چگونه در پساکرونا بر اعتیاد به موبایل غلبه کنیم؟
موبایل، مخدر توجهطلب روزهای قرنطینه
میگویند بربریت نماد قرن نوزدهم بوده است. زندگی در بَرّ جدید (غرب) برای بسیاری میکدهای شبانهروزی بود. مرد، زن و حتی بچهها به الکل و مواد مخدر، بدون واسطه و نظارت، دسترسی داشتند و طبعاً بدون آگاهی از خطراتش، آنقدر مینوشیدند و مصرف میکردند تا کارشان به خشونت کشیده میشد. نتیجه، بیشمار قتل و تعرض و دیگر جنایات انسانی بود که بهکرات در آن دوره اتفاق میافتاد.
همین که آمار خشونت بالا رفت و تلفات انسانی زیاد شد، رفتهرفته تبعات و بیماریهای ناشی از الکل هم شناخته و آشکار شد و میانهروی در مصرف الکل توصیه و اجرایی شد. نخست منع کامل مصرف الکل، بعد وضع یک سری قانون برای مقابله و جلوگیری از عواقب آن، مثل منع مصرف در حین رانندگی و بعد پاگیری اِیاِی یا همان انجمن الکلیهای گمنام.
در حالی که بسیاری از مردم دنیا معنی رعایت اعتدال در مصرف [چیزها] را میدانند و در زندگیشان پیاده میکنند، بسیاری، به دلایل گوناگونِ شناخته و ناشناخته، این توانایی را ندارند و به دام افراط و تفریط گرفتار میآیند. و این «چیزها»- دستکم در زمانه مصرفی ما– لزوماً به مواد محدود نمیشود. به جز عده معدودی از افراد بشر که در نقاط دورافتاده زندگی میکنند یا به ریاضت و عزلتنشینی روی میآورند، جمعیت زیادی تمایل و نیاز به حضور فعالانه در اجتماع شلوغ و پرهیاهوی شهری دارند. (این میل و نیاز دیگر تنها محدود به شهر نمیشود؛ به روستاها هم سرایت کرده است.) تفریح و لذتجویی یکی از واسطههایی است که این جمعیت زیاد را در همهجای دنیا به هم پیوند میزند. بحث بر سر نیاز به لذت و سرگرمی از حوصله این مقاله خارج است، اما شکل و میزان آن دقیقاً موضوعی است که قصد داریم به آن بپردازیم. با مجله «اعتیاد» همراه باشید.
قرن نو، اعتیاد نو
اگر مردمان قرن نوزدهم در مصرف الکل و مواد زیادهروی میکردند، امروزه ما، بهخصوص حالا بعد از همهگیری کرونا، با اعتیادی به همان اندازه نگرانکننده مواجهیم. اعتیادی که اگرچه تازه نیست، در دوران قرنطینههای سرتاسری و دوری از اجتماعات انسانی بهمراتب حادتر و جدیتر شده است: اعتیاد به موبایل.
وقتی ویروسی وارد جامعه انسانی شده است که یکی از مهمترین نیازهای این جامعه، همنشینی با همنوع، را از آن گرفته است، بدیهی است که گوشیهای تلفن همراه، این تنها دریچه فعلی ورود به جوامع انسانی، میشوند همهچیز و همهکس ما. حالا خانههای ما، که تبدیل به قفسهای اجباری شدهاند، پر است از صدای هشدار از راه رسیدن لایک، پیغام، کامنت و پُست. حالا مصرف دیگر فقط از حالت تعادل خارج نشده است، به انحراف کشیده شده است.
این موبایلها موقع غذا خوردن، موقع حرف زدن با دوستان، همسر یا بچههایمان، موقع کار، تماشای فیلم یا حتی پیادهروی در طبیعت بهطور دائم در دستان ما هستند. این گوشیهای تلفن همراه از لحظهای که بیدار میشویم تا لحظهای که به خواب میرویم، از ما جدا نمیشوند. در دستشویی، موقع رانندگی، جلو بچهها، تقریباً همهجا. بعد همین بچهها بزرگ میشوند و ما برایشان موبایل خودشان را میخریم؛ دقیقاً در همان سنی که تقریباً نود درصد اعتیادهای مادام العمر شکل میگیرد، این ماشین محرکِ ترشح دوپامین را، که بهسادگی توی جیب جا میشود، در اختیارشان میگذاریم. و به این ترتیب، یک نسل معتاد تربیت میکنیم.
نیاز به قوانین و هنجارهای نو
شاید الکل را بشود راحت کنار گذاشت، چرا که کارکردش مختص تفریح و بهاصطلاح دمی رهایی از رنج زندگی است؛ اما زندگی نوین امروز بهگونهای طراحی شده است که امکان کنار گذاشتن موبایل تقریباً به هیچ وجه وجود ندارد. جدای دریای اطلاعات و خردهاطلاعاتی که از طریق این دستگاههای هوشمند به ما تزریق میشود، زندگی ما بهواسطه اینها راحتتر میشود؛ تجربه تاکسی یا خرید آنلاین چیزی نیست که بشود بهراحتی از آن گذشت. سرگرمیهای بیشماری که این گوشیهای هوشمند در اختیار ما میگذارند و همان حس ارتباط و اتصال لحظهای دائمی با جهان بیرونی، و نه فقط جهان بیرون از خانههایمان، جهانی فرسنگها دورتر از ما، که دیگر جای خود دارد.
کمتر کسی میتواند خودش را از گزند چنین غول بیشاخودمی در امان نگه دارد؛ بهخصوص متولدین نسل فناوریهای هوشمند، کسانی که زندگیشان با کامپیوتر گره خورده است و راه فراری از آن ندارند. به اینها سیل عظیمی از جمعیتی که از اساس به تفریح و حضور دائمی در اجتماعات معتادند و از تجربه تنهایی گریزان، جماعت مصرفکنندگان مطلق، را هم اضافه کنید. بدیهی است که نسلهای قدیمیتر که کودکی و جوانی را نهایتاً با فناوری رادیو، تلویزیون و بعدترها ویدیو پشت سر گذاشتند، راحتتر میتوانند از این جهان هوشمند فاصله بگیرند. یک دلیل مهم دیگر این فاصلهگذاری آن است که اصلاً برقراری ارتباط با این جهان، در واقع نحوه استفاده از آن، برایشان سخت است. اما به طور کلی کسی هم هشداری جدی نسبت به مصرف متعادل این دستگاهها به کاربرانش نمیدهد؛ که اگر هم بدهد، در بحبوحه این هیاهو صدا به صدا نمیرسد. بنابراین از اساس رعایت اعتدال در این وادی نه برای صاحبان صنعت آن بهصرفه است و نه برای مردم امکانپذیر.
در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید
ترک اعتیاد به گوشی موبایل را اولویت قرار دهید
انواع اعتیاد به فضای مجازی و اینترنت و راههای درمان
این در حالی است که پژوهشهای زیادی تأیید میکند که استفاده بیرویه از موبایل در خواب، کارامدی و خلاقیت ما اختلال ایجاد میکند. از سویی، با خودش افسردگی و اضطراب هم میآورد. کاهش میل جنسی و تخریب روابط میان زوجها و والدین و فرزندان هم از جمله دیگر نتایج زیانبار این انحراف جمعی است. اما اینها صرفاً نتایج یک سری پژوهش است و ما همه خوب میدانیم که صرف رسیدن به این نتایج، تا زمانی که تأثیری بر فرهنگ نداشته باشد، هیچ فایدهای ندارد. این فرهنگِ مصرف است که باید تغییر کنید. ما در مقطعی هستیم که باید دیدگاه، رویکرد و رفتار مشترکمان را در خصوص طرز استفاده از موبایل بهروز کنیم. باید دقیقاً مشخص کنیم کجا، کی، چطور و چرا باید از از موبایلهایمان استفاده کنیم. ما به یک مجموعه هنجار و قوانین تازه احتیاج داریم.
چگونگی اجرای قوانین و هنجارهای نو
تبیین و اجرای همگانی تغییرات اجتماعی کار آسانی نیست. البته گاهی نیازهای زمانه، خود، کار را آسان میکند. نمونهاش آنچه در دوران کرونا اتفاق افتاد؛ ظرف مدتزمان کوتاهی، ما در سرتاسر دنیا یاد گرفتیم، برای مقابله با ویروسی مرگبار، بهناچار شیوه زندگیمان را عوض کنیم؛ از استفاده از ماسک گرفته تا شکل احوالپرسی. بعد از پایان این کابوس، زندگی ما در سطح اجتماع هرگز مثل سابق نخواهد بود. طبیعت (یا نیروی ناشناخته دیگری!) همه ما را مجبور به تغییر کرده است.
همانطور که ما برای مقابله با این ویروس و نتیجه محتمل مرگبارش، ناچار به تغییر شدهایم، باید بتوانیم عادتهای استفاده از موبایل را هم، که در همین دوران تغییر کرده است، بهینهسازی کنیم. بله، گذراندن این دوران سخت است و این کامپیوترهای جیبی بهترین و در دسترسترین چاره و راهکار بودهاند. اما حالا وقت تغییر است. اگر دیر بجنبیم، همچون سایر دراگهای خطرناک، این دراگ هم زندگی ما را میبلعد. و در اینجا باز میتوانیم مصرف الکل را به عنوان یک الگو در نظر بگیریم. بهای مصرف بیرویه الکل از دست رفتن هوشیاری ماست و بهای استفاده بیرویه از موبایل از دست رفتن توجه و تمرکز ماست.
و توجه، قابلیت تمرکز در ما، درّ گرانی است که به هر کس ندهند. یک متخصص امر از دانشگاه استنفورد در اینباره میگوید: «امکان انجام چند کار در آن واحد برای شما وجود ندارد، مگر آنگه جزو اقلیت دو درصدی «Supertasker»ها باشی (کسانی که بهذات توانایی انجام چندین کار را با هم دارند). انجام چند کار به طور همزمان برای نود و هشت درصد جامعه یک افسانه است.» به قول هاوارد رِینگُلد، منتقد فناوری: «توجه سرمایه محدودی است، بنابراین دقت کن کجا خرجش میکنی.»
ما میدانیم که بهای رانندگی بیدقت زندگی است. برای درک بهای زندگیِ سراسر بیدقت، ما نیاز داریم فاصله میان آرزوی ذهنی و دستاورد ذهنی را بسنجیم. به عبارت دیگر، اگر دقت کنیم که توجه را روی چه و کجا متمرکز میکنیم، میتوانیم برای استفاده از موبایل چارچوبی بهنجار تعیین کنیم که به خوشحالی، آرامش و خودآگاهی بیشتر ما منجر شود. باید روشنبینانه به منفعت شخصی خود بیندیشیم؛ که مطمئن شویم این موبایل است که به ما خدمت میکند، ما به موبایل خدمت نمیکنیم. برای رسیدن به این هدف، برای درک درست این دراگ روزهای قرنطینه، ما باید حد و مرز تعیین کنیم. به چارچوب احتیاج داریم، به قانون.
قانون شماره یک:
موقع توجه به دیگران، موبایل را کنار بگذاریم.
دوران همهگیری شکل جدیدی از ارتباط را به ما تحمیل کرد؛ ارتباط تصویری اینترنتی. در این دورانِ جداییِ فیزیکیِ اجباری، همین تماسِ از جنس مجازی بوده است که اهمیت نیاز ما به ارتباط فیزیکی را برجسته کرده است. درست است که همین موبایلها این امکان را در اختیار ما قرار دادهاند، دیگر باید فهمیده باشیم که دستکم بعد از این در جوار هم موبایل را کنار بگذاریم. اما همچنان این اتفاق نمیافتد. متخصصان امر میگویند وقتی گوشیهای تلفن همراه در دیدرس ما هستند، ما به «حواسپرتی» دچاریم. موبایلها ما را آسیبپذیر میکنند. دائم به ما یادآوری میکنند که هر لحظه چیزی مهمتر، از آنچه هست یا میگذرد، در شرف وقوع است.
نتیجه پژوهشهای آکادمیکی که روی تأثیر وجود موبایل در میان افراد انجام شده است، نشان میدهد که «وجود موبایل» در میان افراد از همدلی و اعتماد آنها میکاهد. حضور همیشگی گوشیهای تلفن همراه مانع از شکلگیری نزدیکی و اعتماد بین افراد است.
موبایل تنها کیفیت دوستی ما را پایین نمیآورد، از ما والدین بیتوجهی هم میسازد. برقراری تماس چشمی با کودک در ایجاد حس امنیت در رابطه با والدین بسیار مهم است. وقتی سر ما جلو بچههایمان دائم توی موبایل است، از نگاه بچه مثل یک عروسکیم؛ عروسکی که فقط انگشتهایش حرکت میکند. از سوی دیگر، بر اساس نتایج پژوهشهای آکادمیک، موبایل ما را بیطاقت هم میکند. هرچه والدین یا سرپرستان بچه بیشتر غرق در موبایل باشند، احتمال پرخاشگری از سوی آنها در مقابل رفتار توجهطلبانه بچه بیشتر است. جاذبه مغناطیسی موبایل همهچیز، حتی مهر ذاتی نسبت به فرزند، را هم سرکوب میکند. و همین باعث میشود ما بهندرت به خودمان رجوع کنیم و از خودمان بپرسیم که چرا بچههای ما باید تاوان اعتیادمان را پس بدهند؟
اگر دستکم بیاییم بپذیریم که ما واقعاً میتوانیم تنها روی یک کار تمرکز کنیم، آنوقت میتوانیم موبایل را کنار بگذاریم و به دوست، فرزند یا همکارمان توجه نشان دهیم. اگر هم میخواهیم به دلیلی از موبایلمان استفاده کنیم، از او اجازه بگیریم و حتی بابت این کار عذرخواهی کنیم. این را به رسمیت بشناسیم که استفاده از موبایل در حضور دیگری عملی نامحترمانه است. ما نباید خودخواهانه با استفاده دائمی از موبایل این حس را به اطرافیانمان بدهیم که موبایل از آنها مهمتر است. عدهای سعی میکنند با وضع یک سری قانون این حس ناخوشایند را از بین ببرند یا دستکم تعدیل کنند. مثلاً موقع غذا یا در رستوران یا جلسه، هرگز از موبایل استفاده نمیکنند. یا موبایل را به اتاق خواب بچه نمیآورند. لااقل یکجا باید باشد که بچهها از توجه تمام و کمال مادر یا پدر خود لذت ببرند.
قانون شماره دو:
موقع توجه به ایدهها، موبایل را کنار بگذاریم.
چه موقع ارسال یک ایمیل، چه حل کردن یک مسئله یا دنبال کردن داستان یا بحثی ارزشمند، ما به توجه تمام و کمال نیاز داریم. موبایلها سدّی بین ما و بهترین کارها و عملکردمان هستند. نتایج آزمایشهای آکادمیک نشان میدهد که عملکرد افراد در حال امتحان دادن با وجود موبایلهایشان در اتاق بهمراتب ضعیفتر از زمانی است که موبایلهایشان جایی با فاصله از آنها قرار دارد. وقتی ما در حال انجام کاری هستیم و موبایل در کنارمان است، سدی بر سر راه جریان سیال ذهن، آن قلمرو جادویی است که در آن کاملاً در لحظه فرو رفتهایم و غرق در آن کار هستیم.
موبایلها توانایی ما در یادگیری و خواندن را هم تضعیف و دچار اختلال میکنند. این نگاه دائمی ما به خردهاطلاعات، در واقع مثل هلههولههایی است که میل به وعده اصلی و کامل غذا را کور میکند. این میتواند تمرکز ما روی یک سخنرانی، کتاب یا فیلم را بهکل از بین ببرد. چون به طور دائم با خردهاطلاعات متنوعی مواجه هستیم که با سرعت زیاد از جلو چشمهایمان رد میشود، دیگر مثلاً هنگام مطالعه یک کتاب، زمان برایمان دیر میگذرد و کسالتبار میشود. مارشال مکلوهان، فیلسوف کانادایی، میگوید: «یک مدیوم جدید هرگز نه چیزی به مدیومی قدیمی اضافه میکند، نه دست از سرش برمیدارد.» در رقابت برای جلب توجه ما، موبایلها برتری ناعادلانهای نسبت به کلام مکتوب یا شفاهی دارند. موقع کتاب خواندن موبایل را در دسترس گذاشتن مثل آن است که کنار ظرف سالادت، یک ظرف سیبزمینی سرخکرده بگذاری.
موبایل مغز ما را مصرف میکند، حتی زمانی که مغز ما نمیخواهد موبایل را مصرف کند. بنابراین، هر زمان که واقعاً میخواهیم از مغزمان استفاده کنیم، مثلاً کار کنیم، چیزی یاد بگیریم یا کتاب بخوانیم، بهتر است موبایلمان را کنار بگذاریم. یا وقتی در جلسهای یا سر قراری هستیم. هرگز نباید در کلاس درس موبایل یا هنگام مطالعه همراه خود داشته باشیم. سیبزمینی سرخکرده خوشمزه است، اما گاهی هم باید سالاد خورد؛ برای سلامت خوب و لازم است.
قانون شماره 3:
موقع توجه به هر چیزی، باید موبایل را کنار بگذاریم.
امروز ما در صف نانوایی در حال پیغام دادن هستیم. موقع ظرف شستن پادکست گوش میدهیم. هر جا بنشینیم و بیکار باشیم، اینستاگرام را بالا و پایین میکنیم. در پارک، موقع پیادهروی، در ماشین موبایل همراه ماست. موبایلها لحظات آزادی را از ما ربودهاند، نمیگذارند ذهنمان استراحت یا پرسشگری کند. و بهای این، گزاف است.
موبایلها ما را مصرف میکنند و میفرسایند. پیغامی که به دستمان میرسد، طبعاً جوابی میخواهد. به اشتراک گذاشتن یک عکس در اینستاگرام نیازمند ویراش عکس و نوشتن توضیح است. همه اینها فهرست کارهای روزانه ما را طولانیتر میکند و زمان را از ما میگیرد. احتمالاً همه این را نمیدانند؛ شاید اینستاگرام از نگاه ما کاری تفریحی به نظر بیاید اما در واقع موتور اقتصاد نوین است. (گفته میشود فیسبوک از هر یک دقیقه حضور کاربر، یک پنی درآمد دارد.) از سویی، بسیاری از این اپلیکیشنها ساخته شدهاند تا خشم، حسادت، شهوت و وسواس را در ما تحریک کنند. بنابراین، قاعدتاً نزدیک نگه داشتن موبایل به میز کار یا تختخواب عاقلانه نیست.
امروز دقیقاً همین گوشیهای هوشمند همراه ما دلیل آن است که احساس میکنیم سرمان شلوغ است؛ این دستگاهها وقت آزاد ما را میخورند، ما را تحت فشار میگذارند و بهمان احساس اضطراب و خستگی میدهند. با مصرف بیرویه موبایل هم ساعات زیادی را در واقع به هیچ اختصاص میدهیم، هم زمانی برای هیچ کاری برایمان نمیماند و از سویی خودمان را از بهترین ایدهها و فکرهایمان محروم میکنیم. لودویگ ویتگنشتاین، فیلسوف اتریشی، تخت، حمام و اتوبوس را بهترین مکان برای آفرینش ایدههای بزرگ میدانست. شستن بیقید موی سر یا نگاه کردن از پنجره به بیرون، قشر پیشپیشانی مغز را آرام میکند و دیدگاههای عمیق فرصتی برای عرضه پیدا میکنند. موتزارت و انیشتین از جمله کسانی بودهاند که در پیادهرویهای تنها و طولانی هیچچیز را به خود راه نمیدانند. اگر انیشتین عضو شبکهای اجتماعی بود، احتمالاً ما امروز فیزیک نظری نوین را نداشیم. موبایلهای ما تنهایی را از ما میگیرند. با ربودن توجه از ما، فضای تنها شدن با افکار، پردازش تجربهها و خاطرهها، رسیدن به یک خود باثبات را از ما میگیرند. تناقض بیرحمی است؛ موبایلها به ما وعده ارتباط و تماس بیکران میدهند و در عوض، تنهایی را از ما میگیرند، به قول پل تیلیشِ فیلسوف «شکوه تنهایی» را، و در عوض بهمان احساس غریبگی میدهند، «رنج بردن از تنهایی».
بدیهی است که اقتصادی که بر پایه ربودن توجه از ما میچرخد، هیچ ارزشی برای توجه به هیچچیز قائل نیست. اما بعد از جذب شبانهروزی فوجفوج خردهاطلاعات، ما باید زمان و فضایی را به هیچچیز اختصاص دهیم. یعنی در لحظاتی که کاری نمیکنیم، تلاش کنیم واقعاً هیچکاری نکنیم. مثلاً گوشهای بنشینیم و بگذاریم فقط بدنمان کار هضم غذا را انجام دهد. یا اجازه دهیم ذهن به پرسههای آزاد روزانهاش بپردازد. و به طور قطع، وقتی به اتاق خواب میرویم یا سر به طبیعت میسپاریم، موبایلها را از خودمان دور کنیم.
اعتیاد به بازیهای آنلاین معضلی جدی است
کلام آخر
تغییرات فرهنگی همین حالا هم در حال رخ دادن است. اما ما باید پا را فراتر از بحثهای کلیشهای و نظری بگذاریم و عمل کنیم. در جنگ علیه سلاح حواسپرتی جمعی، تنها امید ما دوری از میدان نبرد است. اینجا مقصر سختافزار است، نه نرمافزار. بنابراین در آن لحظاتی که به تمرکز و توجه تام نیاز است، ما باید بین خودمان و موبایلهایمان فاصله فیزیکی ایجاد کنیم.
قطعاً کار آسانی نخواهد بود. از زمانی که پاسکال گفت: «تمام مشکلات بشر از آنجا نشأت میگیرد که انسان نمیتواند ساکت و تنها در یک اتاق بنشیند»، تقریباً پانصد سال میگذرد. اینطور به نظر میآید که انسان همیشه با یکجور احساس ترس در جدال بوده است. نبوغ شیطانی کاپیتالیسم، که به لطف فناوری و روانشناسی انگیزشی قدرت بیشتری پیدا کرده است، مدتهاست در تلاش است پادزهری کامل و بینقص برای شرایط انسان پیدا کند: یک ماشین حواسپرتکن قابلحمل که سپری در برابر خطر ملال، سرگشتگی و تنهایی انسان باشد. جای تعجب ندارد که ما همه مسخ یا تبدیل به ناتوانایانی در سطح اجتماع شدهایم که در ازای اجازه زیادهروی در همهچیز، ناظر انحطاط یکدیگریم.
دیگر وقت آن شده است که کاری کنیم. عواقب ترک چندان سخت و سنگین نخواهد بود. باید برای خودمان روزهای دوری کامل از موبایل یا آخر هفتههای بدون موبایل تعیین کنیم. خواهیم دید که چقدر باشکوه خواهد بود. حقیقت این است که ما همه در اعماق وجودمان میخواهیم از شرّ موبایلهایمان خلاص شویم، چرا که میدانیم وقتی چنین کنیم، مسیر را برای مهمترین منبع انگیزه و الهاممان در زندگی، یعنی ایجاد روابط عاشقانه، هموار میکنیم؛ و همچنین برای شناخت پتانسیلهای ذهنی و خلاقه خود، برای رسیدن به صلح و آرامش.
بالاخره روزی این همهگیری تمام میشود و ما به زندگیهای عادی خود بازمیگردیم. برای این زندگی تازه دوباره ما هنجارهای تازه میخواهیم. زندگی سالمتری میخواهیم و این زندگی سالم مستلزم مصرف متعادل همهچیز است، بهخصوص همین موبایلها. اگر کمی اعتدال را رعایت کنیم، میتوانیم فاصله بین دستاورد و آرزو را بینیم و بسنجیم. در تماشای این فاصله باید امید داشته باشیم که دیگر نه ترسی داشته باشیم، نه غمی. تنها نور انسانیت خودمان را ببینیم. و با این نور، در کنار هم، مهمترین پروژه زندگیمان، پروژه ابدیمان را به ثمر برسانیم که همان خودشناسی است.
مجله فوربس/ترجمه مجله اعتیاد: آزاده اتحاد