آیا به بهرهوری معتاد هستید؟
وقت خود را بر روی کارهای معنادار و تأثیرگذار بگذارید
کار کردن، تولید کردن، سازنده بودن، عالی است. واقعاً هست. اما گاهی آنقدر به دنبال بهرهوری و سودمندی حاصل از کار تولید هستیم که باعث میشود بیحاصل شویم. آسان است خواندن مقالههای زیادی دربارهی افزایش بهرهوری و کارآمدی، اما فراموش نکنید که باید این زمان را جبران کنید. اینها را جان رمپتون میگوید.
مت کاتس، مهندس نرمافزار امریکایی، در سال 2013 نوشت: «امروز اگر کلمهی productivity به معنای بهرهوری/سودمندی/ کارآمدی را جستوجو کنید؛ گوگل تقریباً 663،000،000 نتیجه به شما خواهد داد! اگر تصمیم بگیرید خودتان را در این وضعیت بغرنج قرار دهید، با حجم به ظاهر بیپایانی از محتوا بمباران خواهید شد. صحبت از کتابها، وبلاگها، ویدیوها، برنامهها، پادکستها، مطالعات علمی و زیرمجموعههایی است که همگی به بهرهوری و بازدهی زیاد اختصاص داده شدهاند.»
من هم مثل خیلیهای دیگر در این دام افتادهام. سالهاست که به دنبال راهکارهای مرسوم و ترفندهایی هستم که بهام کمک کنند سریعتر و کارآمدتر کار کنم و بازدهی بیشتری داشته باشم – و همچنین راهکارهایی که کمکم کنند به دیگران کمک کنم که سریعتر باشند. در همین راستا من استراتژیها و ابزارهای مختلفی را امتحان کردهام. و با اینکه بعضی از این استراتژیها و راهکارها بسیار مفید بودهاند، بر من مشخص شده است که نتیجهی معکوس دارند.
گاهی اوقات چنین میشود که به جای اینکه واقعاً بهرهوری داشته باشید، فقط زمان بیشتری را صرف تمرکز بر دستیابی به حداکثر بهره وری میکنید.
جیمز بدل در مقالهای در مدیوم مینویسد: «پربازدهترین افرادی که من میشناسم این کتابها را نمیخوانند، این ویدیوها را تماشا نمیکنند، هر ماه یک برنامه جدید را امتحان نمیکنند. آنها به اندازهای مشغول انجام کارها هستند که فرصت نمیکنند درباره نحوه انجام کارها بخوانند.»
این شعار من است:
من با افتخار میگویم: «من به بهرهوری معتاد هستم – میخواهم به کارآمدی و بهرهوری معتاد باشم – بهرهوری زندگی و مأموریت من است – و همچنین میخواهم بهترین راه را برای هدایت دیگران پیدا کنم که بتوانند از طریق افزایش بهرهوری، بهترین خود را پیدا کنند. اما منظور از این بازدهی زیاد چیست؟ گاهی اوقات بهرهوری به این معناست که سر خود را پایین بیندازید و تا پایان کار فقط کار کنید.»
اعتیاد به بهرهوری واقعی است
دکتر ساندرا چاپمن، مدیر دانشگاه تگزاس در مرکز سلامت مغز دالاس، میگوید که مغز همانطور که به مواد مخدر، قمار، غذا و خرید کردن معتاد میشود، میتواند به بهرهوری productivity هم معتاد شود.
چپمن به بیبیسی میگوید: «شخصی ممکن است معتاد آن اعتباری باشد که کارش به او میدهد یا افزایش حقوقی که دریافت میکند. مشکل اینجاست که درست مثل همه اعتیادها، با گذشت زمان، نیاز فرد به کسب همان خشنودی اولیه بیشتر و بیشتر میشود و اینجاست که همه چیز علیه شما میشود. اگر بخواهید از چنین روندی فاصله بگیریم، علائم ترک مساوی با افزایش اضطراب، افسردگی و ترس خواهد شد.»
این نوع اعتیاد همچون سایر انواع اعتیاد از نظر بعضی متخصصان یک بیماری مغزی تلقی میشود که بر سیستم پاداش مغز تأثیر میگذارد و به رفتارهای غیرارادی منجر میشود. جامعه تمایل دارد به کار و بازدهی فراوان پاداش دهد – یا حداقل واکنش مثبتی به آن داشته باشد که این مشکل را حتی حادتر هم میکند.
چپمن میافزاید: «هرچه بیشتر کار کنید، بهتر است؛ همه این را چیز خوبی میدانند. بسیاری از مردم تا زمانی که مثلاً ازدواجشان به طلاق میرسد و خانوادهای از هم بپاشد یا آسیبی به سلامت روانشان وارد میشود، متوجه آسیب این شعار نمیشوند.»
چراکه این نوع اعتیاد دستاوردهایی که دارد که باعث میشود پیامدهای منفیاش نادیده گرفته شود.
در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید
اعتیاد به کار واقعی است؛ برای مقابله با آن چه باید کرد؟
ترک اعتیاد به گوشی موبایل را اولویت قرار دهید
جنون خرید یا اعتیاد به خرید؛ آشنایی با گرانترین اعتیاد دنیا
دکتر مارک گریفیث، استاد برجسته اعتیاد رفتاری در دانشگاه ناتینگهام ترنت، توضیح میدهد: «یک معتاد به کار ممکن است درآمد زیادی کسب کند، همانطور که یک معتاد به ورزش بدن بسیار ورزیده و مناسبی دارد. اما چیزی که دربارهی انواع اعتیاد صدق میکند این است که در درازمدت، اثرات مضرش بیشتر از مزایای کوتاهمدت آن است.»
گریفیث در Psychology Today مینویسد: «ممکن است یک دوره اولیه وجود داشته باشد که در آن فردی که در مرحلهی اولیه ابتلا به اعتیاد به کار است، بازدهی بیشتری نسبت به فردی که به کار معتاد نیست داشته باشد، اما به مرحلهای میرسد که دیگر تولیدکننده نیستند و به سلامت و روابطش آسیب وارد میشود. شاید این بعد از یک سال یا بیشتر اتفاق بیفتد، اما اگر فرد کاری در این خصوص انجام ندهد، ممکن است عواقب جدی برای سلامتیاش در بر داشته باشد.»
او اضافه میکند: «مثلاً عواقب اعتیاد به کار ممکن است در طبقهبندی دیگری قرار بگیرد: اگر فردی در نهایت بر اثر حمله قلبی ناشی از کار بمیرد، لزوماً به خودی خود ارتباطی با اعتیاد ندارد. ممکن است به چیزی مثل فرسودگی شغلی نسبت داده شود.»
سه «نوع متمایز بهرهوری افراطی» وجود دارد
سیریل پیپیون، کارشناس تولید و بهرهوری مستقر در سیدنی، کارآیی فوقالعادهای را در بین کارمندان شرکتهای بزرگ و متوسط مشاهده کرده است. او میگوید: «بیشتر افرادی که به من مراجعه میکنند دارای عملکرد بالا و بسیار موفق هستند. اما اغلب، سبک و شکل کار خود را «ناپایدار» میدانند و برای بازگرداندن پایداری به مسیر خود به کمک نیاز دارند.»
پیپیون به گروهها و افراد با تغییر عادات کاریشان کمک میکند تا عملکرد خود را بهبود بخشند و اطمینان حاصل کنند که تلاش های آنها با استراتژی کلی کسب و کار هماهنگ است، نه تمرکز بر کار به عنوان وسیلهای برای رسیدن به هدف. او در طبقهبندی خود سه نوع بهرهوری افراطی را مشخص کرده است: وسواس کارآیی، بهرهوری خودخواهانه و وسواس کمیت.
–کسانی که وسواس کارآیی دارند، میزهای آنها فوقالعاده مرتب است و خودکارهایشان احتمالاً رنگی است. آنها استاد «خالی کردن صندوق ایمیل» هستند، اما چشمانداز کلی را نادیده میگیرند و تفاوت میان کارآیی و اثربخشی را نمیدانند.
–کسانی که خودخواهانه تولید میکنند، اینها آنقدر روی دنیای خودشان متمرکز هستند که اگر از آنها خواسته شود کاری خارج از آن انجام دهند، علاقهای به آن ندارند. آنها یک چشمانداز کلی در ذهن دارند، اما این تصویر بیش از حد درباره خودشان است.
–کسانی که به وسواس کمیت دچارند، فکر میکنند «هرچه به ایمیلهای بیشتری پاسخ دهم، در جلسات بیشتری شرکت میکنم، کارهای بیشتری انجام میدهم، عملکردم بالاتر میرود.» در نتیجه، آنها با خطر واقعی فرسودگی مواجه میشوند.
پیپیون معتقد است که افراد «مبتلا به وسواس کمیت» رایجترین نوع هستند «زیرا این باور فراگیر وجود دارد که «بیشتر» به معنای «بهتر» در محل کار است.
علائم هشداردهنده اعتیاد به بهرهوری
در اینجا چند سؤال وجود دارد که اگر فکر میکنید ممکن است تسلیم اعتیاد به بهرهوری شده باشید، باید از خود بپرسید. از این گذشته، بسیاری از ما تنها زمانی از این اعتیاد آگاه میشویم که دیگر خیلی دیر است.
آیا میتوانید بگویید چه زمانی در حال «تلف کردن» وقت هستید؟ اگر چنین است، آیا تا به حال به خاطر آن احساس گناه کردهاید؟
آیا فناوری نقش مهمی در بهینهسازی مدیریت زمان شما دارد؟
آیا بیشتر اوقات دربارهی میزان مشغله کاری خود صحبت میکنید؟ به نظر شما آیا عجله و دوندگی بهتر از کمکاری است؟
رابطه شما با صندوق ایمیلتان چیست؟ آیا دائماً آن را چک میکنید یا گاهی احساس میکنید نوتیفیکشن دارید در حالی که ندارید؟
وقتی فقط یک مورد را از فهرست کارهایتان حذف میکنید، آیا احساس گناه میکنید؟
آیا استرس ناشی از کار در خواب شما اختلال ایجاد میکند؟
آیا کارهایی مثل به تعطیلات رفتن یا پروژههای جانبی را به تعویق انداختهاید، چراکه «غرق در کار شدهاید؟»
اولین قدم برای از بین بردن وسواس بهرهوری، شناخت آن است. اگر به هر یک از سؤالات بالا پاسخ مثبت دادهاید، وقت آن است که برنامهای برای غلبه بر اعتیاد خود به بهرهوری داشته باشید.
غلبه بر اعتیاد به بهرهوری
خوشبختانه، راههایی برای مهار اعتیاد به بهرهوری وجود دارد. و در اینجا به نُه راهکار برای رسیدن به این هدف اشاره میکنیم.
حد و مرز تعیین کنید.
فقط به این خاطر که به کارآیی و بهرهوری وابستگی دارید به این معنی نیست که باید کاملاً از آن پرهیز کنید. بر عکس، شما نیاز به ایجاد حد و مرز دارید.
مثلاً بیشمار پادکست فوقالعاده در این خصوص وجود دارد. اما، این بدان معنا نیست که شما باید در طول یک روز به همه آنها گوش دهید. در عوض، میتوانید در حین رفت و آمد به جایی به یک یا دو پادکست گوش دهید. و این تنها زمانی از روز است که میتوانید به تعدیل بازدهی خود اختصاص دهید.
فهرستی از کارهایی که نباید انجام دهید تهیه کنید.
اساساً، هدف از تهیه فهرست کارهایی که نباید انجام دهید، از بین بردن نیاز به تمرین خودانضباطی است. خلاص شدن از شر کارهای کمارزش و عادتهای بد به شما این امکان را میدهد که به جای سنجش مزایا و معایب امور و نادیده گرفتن ملزومات زمانی، بر کاری که واقعاً میخواهید انجام دهید تمرکز کنید. مهمتر از آن، این باعث میشود از خط زدن چیزهای غیرواجب از یک فهرست تخیلی سختگیرانه کاری که برای خودتان در نظر گرفتهاید احساس گناه نکنید.
آسیبپذیر باشید.
منظورم این است که بفهمید در کجا میتوانید پیشرفت کنید. به عنوان مثال، اگر در کار از راه دور تازهکار هستید و با این مشکل دست و پنجه نرم میکنید، فقط روی موضوعاتی در این زمینه تمرکز کنید. پیشنهاداتی که در این جستوجو خواهید یافت این است که چگونه فضایی کاری در خانه ایجاد کنیم، چگونه وقتی بچهها در مدرسه نیستند و خانه هستند حواسمان پرت نشود یا چگونه ارتباط از راه دور و همکاری با دیگران را بهبود ببخشیم.
بفهمید که چرا کار را به تعویق میاندازید.
اغلب، ما برای به حداقل رساندن احساسات منفی در زمان کار مانند کسالت یا استرس تعلل میکنیم. گاهی اوقات ممکن است این تعلل به خاطر یک ویژگی [از پیش] نهادینهشده باشد، یعنی دستکم گرفتن مدت زمانی که برای تکمیل کاری نیاز داریم یا داشتن تعصب نسبت به یک کار.
اما به دلایلی نامعلوم، در نهایت درگیر یک سری کارهای شلوغ، مرور شبکههای اجتماعی یا تماشای یک قسمت دیگر از سریال تلویزیونی موردعلاقه خود میشویم. و با اینکه میدانیم که شاید این بهترین گزینه برایمان نباشد، اما کارهایی را میکنیم که احساس میکنیم نسبت به کاری که باید انجام دهیم، حالمان را بهتر میکند.
راههای زیادی برای غلبه بر اهمال کاری وجود دارد. اما، اولین قدم این است که از آن آگاه باشید تا بتوانید اقدام کنید. به عنوان مثال، اگر از یک کار دشوار میترسید، فقط سریال تماشا نکنید. درعوض، کارآمدتر کار را به تعویق بیندازید، مثلاً با کسی که با شما تماس گرفته و جوابش را ندیدهاید، تماس بگیرید یا کار یک مشتری دیگر را بررسی کنید.
کپیکار نباشید.
مختصر و مفید بگویم. وقتی یک برنامه یا تکنیک بازدهی و بهرهوری را پیدا کردید و دیدید که مناسبتان است، به آن پایبند باشید.
البته این بدان معنا نیست که نمیتوانید در طول مسیر تغییراتی ایجاد کنید یا ابزارها یا هکهای جدید را امتحان کنید. ولی این را بدانید که برنامه یا تکنیکی که به درد کسی میخورد لزوماً شاید به درد شما نخورد.
به کم قانع باشید.
در کل، فلسفه شما باید هرچه کمتر بهتر باشد.
این بدان معناست که مثلاً فقط برنامههایی را دانلود کنید که واقعاً استفاده میکنید و میخواهید نگه دارید (پس از اینکه آنها را امتحان کردید) و برنامههایی را که استفاده نمیکنید از کامپیوترتان پاک کنید. یا اگر در حال حاضر در حال مطالعه کتابی در زمینه بازدهی هستید، تا زمانی که این کتاب به پایان نرساندید، کتاب بعدی را نخرید (یا به خودتان اجازه دهید کتابی را که برای شما مفید نیست کنار بگذارید). و اگر واقعاً میخواهید کتابی را سریعتر به پایان برسانید، در راه رفتن به محل کار و بازگشت به نسخهی صوتی کتاب گوش دهید.
دست از تمرکز روی اهداف و برنامههای بعدی بردارید.
پاتریک بانکز برای Lifehack مینویسد: «در عصری که خرید یک چیز از خارج از کشور تنها با یک کلیک است و صحبت کردن با شخص دیگری تنها به واسطه یک انگشت را به سمت راست دادن ممکن است، به دست آوردن اشیا یا تجربیات جدید میتواند مانند هر چیز دیگری اعتیادآور باشد.»
او اضافه میکند: «نیازی نیست شما این چنین باشید. شما میتوانید از هدف روی هدف تلنبار کردن فاصله بگیرید. از این شاخه به آن شاخه نپرید. اگر آگاهانه تصمیم نگیرید به زندگیتان سر و سامان دهید و خودتان مسئول مدیریتش باشید، همیشه یک کار یا هدف دیگری برای انجام دادن خواهد بود.»
درباره سبک زندگی فعلی خود و فردی که در این مرحله هستید فکر کنید تا به شما کمک کند تشخیص دهید از چه چیزی راضی نیستید.
با تعیین اهداف روشن برای خود در آینده، میتوانید بر اعتیاد خود غلبه کنید.
اهداف واقعبینانه تعیین کنید.
برای مبارزه با اعتیاد، باید از آنچه اطراف شما و همچنین درون سرتان میگذرد، در هر لحظه آگاه باشید.
با افرادی که رفتارهای ناسالم دارند وقت نگذرانید.
خود را مسئول نگه دارید.
یک دفتر خاطرات داشته باشید و آنچه را میخواهید بر آن غلبه کنید بنویسید.
قدردان این باشید که به این روند «خب برنامه بعدی چیه» معتاد نیستید.
ساده رفتار کنید.
هر روز، یک کار اولویتدار را انتخاب کنید. همین. تا زمانی که روی یک کار تمرکز دارید، کمتر احتمال دارد که حواستان پرت شود یا خودتان را گرفتار فهرست بیپایانی از کارها کنید. یک شعار ساده برای زندگی کردن این است: هوشمندانهتر کار کن، نه سختتر. میتوانید برای رعایت این اصل از یک سری ترفند و ابزار بازدهی بیشتر استفاده کنید؛ به شرط آنکه خود پیروی از آنها وقتتان را نگیرد.
یاد بگیرید چگونه استراحت کنید.
لئو بابوتا، بلاگر و نویسنده امریکایی، میگوید: «مطمئناً، ما گاهی باید کار کنیم، به خصوص اگر مجبور باشیم صورتحسابها را پرداخت کنیم، اما اگر درباره میزان کار کردن و سازندگی وسواس به خرج ندهیم برایمان مضر است. وقتی نمیتوانید زیاد از خودتان کار بکشید، وقتی میبینید سازندگی و ثمربخشی موردنظر را ندارید، آرام باشید.» نگران بیش از حد کارآمد بودن یا بازدهی داشتن نباشید. و اگر تفریح یا استراحت کردید خودتان را سرزنش نکنید.
بابوتا در ادامه میپرسد: «اما اگر نتوانید به خودتان انگیزه بدهید؛ خب این مطمئناً میتواند یک مشکل باشد. از سویی، اگر آرامش داشته باشید و از خودتان لذت ببرید، شادتر خواهید بود.»
بابوتا میگوید: «و اگر وقتی شور و هیجانی در شما شکل میگیرد، روی چیزهایی که نسبت به آنها شور و هیجان دارید کار میکنید و چیزهای شگفتانگیزی خلق میکنید، این انگیزه است. یعنی خودتان را زور نمیکنید، آن زمان که نمیخواهید، کاری را که دوست ندارید انجام دهید. انگیزه یعنی انجام دادن کارهایی که دوست دارید آن زمان که هیجانی در شما شکل میگیرد.»
اما، برای آنکه واقعاً بتوانید آرامش داشته باشید، چه باید بکنید؟ بابوتا چند توصیه در این خصوص دارد.
پنج دقیقه از روز را به پیادهروی بیرون از خانه اختصاص دهید و در هوای تازه نفس بکشید.
به خودتان زمان بیشتری برای انجام کارها بدهید. عجله کمتر به معنای استرس کمتر است.
اگر میتوانید بعد از کار بیرون بروید تا از طبیعت لذت ببرید.
مثل بچهها بازی کنید. حتی بهتر از این، با بچههای خودتان بازی کنید. و در محل کار سعی کنید خوش بگذارنید.
گاهی مرخصی بگیرید، استراحت کنید و کارهایی انجام دهید که مربوط به کار نیست.
در روز به خودتان یک ساعت استراحت بدهید. سعی کنید در این مدت اصلاً کار نکنید که بازدهی داشته باشید. فقط استراحت کنید.
با کسی کار کنید که شور و هیجان داشته باشد. پروژه خود را هیجانانگیز کنید.
عصرها کار نکنید. این را جدی بگیرید.
به یک ماساژدرمانی مراجعه کنید.
فقط نفس بکشید.
کلام پایانی
لئو در پایان پیشنهاد میکند: «قدم به قدم، آرام بودن و استراحت کردن را یاد بگیرید. و بدانید که کار کردن و مفید بودن همه چیز نیست.» البته باید به این نکته اشاره کرد که کار و سودمندی مهم است. اما باید در کنارش لذت بردن از زندگی را هم یاد بگیریم.
خلق کردن و پیشروی عالی است؛ فقط به خاطر داشته باشید که این بدان معنا نیست که هر دقیقه باید صرف کار یا وسواس درباره بازدهی بیشتر شود. درعوض، وقت خود را بر روی کارهای معنادار و تأثیرگذار بگذارید، استارتش را بزنید، تمرکز کنید، وقت بگذارید، تلاش کنید و بعد آرام باشید.
ترجمه مجله اعتیاد: آزاده اتحاد