خشم نتیجه رشد بیاندازه ترس است
بین ترس و خشم رابطه نزدیکی وجود دارد
رابطه خشم و ترس چیست؟ اگر قرار است زندگی کنیم باید از خشم رها شویم. تُندخویی و از کوره در رفتن از آنِ ما نیست. عصبانیت برای انسانهای عادی، تجمّل و عرضِ اندامی است زودگذر اما برای ما الکلیها، سم است. (کتاب از دیدگاه بیل، الکلیهای گمنام، صفحه ۱۲)
بهترین پاسخ به خشم و عصبانیت، سکوت است. (مارکوس اورِلیوس)
نفس، حجابی است میان انسانها و خدا. (مولانا)
وقتی از مردم عصبانی هستی، اتفاقی که میافتد، این است: آنها را بخشی از زندگی خودت میکنی. (گریسون کِیلِر، طنزپرداز امریکایی)
مشکلات ما در رابطه با مسئله خشم ارتباط مستقیمی با مشکلات ما در روابطمان دارد. بعضی از ما جلو خشم خود را میگیریم که این در ما باعث رنجش و نفرت از عزیزانمان میشود. بعضیهامان خشممان را بروز میدهیم و این باعث آزار دیگران میشود. بعضیهامان به قدری از خشم میترسیم که در روابطمان از ترس بروز احساس خشم، راه گفتگو را میبندیم.
در پشت خشم و عصبانیت انگیزههای متفاوتی قرار دارند. خشمگین شدن تنها نوک کوه یخ است، قسمتی که ما میتوانیم ببینیم. زمانی که نتوانیم با ترسها مواجه شویم تبدیل به خشم میشوند و اگر بطور ریشهای آن را بررسی نکنیم برای مدت زیادی باقی میمانند.
با درک ترسهایمان، میتوانیم خودمان را از عصبانیت رهایی بخشیم.
بعضی از ما انرژیمان را با متمرکز کردن خشم روی آدمهایی که واقعاً برایمان مهم نیستند، هدر میدهیم. امکان ندارد با کسی نزدیک باشیم و گاهی از او خشمگین نشویم. وقتی ما نسبت به عزیزی احساس خشم داریم، یعنی او بخشی از زندگیمان است و وقتی اجازه میدهیم این خشم آزادانه، مستقیم و با احترام به او بروز پیدا کند، یا وقتی موقع خشم او به حرفهایش گوش دهیم و بعد گفتگو میکنیم، آن وقت است که خشم میرود پی کارش.
درمجله اعتیاد بیشتر بخوانید
شدتگیری خشم و پرخاشگری در جامعه
نشانههای اعتیاد به یک رابطه عاشقانه
خشم چیست؟
عصبانیت مانند شادی، غم، نگرانی یا تنفر یکی از ابتدایی ترین احساسات بشر است. احساس خشم مثل یک طوفان است و این طوفان هر چیزی را که در اطرافش باشد، خراب میکند.
برانگیخته شدن سریع و مداوم خشم، به روابط انسان لطمه میزند و در بلندمدت به بدن آسیب میرساند. عصبانیت یکی از قویترین هیجانات فردی است. افرادی که زیاد عصبانی میشوند ممکن است دائم دیگران و محیط را عامل خشم خود بدانند. در حالی که بخش بزرگی از این هیجانات و نحوه پاسخ به آنها از درون فرد ناشی میشود.
رابطه خشم با ترس چیست
تقریبا تمام الکلیها و معتادان بهبود یافته بدون استثنا موافق این مسئله هستند که نقصهای اخلاقی مانند رنجش، عصبانیت، دشمنی، حسادت، یا کینه اغلب باعث میشوند که به سوی خوردن مشروب و مصرف مواد مخدر کشیده شویم. پس باید مواظب چنین احساساتی باشیم.
رابطه خشم با ترس چیست؟ شاید ترس هم جزئی از این فهرست محسوب شود. چون خیلی از ما باور داریم که خشم غالباً نتیجه رشد بیش از اندازه ترس است. ما همیشه مطمئن نیستیم که واقعاً از چه چیزی میترسیم، گاهی اوقات، این فقط یک ترس توخالی، رایج و ناشناخته است که میتواند به همان نسبت باعث خشم شایعی شود که به ناگاه روی یک شی یا شخص قرار میگیرد.
احساس شکست و ناکامی هم میتواند باعث خشم شود. مشروبخواران و معتادان گروهی نیستند که به هنگام مواجهه با شکست به صورت واقعی یا خیالی، به خاطر شکیبایی و تحمل بالای خود معروف باشند. به نظر ما مشروب یا مواد راه حل مناسبی برای مقابله با این احساس پیچیده بود.
تنفر نعمتی است که ما به عنوان افراد معتاد، نمیتوانیم آن را در اختیار داشته باشیم. خشم به هر علتی که باشد، باعث خودکشی ماست، چون ما را دوباره به سمت دراگ سوق میدهد.
«نواقص شخصیتی یا کمبودهای اخلاقی همان عواملی هستند که در تمام دوران زندگی باعث درد و بدبختی ما شدند. اگر آنها عوامل خوشحالی و سلامت ما بودند، این گونه کارمان به جای باریک کشیده نمیشد.» (کتاب پایه معتادان گمنام)
«اولین برداشتهای من از قدمهای شش و هفت خیلی خیلی ساده بود. اگر آنها را بهکار گیرم، شخص متفاوتی خواهم شد. با نفرتی که در اوایل بهبودی از خود داشتم، جای تعجب نیست که بیشتر از هر چیزی دلم میخواست شخص دیگری باشم. بنابراین خیلی سخت روی آن قدمها کار کردم، بهخصوص قدم هفتم. در حین اینکه دعا میکردم تا خداوند نواقص مرا بگیرد، ناخودآگاه از او میخواستم که مرا عوض کند. چرا که من خود یک نقص بزرگ بودم. به این خاطر میگویم ناخودآگاه چون چند سالی طول کشید که بفهمم این واقعاً همان چیزی است که من آرزویش را داشتم. منِ احساساتی، عصبانی، انفجاری، پر سر و صدا، بدذات، بیاعتماد و بیملاحظه، میخواستم تبدیل شوم به یک آدم دوست داشتنی، آرام، صبور، باملاحظه که شمرده صحبت میکند، خونسرد است و ملکوتی که آنقدر به خدا نزدیک باشد که مردم او را اشتباهی بگیرند! (آن قدمهای بیفایده، مجله اعتیاد)
مثلث خودمشعولی
گفته میشود خودمحوری و خودخواهی یکی از ویژگیهای افرادی است که اعتیاد دارند.
بسیاری از معتادان فکر میکنند که احساسات، خواستهها و نیازهای آن ها برای همه از بالاترین اهمیت برخوردار است. آنها برای مدتی طولانی، رفتار خودجویانه را در پیش گرفته و معتقد هستند تنها راه زندگی همین است.
ریشه تمام نواقص اخلاقی از سه واکنش سرچشمه میگیرند: رنجش، عصبانیت و ترس که در انجمن معتادان گمنام به آن ها مثلث خود مشغولی میگویند. رنجش واکنش ما در برابر گذشتهمان است. از این طریق ما دوباره به گذشته باز میگردیم و در آن زندگی میکنیم. خشم، روش رویارویی ما با زمان حال و واکنشی به منظور انکار واقعیت است. ترس احساسیست که وقتی ما به آیندهمان فکر میکنیم دچار آن میشویم و به بیان دیگر واکنش ما در مقابل ناشناختهها و احساس نگرانی از به وقوع نپیوستن رویاهایمان است.
این واکنشها در مقابل آدمها و مکانها و وقایع گذشته و حال و آینده زمانی ظاهر میشود که انتظارات ما از آنها برآورده نشود.
برای ما فقط یک راه وجود دارد؛ ما باید مثلث خود مشغولی را متلاشی کنیم. ما باید یا رشد کنیم و یا خواهیم مرد. ما میتوانیم از خودمشغولی رهایی پیدا کنیم و پذیرش را جایگزین رنجش، عشق و محبت را جایگزین خشم و ایمان را جایگزین ترس کنیم.
خودمشغولی، سر منشاء عدم سلامت عقل ما است. این خودمحوری صرفاً بدین دلیل که مصرف مواد را قطع میکنیم، متوقف نمیشود. رهایی از خودمشغولی را میتوان از طریق تمرکز بر نیازهای دیگران و تمرکز کمتر بر خود به دست آورد. وقتی دیگران مشکل دارند، میتوانیم به آنها کمک کنیم. وقتی تازه واردها برای رفتن به جلسات به وسیله نیاز دارند، میتوانیم آنها را سوار اتومبیل خود کنیم. وقتی دوستان تنها هستند، میتوانیم وقت خود را با آنها بگذرانیم. (جزوه خود مشغولی، انجمن معتادان گمنام)
سخن پایانی
در این گزارش مجله اعتیاد، رابطه خشم با ترس بررسی شد. چرا ترس پشت خشم است؟ احساس ترس و اندوه برای اکثر مردم کاملاً ناراحت کننده است. این باعث میشود که شخص احساس آسیب پذیری کند و حس کند در کنترل نیست. به همین دلیل، افراد تمایل دارند به هر طریقی که میتوانند از این احساسات اجتناب کنند. یکی از راههای انجام این کار، تغییر ناخودآگاه به حالت «خشم» است.
هر بار که فکر می کنیم عصبانی هستیم، در واقع ترسی است که احساسات را تحریک میکند. هرچه عمیق تر به خشم میپردازیم، اغلب یک ترس اساسی آشکار میشود. هنگامی که ذهن ما با نحوه واکنش به یک ترس مبارزه میکند، هنگامی که سعی میکنیم نوعی عمل انجام دهیم، خشم به وجود میآید.
خشم، یک هیجان طبیعی بوده که هر انسانی آن را تجربه میکند. خشم معمولاً پاسخی به ناکامی است که تقریبا در تمام موقعیتهای زندگی روزمره آن را تچربه میکنیم. خشم، به خودی خود نه خوب است و نه بد و کسی که احساس خشم میکند فردِ خوب یا بدی نیست. چیزی که مهم است شیوهی ابراز خشم است. خشم، احساسی است که اگر کنترل نشود و به شیوه درستی ابراز نشود ممکن است پیامدهای منفی جدی برای خود فرد و یا دیگران به همراه داشته باشد.
اگر امروز عصبانی شوم، پیش از آنکه چیزی بگویم، یک لحظه مکث میکنم و فکر میکنم و به خاطر میآورم که خشم من میتواند در آینده به خودم برگردد و مشکلاتم را پیچیدهتر کند. سعی میکنم این را نیز به خاطر بسپارم که سکوت بهموقع میتواند به من قدرت و تسلطی بر یک موقعیت تنشزا بدهد که دعوا و عصبانیت هرگز نمیتواند بدهد. در چنین لحظات تنشزایی، به خاطر خواهم سپرد که من هیچ قدرتی در برابر دیگران ندارم و قدرت تنها از آن خداست. آیا این را آموختهام که خودم به تنهایی میتوانم آرامش ذهنم را برهم بزنم؟
آیا این را یاد گرفتهام که راههای زیادی برای کنترل خشم وجود دارد؟ با سکوت یا که با بهانهگیری، غضب، دعوا، اوقات تلخی یا نقشهای واضح و دقیق برای «انتقام گرفتن» از هر کس که باعث و بانی این خشم است، یا رفتار سرد، اعلام خونسردانه نفرت یا که به سادگی تنها حقیقت را به زبان بیاورم «که من از تو عصبانی هستم چون…» ( در بیستوپنج کلمه یا کمتر).
یا اینکه اگر لازم باشد خشمم را به انرژی تبدیل کنم و بروم پیادهروی، ورزش یا خانه را تمیز کنم.
دعا میکنم که نیروی برترم راههای مناسب کنار آمدن با خشم را به من نشان دهد.
امروز به خاطر خواهم سپرد …«من عصبانی هستم چون…»
تحریریه مجله اعتیاد