار مشخصی وجود ندارد. طبیعی است که شما بخواهید یک فهرست طویل بهتان داده شود تا بتوانید پاسخ مشخصی از میان مواردش پیدا کنید و خودتان را محک بزنید، چرا که شرایطی مثل اعتیاد به هیچ وجه ساده نیست. نشانههایی که در ادامه به آنها میپردازیم، شاید بتوانند به شما کمک کند که تشخیص دهید آیا معتاد به کار هستید یا نه.
کار مازاد کردن در زمانی که نیاز نیست
خواب را فدای کار کردن
وسواسهای کارمحور داشتن
پارانویا و ترس شدید از عملکرد کاری
خراب شدن روابط با دیگران به خاطر کار
بیتوجهی به سلامت و روحیه خود به خاطر کار
از دست دادن رویدادهای ویژه یا مراحل مهم زندگی به خاطر کار
در نهایت باید خاطرنشان کرد که هیچیک از این مشخصهها به خودی خود، یا اگر گهگاه بروز پیدا کنند، لزوماً به طور قطعی اعتیاد به کار را ثابت نمیکند. اما اگر در مدت زمانی مشخص و طولانی در فردی مشاهده شوند، نشان از مشکلی جدیتر دارند.
چطور اعتیاد به کار را از بین ببرم؟
صادقانه باید به شما بگوییم که هیج فرمول و راهحل مشخصی برای حل مسئله اعتیاد به کار وجود ندارد. بدیهی است که این خبر خوبی نیست، اما تکلیف آدم را با خودش مشخص میکند.
حقیقت این است که اعتیاد به کار یک اعتیاد است. این به این معنا نیست که چارهای ندارد. باید واقعبین بود. اولین قدم، اگرچه کلیشه به نظر میرسد، این است که بدانیم مشکلی این میان وجود دارد. اگر خودتان نمیتوانید به تنهایی از پس این مشکل بربیایید، بهتر است با متخصصی مشورت کنید تا بهترین راهحل را پیش پایتان بگذارد. درست مثل سایر اعتیادها، هم برنامههای سرپایی و هم بیمارستانی برای کنترل رفتارهای غیرارادی وجود دارد؛ البته همه احتیاج ندارند قدم به این مسیر بگذارند. شاید در عدهای مشکل چندان حاد نباشد.
بر این اساس، چک کردن سلامت روانی میتواند مفید واقع شود. چرا که خود مشکلات نهفته روحی روانی میتواند عامل پیدایش یا تشدید اعتیاد به کار باشد، و برعکس.
برای حل مشکل اعتیاد به کار، به جای جلسات انفرادی با روانشناس یا رواندرمانگر، میتوان گروهدرمانی را برگزید، مثلاً گروههای دوازدهقدمی مثل معتادان به کار گمنام.
اگر کارمند جایی هستید و با مدیر یا فردی از منابع انسانی خود رابطه خوبی دارید، میتوانید به آنها مراجعه کنید، شاید بتوانند به گونهای به شما کمک کنند.
به جز رواندرمانی، تغییراتی در شیوهی زندگی هم میتواند توانایی شما را در کنترل و تلطیف اعتیاد به کارتان بیشتر کند.
یک سری راهحل هم وجود دارد که میتواند در سریعترین حالت ممکن مشکل اعتیاد به کار را در شما حل کند. نگاهی به این موارد میاندازیم:
سمزدایی دیجیتالی. به این معنا که برای مدتزمانی مشخص، ابزار دیجیتالی خود مثل گوشی تلفن همراه، تبلت و … یا هر آنچه با آن کارتان را انجام میدهید مثل لپتاپ، کنار بگذارید. کتاب بخوانید، پیادهروی کنید، به پادکستی گوش دهید که به کارتان ربطی نداشته باشد، آشپزی کنید، هرچه برای شما کارساز است. برای مدتی همهچیز را از برق بکشید.
ذهنآگاهی. البته برای همه نیست، اما میتواند مفید واقع شود. مراقبه یا ذهنآگاهی میتواند به شما بصیرت احساسی دهد، تمرکز و آگاهیتان نسبت به افکار، احساسات و بدنتان را بالا ببرد.
خواب کافی و درست. استرس آدم را از پا درمیآورد و اگر شما اعتیاد به کار دارید، بدون شک استرس هم دارید. افزون بر این، همه به خواب شب کافی احتیاج دارند، اما همه به اندازه کافی استراحت نمیکنند. اگر بیدار روی تخت دراز کشیدهاید و به کارتان فکر میکنید، از جایتان بلند شوید و کاری کنید. کانالی که ذهنتان رویش متمرکز شده است، عوض کنید. به عبارت دیگر، حواس خودتان را پرت کنید. مثلاً کتاب صوتی گوش دهید. یا بروید در یوتیوب قطعات موسیقایی مخصوص خواب را گوش دهید.
همهاش بله نگویید. یاد بگیرید بگویید نه. از این آدمها نباشید که کسی ازتان چیزی خواست، درجا بگویید چشم. و بروید بیشتر از ظرفیتتان کار کنید. همیشه هم لازم نیست نه بگویید، میتوانید بگویید «بگذار بعداً بیایم سراغت.»
کارتان را ساده کنید. هر روز یک کار را در الویت قرار دهید. یکی. اگر فقط روی همان یکی تمرکز کنید، آنوقت حواستان دائم به فهرست تمامنشدنی کارهای دیگری که باید بکنید، نیست و نگران نخواهید بود. یکی از چیزهای مهمی که باید به خاطر بسپرید این است: هوشمندانهتر کار کنید، نه بیشتر.
دوستی، همکاری، عضو خانوادهای را مسئول هشدار دادن به خودتان بکنید. حتماً اطمینان حاصل کنید که از شما حمایت خواهد کرد و در وقت نیاز به دادتان خواهد رسید. هرچه باشد، از بین بردن چنین عادت دشواری سخت است و اگر شما ندانید که در فرایند این کار هستید، سختتر هم خواهد بود. اجازه دهید اطرافیانتان این را بهتان یادآوری کنند.
بین کار و زندگیتان تعادل ایجاد کنید. قطعاً ساده نیست، اما ایجاد تعادل بین کار و زندگی مهم است و دستیافتنی. باید در طول هفته به خودتان استراحت بدهید. یک روز کامل را اصلاً کار نکنید.
حواستان به زمان باشد. ببینید چقدر از روز را صرف کار میکنید و چقدر را صرف امور شخصی.
بین کار و زندگی مرز تعیین کنید
تعین مرز بین کار و زندگی برای کسانی که اعتیاد به کار دارند کار آسانی نیست. اما ممکن است بعضی اوقات مجبور باشید برخی شبها یا حتی پایان هفته نیز کار کنید. این کار اشکالی ندارد به شرط آن که، شما برای آن برنامه ریزی کرده باشید و برای خود و خانواده نیز زمان در نظر گرفته باشید.
اگر خودتان تیمی را هدایت میکنید، میتوانید نقش مهمی را در جلوگیری از اعتیاد اعضای تیم به کار ایفا کنید. به این شکل:
تیم را تشویق کنید حتماً به خودشان استراحت دهند. خیالشان را راحت کنید که واقعاً میتوانند وقتی سر کار نیستند، کار را رها کنند. اگر دیدید عضوی از گروه بابت کار اضطراب دارد، با او درباره نگرانیهایش حرف بزنید.
فرهنگی را در گروه به وجود آورید که اعضا حتماً به ایجاد تعادل بین کار و زندگی احترام بگذارند. از ارسال ایمیل یا پیامک دیروقت یا آخر هفته پرهیز کنید تا آدمها خودشان را موظف ندانند حتماً به شما پاسخ بدهند.
کار را با خود به خانه نبرید و در خانه به کار فکر نکنید.
حتماً برای اعضای گروه مشخص کنید که مثلاً آخرهفتهها پاسخگوی کسی نخواهید بود. اما شماره تلفنتان را حتماً داشته باشند که در مواقع ضروری حتماً با شما تماس بگیرند. این مواقع ضروری را حتماً از پیش برایشان تعریف کنید.
به اعضای گروه قدرت نه گفتن را یاد بدهید. چارچوبی را در اختیارشان قرار بدهید که بدانند کی و به چه صورت درخواستشان را پیش دیگر اعضای گروه مطرح کنند که مزاحم کار آنها نشوند.
ترجمه مجله اعتیاد: آزاده اتحاد
references
neuropsychological profile of work addiction
درباره انواع اعتیاد بیشتر بخوانید