جایی برای درمان اعتیاد به دیگران
به هموابستگان گمنام خوش آمدید
انجمن کدا CoDA
انجمن هموابستگان گمنام یا کدا از مردان و زنانی که به دلیل هموابستگی دچار مشکلاتی در زندگی شدهاند، حمایت میکند. اعضای انجمن کُدا افرادی هستند که زندگی خود را برای رضایت دیگران قربانی کرده و سلامت و اهداف خود را نادیده گرفتهاند. این انجمن به افراد کمک میکند تا با حمایت یکدیگر، خودکاوی کنند، خود را دوست داشته باشند و بهبودی از الگوهای مخرب ارتباطی را آغاز کنند.
انجمن دوازده قدمی کدا
برنامه بهبودی کودا از اصول دوازدهگانه مشابه با انجمنهای دیگری مانند الکلیهای گمنام (AA) پیروی میکند و جلسات منظم برای مشارکت و حمایت اعضا برگزار مینماید. در این جلسات، اعضا تجربیات، قوتها و امیدهای خود را با یکدیگر به اشتراک میگذارند تا در مسیر بهبود و رشد شخصی پیشرفت کنند.
تنها شرط عضویت در کدا تمایل به داشتن روابط سالم و محبتآمیز است.
انجمن هموابستگان گمنام (CoDA) ابزارهایی برای ارزیابی خود و شناسایی الگوهای وابستگی ارائه میدهد. این الگوها شامل چهار دسته اصلی هستند:
الگوهای انکار: افراد وابسته اغلب احساسات واقعی خود را انکار یا تغییر میدهند و برای مراقبت از دیگران به خودشان اهمیت نمیدهند.
الگوهای کمارزشدانستن خود: این افراد در تصمیمگیری مشکل دارند و خود را بیارزش میدانند.
الگوهای اطاعت: بیش از حد وفادار هستند و نظرات و نیازهای خود را به خاطر دیگران نادیده میگیرند.
الگوهای کنترل: این افراد سعی میکنند دیگران را کنترل کنند و به نیازهای خود اهمیت ندهند.
انجمن کدا
انجمن دوازده قدمی کودا طراحی شده است تا به اعضایش کمک کند از روابط فرسایشی خارج شوند.
در ادامه این مقاله درباره انجمن کدا، تجربیات چند نفر از اعضای این انجمن را بررسی خواهیم کرد. این اعضای انجمن کودا در برههای از زندگی خود به فهم و شعورشان شک کردند، احساساتشان را نادیده گرفتند و از نیازهای خود چشمپوشی کردند. آنها به دیگران نگاه میکردند تا به آنها بگویند به چه چیزی فکر کنند، چه احساسی داشته باشند و چگونه رفتار کنند. دیگران به جای خودشان تصمیم میگرفتند که چه کسی هستند و چه کسی باید باشند.
رابطه هموابسته
یک ماه پیش، دوستپسر جنی به صورت او سیلی زد. پیش از این هر بار تنشی بینشان رخ میداد، بازوی او را میگرفت و موهایش را میکشید تا نتواند از اتاق فرار کند. جنی اگرچه از آن تجاوزها به حریم شخصیاش چشمپوشی کرد، اما سیلیای که به صورتش خورد، دیگر ضربهی آخر و پا را از حد فراتر گذاشتن بود.
جنی، نام مستعار مدیر بانک بیستونه سالهای از تورنتوست که میگوید: «من همان اول برای خودم حد و مرزی تعیین کرده بودم. البته در عمل به حد و مرزها خیلی خوب نیستم، اما فکر میکنم این یکی را دیگر حفظ کردم.»
از آن سیلی تا به حال، جنی از دوستپسر سابقش، که معتاد به مواد مخدر و الکل بود، فاصله گرفته است و او به لحاظ قانونی اجازه ندارد به جنی نزدیک شود. همین جدایی و دوری به جنی کمک کرد متوجه شود که خیلی خودش را فدای آن مرد کرده بود. او غرق چیزی بود که خودش حالا به آن میگوید رابطه هموابسته، که مشخصه آن نیاز او به اعتبار و احساس ارزشمندی حاصل از وجود فردی مضر، غیرمسئول و مخرب است، که از آسیبپذیری او تغذیه میکرد.
هفت سال پیش در آغاز رابطه آنها، جنی که از مشکلات اعتیاد و سوء مصرف مواد دوستپسرش آگاه بود، با خودش فکر کرد که میتواند از پسش بربیاید.
این اعتماد به نفس از کجا میآمد؟ خودش میگوید: «این در واقع تکرار رابطه با پدرم بود.»
چشم پوشی از نیازهای خود
جنی درباره دوستپسر سابقش میگوید: «وقتی مشروب مینوشید یا مواد مصرف میکرد، من مثل یک بچه از او مراقبت میکردم تا مطمئن شوم به خودش یا دیگران صدمه نمیزند یا به اموال و وسایل من آسیبی نمیرساند. همیشه هوشیار و گوشبهزنگ بودم.» همه اینها درباره پدرش هم صدق میکند.
جنی چنین تجربه مشابهی را با مادرش هم داشت. او در اینباره میگوید که وقتی بچه بود، مادر خودشیفتهاش اغلب عصبانی و پر از استرس از سر کار به خانه میآمد. جنی وظیفه خودش میدانست برای آرام کردن مادرش هر کاری که میتواند انجام دهد، از جمله شستن ظرفها، تمیز کردن خودش و سکوت منفعلانه.
جنی میگوید: «اگر او خوشحال بود پس من هم میتوانستم خوشحال باشم. توانایی انجام این کار به من حس کنترل میداد. وقتی بچه والدین پدر و مادرش میشود، درک و دریافتش تغییر میکند و این باعث میشود که احساس کند مراقبت از کسی، همان دوست داشتن اوست. و این همانجایی است که من در آن گیر کردم.»
احساس قدرتمند و آرامشبخشی ایمنی و امنیتی که از پس چنین رابطهای به وجود میآید، میتواند سمی باشد، و گاهی اوقات اختلال اعتیاد خاص خودش را به وجود آورد. افرادی مانند جنی حتی میتوانند برای این مشکل در جلسات پشتیبانی گروهی شرکت کنند، از طریق یکی از شاخههای انجمن دوازدهقدمی الکلیهای گمنام به نام Co-Dependents Anonymous یا به اختصار CoDA به معنای هموابستگان گمنام.
یکی از اعضای انجمن دوازده قدمی کودا در ایالت نیویورک، با نام مستعار آلیس میگوید: «کاری که سیستم دوازدهقدمی واقعاً انجام میدهد این است که به مردم کمک میکند، اول از همه، انجمنی را پیدا کنند که بتواند مشکلات آنها را درک کند. همین دیدن اینکه دیگران هم با مشکلاتی مشابه دست و پنجه نرم میکنند، به ما هموابستگان دوازدهقدمی کمک میکند بدانیم که تنها نیستیم. و بعد ساختار و ابزار سالمی را در اختیارمان قرار میگیرد تا بتوانیم با هموابستگی مقابله کنیم.»
در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید
هشیاری عاطفی: اهمیت هوشیار ماندن در چیست؟
کمارزشدانستن خود
آلیس شصتوشش ساله که سیزده سال است در جلسات انجمن هم وابستگان گمنام حضور دارد و به برگزارکنندگان جلسات بومی کمک میکند پیام کودا را طبق دستورالعملهای رسمی به شرکتکنندگان عرضه کنند، هموابستگی را به اعتیادهای توچشمتری مانند الکل، غذا و سکس تشبیه میکند.
در موارد آشناتر اعتیاد، افراد از مواد مخدر استفاده میکنند یا به رفتارهای ناسالم دیگری روی میآورند تا از لحظات و احساساتی که مواجهه با آنها برایشان سخت است، دور بمانند. در روابط هموابسته، طرف «توانمندساز» با اینکه از آنچه از اساس مایه نگرانی و تنش است چشمپوشی میکند، در عین حال، مشغول مراقبت دائمی و با دقت از طرف مقابل است. این نوع رفتار، به همان اندازه که سمی است، به توانمندساز کمک میکند احساس بهتری نسبت به خودش داشته باشد.
آلیس میگوید: «به عنوان مثال، تصور کنید در یک ازدواج، مرد ممکن است بدقلق و بداخلاق باشد و نتواند بهراحتی ارتباط برقرار کند. منِ هموابسته نمیتوانم در اینباره فکر کنم، عصبیام میکند، با خودم میگویم: اوه نه، حالا که عصبانی به خانه آمد. حتماً از دست من عصبانی است.»
افکاری از این دست نشاندهنده فقدان عزت نفس در توانمندساز است که عامل اصلی هموابستگی به دیگری است. توانمندساز معمولاً تلاش میکند هر حالت ناراحتکنندهای را که یک فرد (دوست، همکار یا عضو خانواده) در آن قرار گرفته است، از بین ببرد تا اختلاف را به حداقل برساند.
آلیس در ادامه حباب فکری فرضیاش میگوید: «کارهایی را انجام میدهم، چون میدانم این به او کمک میکند احساس بهتری داشته باشد. برایش استیک درست میکنم، نوشیدنی میریزم تو لیوان… هر کاری که لازم است انجام میدهم تا به خودمان کمک کنم که خوشحال باشیم.»
اما این تلاش برای کاهش تنش و استرس تنها چرخهای از رفتار توانمندساز را به وجود میآورد که گیرنده از آن لذت میبرد و شاید حتی آن را تشویق بکند.
آدام جابلین چهلوپنج ساله، یک مربی زندگی رسمی که در زمینه اعتیاد و بهبودی تخصص دارد، میگوید: «خوب است که همیشه به محبوب خود فکر کنید، اما خودتان کی قرار است در لحظه زندگی کنید؟»
با دلایل روانی اعتیاد آشنا شوید
وابستگی متقابل
جابلین میگوید این شکل رابطه میان والد و فرزند است که بعدها در جوانی و البته تحت شرایط متفاوت، مشکلات هموابستگی را به وجود میآورد. از سویی، در مقیاس بسیار کم، سطحی از رفتار هموابسته نه تنها کاملاً طبیعی است، بلکه نشان از یک رابطه قوی و ایدهآل دارد.
جابلین درباره خودش میگوید: «شما اگر همین حالا موبایل من را چک کنید، احتمالاً پیش خودتان فکر میکنید که من بهگونهای به دختر و پسرم هموابسته هستم.»
ممکن است والدین بهخصوص دراین روزهای پاندمی بیشتر سراغ فرزندانشان را وقتی دور از خانه هستند، بگیرند تا اطمینان حاصل کنند حالشان خوب است. اما به گفته جابلین، این رفتار در دسته اختلال هموابستگی قرار نمیگیرد.
«من به دنبال تأیید دختر یا پسرم نیستم و چکشان نمیکنم تا ازشان بپرسم غذا چی خوردند!»
جابلین میگوید به همین دلیل و دلایل دیگر از جمله این حقیقت که یک انسان دیگر با اراده آزاد در حال تشویق این چرخه رفتاری خطرناک است، اعتیادِ هموابستگی «مرگبار» و «سختترین نوع اعتیاد» است که «غلبه بر آن بسیار دشوار» است.
با این حال، چنانچه جامعه درمان اعتیاد امریکا American Society of Addiction Medicine در تعریف خود از اعتیاد آورده است، «این اختلال قابل درمان» است.
سارا از سیاتل یکی دیگر از کسانی است که عضو هموابستههای گمنام است؛ او هم که همچون جنی با اسم مستعار خطاب میکنیم، تقریباً همسن اوست و قصه مشابهی دارد. سارا هم که با پدری الکلی و مادری خودشیفته دقیقاً همان پسزمینه هموابستگی را دارد، میگوید حضورِ حالا یکسالهاش در برنامه دوازدهقدمی کدا «به بهبودی تکتک بخشهای زندگیاش کمک کرده است.»
سارا که در حوزه کسب و کار تخصص دارد، میگوید: «من حالا دیگر در کالبد خودم راحتم. دیگر راحتتر و بهتر میتوانم تواناییها و خطاهایم را بدون قضاوت با نگاهی مهربان و عاشقانه تماشا کنم. دیگر خودپسندی و ایگوی افراد روی من تأثیری ندارد و میتوانم شخصیتشان را بهتر و راحتتر ببینم.»
مدت کوتاهی پس از شروع برنامه، رابطه چهار ساله سارا با دوستپسرش که با هم زندگی میکردند، برای مدت کوتاهی به پایان رسید. اما برخلاف دوستپسر سابق جنی و دیگر دوستپسرهای قبلی خودِ سارا، دوستپسر فعلیاش هرگز نسبت به او رفتار خشن و توهینآمیز نداشت. سارا میگوید هر دو آنها از آن زمان روی خودشان کار کردهاند. به گفته سارا، دوستپسرش با اختلال کمتوجهی/ بیشفعالی (ADHD) زندگی میکند، ضربه روحی را تجربه کرده و ممکن است او هم هموابسته باشد. آنها حالا حدود هفت ماه است که به هم برگشتهاند، و در حال بررسی زندگی مجدد با یکدیگر هستند.
سارا میگوید: «ما حالا وابستگی بهمراتب سالمتری داریم. من فقط نمیتوانستم حد و مرز تعیین کنم، نمیتوانستم ارتباط سالمی داشته باشم، نمیتوانستم هر اختلاف یا درگیری را بدون واکنش شدید پشت سر بگذارم.»
سارا با تکرار ادعای آلیس درباره CoDA – که جنی هم به آن اشاره کرده بود – میگوید جلسات بهبودی او را وارد یک جامعه حمایتی نمود که کمکش کرد از احساس انزوا رها شود. او حالا جبران مافات کرده است و در صورت نیاز میتواند ماهرانه به قدمهای یک و دو (همان ناتوان بودن فرد و توانایی احیاگر نیروی برتر) برگردد. او همچنین در حال کار روی قدمهای دیگر است، اگرچه باید اذعان کرد که موقع پذیرش نقصهای خود بدون احساس گناه یا شرم، به سکسکه میافتد.
سارا با مهارت و اعتمادبهنفس فوقالعاده درباره موضوع CoDA و رشد خود از راه درمان صحبت میکند. جای تعجب نیست که «گردانندگی» جلسات را در دست گرفته است- البته این یک اصطلاح نسبی در گروههای انجمن است، چرا که گروههای ۱۲ قدمی از اساس ساختار قدرت سلسلهمراتبی ندارند- و به حاضران در جلسات کمک میکند تا به قول خودش، طبق عادتشان «از نیازها، خواستهها و قدرت خود در برابر کسانی که به عنوان مرجع دیده میشوند، صرفنظر نکنند.» مانند سایر جلسات دوازدهقدمی، مطالبی برای خواندن وجود دارد، از جمله بیانیهای درباره «گفتوگوی متقابل»، که در طول اشتراکگذاریهای جلسات گروه ممنوع است.
بهبودی شرایط زندگی در انجمن کدا
همانطور که میبینید، تمام افرادی که در این گزارش با آنها گفتوگو شده است، زن هستند؛ چیزی که نویسنده این گزارش از قبل برایش نه برنامهریزی و نه سعی کرده بود از آن اجتناب کند. این شاید به این دلیل باشد که، هشتاد درصد کل جمعیت افرادی را که به هموابستگی مبتلا هستند، زنها تشکیل میدهند.
و اگرچه اصطلاح «هموابسته» این روزها دیگر به طور دائم در گفتمان اجتماعی ما، به عنوان دلیل کشمکشهای موجود در روابط، رد و بدل میشود یا به قول نشریه ساینتیفیک امریکن این کلمه در حال حاضر «بوی روانشناسی عامیانه را میدهد»، هم سارا و هم مربی آدام جابلین (که یکی از طرفداران دوآتشه برنامه دوازدهقدمی مثل CoDA هستند) معتقدند این مشکل خیلی بیشتر از تصور مردم در میان جامعه غربی نفوذ کرده است.
جابلین با توجه به سابقه کار طولانیمدتی که با معتادان دارد، بسیاری را دیده است که برای ترک مواد در برنامهای درمانی ثبتنام میکنند، اما بعداً متوجه میشوند که علت اصلی سوء مصرف مواد در آنها در واقع ارتباط با افراد دیگر بوده است. سارا متوجه شد که رفتار هموابسته عملاً در فرهنگ عادی شده است. او میگوید: «این در همه فیلمها و سریالهای تلویزیونی ما وجود دارد. در تمام فیلمها و آهنگهای عاشقانه ما.»
چند فیلم را میتوانید فهرست کنید که در آن یک زوج واقعاً بیشتر از روی ناامیدی و نه تفاهم، رابطهای را با هم آغاز میکنند؟ نمونهاش فیلمهایی مثل «بیخواب در سیاتل» Sleepless in Seattle با بازی تام هنکس و مگ رایان و «جری مکگوایر» Jerry Maguire با بازی تام کروز و رنه زلوگر که هر دو فیلمهای محبوب و شناختهشدهای هستند.
اما جنی و بسیاری از مدافعان سرسخت برنامه کدا مشتاقانه منتظر ادامه درمان، بهبود شرایط زندگی و در نهایت، روابط بهتری از آن روابط آزاردهندهای که معمولاً به سمتشان گرایش دارند، هستند.
جنی درباره حضور در این انجمن میگوید: «این واقعیترین تجربه زندگی من بوده است. فقط همین که میدانم افرادی در آنجا هستند که تجربه مشابهی را داشتهاند، برایم کافی است تا احساس کنم ارزش چیزی را دارم.»
مهم نیست مسیر بهبودی چقدر برای او احساسی و پر از فراز و نشیب خواهد بود، انجمن از او استقبال میکند. به قول سارا، تنها شرط عضویت در هموابستگان گمنام تمایل به روابط سالم و بامحبت است.
ترجمه مجله اعتیاد: آزاده اتحاد