هيچکس از خطر اعتياد مصون نيست
در برخورد با اعتیاد با پدیده واحدی مواجه نیستیم
کم پیش میآید، میان متولیان درمان اعتیاد در سازمانهای دولتی و غیردولتی بحثی درباره مشکلات معتادان باشد و نام دکتر آذرخش مکری یا نظراتش در این حوزه یکی دوبار تکرار نشود. 17سالکار در حوزه درمان اعتیاد، مکری را به ایدههایی نو در این زمینه رسانده است. به همین دلیل معاون آموزش مرکز ملی مطالعات اعتیاد درباره فرآیند درمان معتادان و شیوه برخورد با آنها نظراتی را مطرح میکند که هنوز هم برخی درمانگران سنتی اعتیاد برخلاف آنها عمل میکنند.
این روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه تهران با روشهای قهری برای وادار کردن معتادان به ترک مخالف است. اما راهکارهای بهتری را سراغ دارد که معتادان را با پای خودشان به مراکز درمانی میکشاند.
گفتگو با دکتر آذرخش مکري، معاون آموزش مرکز مطالعات ملي اعتياد
تاکنون چند بار در تحریریه با تماسهایی از مردم مواجه شدهام که میگویند به اعتیاد یکی از اعضای خانوادهشان پی بردهاند، اما نمیدانند چگونه باید با معتادشان برخورد کنند؟
در طول سالهای فعالیتم در حوزه اعتیاد متوجه شدهام که یکسری سوءتفاهم در حوزه درمان اعتیاد وجود دارد. سوءتفاهمهایی که درمان را ناموفق میکند. برای نمونه خیلی از خانوادههای معتادان گمان میکنند با پدیدهای واحد در برخورد با اعتیاد روبهرو هستند، اما این گونه نیست.
یک بیماری را تصور کنید مثلا رماتیسم، سرطان روده یا سکته قلبی، این بیماریها تا حد زیادی ماهیت و نمودی معین دارد و شیوه درمانشان هم تا حد زیادی مشخص است، اما اعتیاد، هزاران نمود دارد. هر معتادی یک نوع درمان دارد. برای نمونه در یکی درمان افسردگی اهمیت بیشتری دارد و در دیگری پزشک ابتدا باید برای کاهش اضطراب بیمار کاری کند، یک معتاد ممکن است مشکل وسوسهاش آنقدر شدید باشد که بیشتر باید برای آن کاری کرد و در معتادی دیگر شاید مشکلات جسمی بیشتر نمود پیدا کرده باشد.
بنابراین ما در برخورد با اعتیاد با پدیده واحدی مواجه نیستیم بلکه با یک مجموعه متنوع روبهروییم. نکته دیگر این است که فرآیند اعتیاد در طول عمرش شکلهای مختلفی را از خود نشان میدهد و سیری را طی میکند که در آن مدام ماهیتش تغییر میکند. پرسش درباره این که با اعتیاد چگونه باید برخورد کنیم مثل این است که بپرسیم با کودک چگونه باید رفتار کنیم! در حالی که همه میدانیم نیاز نوزاد چند ماهه سالم با بچه نارس فرق میکند. نیاز نوزاد تازه به دنیا آمده با نیاز کودک یک ساله متفاوت است. نیازهای کودک یکساله قابل مقایسه با کودک هفت ساله نیست.
در واقع امکان دارد کسی که در مراحل اولیه اعتیاد است فرقی با من و شما نداشته باشد و حتی گاهی اوقات از من و شما هم روحیه بهتری دارد. در این مرحله معتاد هنوز آسیبی از مصرف مواد مخدر ندیده است. این که با چنین معتادی چگونه برخورد کنیم زمین تا آسمان با شیوه برخورد با معتادی که ده سال سابقه اعتیاد داشته، بارها دستگیر شده، چند بار اقدام به خودکشی کرده و حالا هم میگوید نمیتواند مواد مخدر را کنار بگذارد، متفاوت است. پس مهم است که وقتی حرف از اعتیاد میشود بدانیم از کدام مرحلهاش سخن میگوییم.
اما من هنوز پاسخ پرسشم را نگرفتهام. خانوادهای که باخبر شده است یکی از اعضایش مواد مخدر مصرف میکند، چگونه باید نسبت به او واکنش نشان بدهد؟
رفتار با معتاد یک چارچوب دقیق دارد. اولین گام این که خانواده توجه کند به غیر از پیدا کردن ماده مخدر در محیط زندگی فرد، چه تغییراتی در او مشاهده میکند. هرگونه تغییری مهم است. برای مثال آیا ساعت خوابش تغییر کرده؟ آیا روحیهاش عوض شده؟ انرژیاش کم یا زیاد شده؟ آیا بهتر یا بدتر به فعالیتهای روزمرهاش میرسد؟ مثلا اگر محصل است آیا ناگهان وضع تحصیلیاش خوب یا بد شده است؟ به طور کلی منظورم این است که خانواده باید هرگونه تغییر فراگیری را در معتاد بررسی کند حتی آنچه به ظاهر به مواد مخدر ربطی ندارد.
از صحبتهای شما این طور برداشت کردم که احتمال دارد این تغییرات همیشه در ظاهر منفی نباشد، این طور نیست؟
بله. ممکن است این تغییرات ظاهرا و در مراحل اولیه اعتیاد مثبت باشد مثلا خانواده مشاهده میکند فرد ناگهان بخشنده و دست و دلباز شده، رفتارش از پیش ملایمتر شده، سحرخیز شده یا دیرتر خسته میشود یا حجم عضلات و توانایی بدنیاش ناگهان زیاد شده است.
آذرخش مکری: در نظام برخورد با معتاد هدف خانواده اعترافگرفتن از معتاد
درباره اعتیادش نیست بلکه هدف ترغیب معتاد به تغییر رفتار است
آیا خانواده باید به معتاد نشان بدهند که متوجه تغییراتش شده است؟
گام دوم این است که اعضای خانواده ، بیمار را بدون تمسخر، سرزنش، تهمت و لفافه با آنچه خانواده را نگران کرده، روبهرو کنند. مثلا از او بپرسند «این پودر سفید که در خانه پیدا شده چیست» یا «ما در میز کار شما ، فندک و سنجاق قفلی پیدا کردهایم و میخواهیم برایمان توضیح بدهی که این وسایل چه کاربردی دارد؟» یا «چند روز قبل وقتی اتاقت را ترک کردی پر از دود بود. لطفا توضیح بده که در اتاقت چه کار میکردی؟»
همزمان که اعضای خانواده درباره نشانههای ظاهری کوچک از معتاد میپرسند باید درباره تغییرات فراگیر هم در زندگیاش سوال کنند مثلا «چرا در سه ماه اخیر، درآمد تو کم شده است؟» یا «چرا بتازگی نظم زندگیات به هم خورده است؟» یا «تو هرگز با پدر و مادرت بد رفتاری نمیکردی، چرا تازگی با آنها بد برخورد میکنی؟»
توجه کنید که باید بیان مسائل در شرایطی صمیمی و جو روانی آرام باشد، حتی بهتر است از پیش برنامهریزی شده باشد مثلا اعضای خانواده به معتاد بگویند «ما میخواهیم پسفردا با تو صحبت کنیم.» بهتر است که چند نفر با هم در این باره با او صحبت کنند.
مشاور یا روانشناس هم باید در این جلسه شرکت کند؟
نه، در این مرحله باید نزدیکان و اعضای خانواده حضور داشته باشند.
اما معتادها در پاسخ به همه این پرسشها دروغ میگویند. این طور نیست؟
وقتی پرسشها را مطرح میکنید چند سناریو وجود دارد. سناریوی بسیار خوشبینانه این است که معتاد تائید میکند رفتارش تغییر کرده و دلیلش این است که او گرفتار مواد مخدر شده است. این رفتار از معتادانی سر میزند که در مرحله میانی اعتیاد هستند. البته این رفتار معتاد در صورتی است که بیان مسائل و مشکلات از زبان خانواده در جوی بسیار صمیمی و آرام رخ بدهد.
سناریوی بدبینانه این است که معتاد همه ماجرا را انکار میکند، اما خواهش میکنم این باور را اصلاح کنید که معتاد ذاتا دروغگو و شرور است. دروغگویی معتاد در این موقعیت حاصل یک فرآیند ساده است؛ مواد مخدر برای او لذتبخش است و او دوستش دارد و در مقابل، خانواده میخواهد آن را از او بگیرد.
پس چگونه معتاد را وادار کنند به اعتیادش اعتراف کند؟
در بازجویی اداره آگاهی لازم است یک مجرم اعتراف کند، مثلا کسی که قتل انجام داده یا سرقت کرده باید جرمش را تائید کند، اما در نظام برخورد با معتاد ، هدف خانوادهها اعتراف گرفتن از معتاد نیست، بلکه هدف ترغیب معتاد به تغییر رفتار است.
اگر او به اعتیادش اعتراف نکند چگونه میشود به تغییر رفتار ترغیبش کرد؟
برخلاف این که برخی مردم تصور میکنند معتادها سود و ضررشان را تشخیص نمیدهند و هیچ چیز بر آنها اثر ندارد، خانوادهها میتوانند در سناریوی بدخیم اعتیاد با استفاده از روشهایی سنجیده، معتاد را وادار به ترک کنند.
مرحله نخست این است که آنها به معتاد بگویند دقیقا از او چه انتظاری دارند. این که بگویند میخواهیم آدم سابق شوی، مبهم است. آنها دقیقا باید تعیینکنند مایلند کدام بخشهای زندگی معتاد بازسازی شود. مثلا بگویند «میخواهیم از ماه آینده باز ورزش را شروع کنی» یا «میخواهیم از ماه آینده دوباره در درسهایت نمرههای قابل قبول بگیری» این درخواستها باید شدنی باشد. برای مثال اگر او پیش از اعتیادش هم خوب درس نمیخوانده، مطرح کردن این درخواست که از ماه آینده دانشآموز ممتاز شود، غیرمنطقی است.
آذرخش مکری: معتاد در شرایط هیجان، بیشتر تشنه مصرف مواد مخدر میشود ، یعنی معتادی که به زور
وادار به ترک میشود بسرعت پس از خروج از کمپ ترک اجباری با ولع بیشتری موادمخدر میکشد
معتادها قولهای بیاساس میدهند یا حتی امکان دارد از همان ابتدا با این درخواستها مخالفت کنند. در این صورت خانواده باید چه واکنشی نشان بدهد؟
در این شرایط خانواده باید اعمال انواعی از فشارهای حساب شده و محدودیتهایی را آغاز کند و او را تحت فشار قرار بدهد، مثلا والدینی که پسری معتاد دارند به او هشدار بدهند که اگر نخواهد از ماه آینده مثل گذشته به باشگاه برود و وضع تحصیلیاش را بهتر نکند، پول توجیبیاش را قطع میکنند یا خودروی خانوادگی را در اختیارش نمیگذارند یا موبایل را از او میگیرند یا اینترنت او قطع میشود. فشارها هم باید همان ویژگی گفتوگو را داشته باشد، یعنی واضح و روشن.
دقت کنید حتی در این بخش، هدف خانواده اعتراف گرفتن از او نیست. شاید او هرگز به اعتیادش اعتراف نکند، اما آن را به دلیل این فشارها ترک کند.
برخی روانشناسها میگویند ترک اعتیاد ممکن نیست مگر آن که معتاد خودش بخواهد ترک کند. این ایده درست است؟
خیر، من به این موضوع اعتقاد ندارم. معتادهایی را میشناسم که صرفا به دلیل افزایش فشارها ناگزیر به ترک شدهاند. معتادهایی را هم میشناسم که با میل شخصی برای ترک مراجعه کردهاند، اما موفق نشده و برگشتهاند.
هنگامی که بستگان به شیوهای هماهنگ و منطقی برای معتادان محدودیتهای روزافزونی بوجود آورند درصد زیادی، سرانجام تحت اثر این گونه اقدامات تغییر را آغاز میکنند، اما باید دانست که این موضوع نیاز به صبر و حوصله آنها دارد و نباید دلسرد شوند.
وقتی والدین امتیازها را میگیرند معتاد پرخاشگری میکند تا امتیازها را به زور پس بگیرد. واکنش اطرافیان در این شرایط باید چگونه باشد؟
این رفتارها در مواردی است که معتاد به این نتیجه برسد اطرافیان در عمل به تهدیدهایشان جدی نیستند و حرفهایشان توخالی و ناشدنی است ، اما تجربه نشان داده وقتی تهدیدها جنبه دقیق، غیرمبهم و حساب شده داشته باشد، معتاد تسلیم میشود.
من از خانوادهها میخواهم رفتارهایی مانند التماس کردن، باج دادن، تهدیدکردنهای توخالی و گریه و زاری را در مواجهه با معتاد کنار بگذارند.
نهایت فشارهایی که میگویید این است که سرانجام خانواده ناچار میشود به معتاد بگوید اگر ترک نکند او را به خانه راه نمیدهد. اگر آنها به این تهدید عمل کنند، فرد از یک معتاد خانگی به معتادی کارتن خواب و بسیار پرخطر تبدیل میشود. به نظرتان این روال غلط نیست؟
تهدیدها از حد نهایت شروع نمیشود. در درمانگری اعتیاد ما به این نتیجه رسیدهایم اگر فشارها به درستی اعمال شود معتاد، اعتیادش را پیش از آن که به ترک خانه بینجامد، کنار میگذارد.
از سوی دیگر خانوادهها باید دقت کنند بلافاصله پس از آن که معتاد تصمیم به ترک گرفت از فشارها بکاهند. به مجموعه این اقدامات خانواده «اقدامات مداخلهای» میگویند.
دکتر آذرخش مکری
|
فکر میکنم پرسشم واضح نبود. منظور من این است که از وجهه اجتماعی، ما با اعمال این روش معتادان پرخطر را در جامعه زیاد میکنیم؟
اولا اگر سیستم حمایتهای اجتماعی قوی باشد معتاد بلافاصله پس از ترک خانه باید از سوی سازمانهای حمایتی تحت پوشش قرار بگیرد.
ثانیا اگر بحث انتخاب میان نجات جان اعضای یک خانواده و یکی از افراد که به بیماری اعتیاد مبتلا شده مطرح باشد، شما کدام را انتخاب میکنید؟ اگر این معتاد به مرحلهای رسیده که تهدیدها بر او اثر ندارد احتمال دارد برای تهیه پول و ادامه رفتار ناهنجارش جان اعضای خانواده را بهخطر بیندازد یا سرنوشتشان را تباه کند و بنابراین بهتر است که خانه را ترک کند، اما دقت کنید همیشه درخواست برای ترک خانه آخرین قدم است.
چرا خانواده باید تا زمانی که به این مرحله آخر برسد صبر کند و نباید از همان ابتدا، به روشهای خشن متوسل شود؟ منظورم این است که چرا درمانگران اعتیاد هشدار میدهند که خانواده نباید معتاد را با روشهای قهری و خشن وادار به ترک بکند؟
به چند علت این روش درست نیست. معتادها هنگام هیجان، رفتارهایشان نابخردانه میشود. آنها تنظیم هیجانی سالمی ندارند و رفتارشان غیرقابل پیشبینی میشود.
مساله دیگر این است که معتاد در شرایط هیجان، بیشتر تشنه مصرف مواد مخدر میشود یعنی معتادی که به زور وادار به ترک میشود به سرعت پس از خروج از کمپ ترکاجباری با ولع بیشتری مواد مخدر میکشد. این لجبازی نیست، بلکه سیستم دفاعی مغز معتاد است.
شما میگویید روشهای خشن برای درمان اعتیاد کارساز نیست. پس احتمالا با روشهای ضربتی نیروی انتظامی که در آنها معتادان کارتن خواب از سطح خیابانها جمع میشوند و به مراکز درمانی فرستاده میشوند هم موافق نیستید؟
باید توجه داشت هدف از این عملیات چیست. به نظر میرسد هدف این است که معتادان در سطح شهر باعث آسیبهای اجتماعی نباشند، اما وقتی تراکم این معتادان در مراکز ویژه بالا میرود، متاسفانه امکان دارد مشکلات جدیدی به وجود بیاید مثلا امکان انتقال بیماریهای واگیردار مانند ایدز و هپاتیت بیشتر میشود و شاید هم شبکههای مجرمانه شکل بگیرد.
به همین علت است که برخی معتقدند صرفا بازداشت معتادان اثر نمیکند، اما میشود از این روشها برای اعمال فشار حساب شده، استفاده کرد و بهعنوان تهدید، برخی معتادان را به سوی درمان سوق داد یعنی معتادان برای گریز از امکان دستگیری به فکر تغییر و درمان بیفتند.
متولیان درمان اعتیاد میگویند معتاد نباید از محل کارش اخراج شود. اگر قرار است به معتاد فشار بیاید به نظرتان اخراج از محل کار نمیتواند یکی از انواع فشارها برای ناچار کردن او به ترک باشد؟
فشارها باید موقتی و قابل برگشت باشد. من با معلق شدن معتاد از کارش موافقم اما با اخراج کاملش در مراحل ابتدایی اعتیاد موافق نیستم.
چه سناریوی خوب اجرا شود و چه سناریوی بد، معتاد بالاخره ناچار به ترک میشود. در این مرحله خانواده چگونه باید درمان را شروع کند؟
بسیار مهم است که خانوادهها باور کنند درمان، فناوری بسیار پیچیدهای دارد، اما معنی حرفم این نیست که درمان باید در مراکز پیچیده انجام شود بلکه از اصول پیچیدهای تبعیت میکند. خانوادهها در درمان معتاد باید چند باور نادرست را اصلاح کنند. نکته نخست این که بین اعتیاد و عوارض مصرف مواد مخدر از نظر مفهوم تفاوت وجود دارد. وقتی از عوارض اعتیاد میگوییم یعنی درباره نشانههایی مانند دردهای بدنی، لرزش بدن، خواب آلودگی، کاهش وزن، عصبانیت، بدبینی، اختلالات گوارشی و… صحبت میکنیم اما اعتیاد، یک فرآیند رفتاری است.
اعتیاد چند نشانه دارد؛ اول، میل افراطی به انجام یک رفتار است، یعنی علاقه به انجام یک رفتار به هر قیمتی. دوم، آن رفتار همه زندگی فرد معتاد میشود. یعنی دیگر برایش بخشهای دیگر زندگی اهمیت ندارد. یعنی آن رفتار بقیه رفتارهای زندگی را میبلعد. استمرار آن رفتار به زندگی فرد آسیب میزند به این معنا که مصرف مواد مخدر باعث میشود شغل و جایگاه اجتماعیاش را از دست بدهد، روحیهاش ضعیف شود و سرانجام سقوط کند.
متاسفانه یکی از مشکلاتی که ما با خانوادهها داریم همین است که آنها بین اثرات و عوارض اعتیاد و فرآیند اعتیاد به عنوان یک رفتار، تفاوتی قائل نیستند در حالی که درک این تفاوت به درمان کمک میکند. از طرفی وقتی خانوادهای میگوید میخواهد معتادش را درمان کند باید ابتدا تشخیص بدهد قصد دارد فرآیند اعتیاد را درمان کند یا عوارض آن را. بیشتر خانوادهها راغبند عوارض مصرف مواد مخدر را در معتادشان برطرف کنند، این عوارض با قطع مصرف مواد مخدر، خود به خود درمان میشود اما اعتیاد به این راحتی درمان نمیشود. به همین علت است که خانوادهها دائما معتاد را به ترک میبرند، عوارضش درمان میشود، اما باز سراغ اعتیاد میرود.
برخی کارشناسان میگویند درمان اعتیاد دقیقا به آن معنایی که شما میگویید، یعنی قطع کامل وابستگی روانی یک فرد به مواد مخدر محال است. آیا واقعا راهی برای آن وجود دارد یا هر معتادی که ترک میکند فقط عوارض مصرف را قطع میکند و در باطن همچنان معتاد است؟
درمان اعتیاد، طولانی است و هیچ راهی هم وجود ندارد که کوتاه شود. بهبودی اعتیاد با افت و خیز همراه است. یعنی معتادی را نمیبینید که بگوید از فردا مواد مخدر نمیکشم و از همان روز پاک شود. معتاد تصمیم میگیرد مصرف نکند، اما میلغزد، مصرف نمیکند، باز میلغزد اما باز مصرف نمیکند و سرانجام به کلی اعتیاد را ترک میکند.
بسیار مهم است که خانوادهها بدانند ترک اعتیاد بدون تغییر همهجانبه در زندگی ممکن نیست. معتاد نمیتواند دوستان، فعالیتها و شیوه زندگی سابقش را ادامه بدهد و فقط بخواهد مصرف مواد مخدر را از زندگیاش خط بزند. متاسفانه این تصور غلط است که خیلیها خیال میکنند باید مواد مخدر از زندگی معتاد بیرون برود تا زندگیاش تغییر کند، در حالی که باید زندگی معتاد تغییر کند تا مواد مخدر از آن بیرون برود.
به همین علت است که نظامهای خودیاری یعنی درمانهایی که در آنها معتاد خودش به خودش کمک میکند، گاهی موفقتر است. به روش درمانی «کنگره 60» یا «تولدی دوباره» دقت کنید. در این انجمنها فقط به حذف مصرف مواد مخدر فکر نمیکنند بلکه برای اوقات فراغت معتادان برنامهریزی میکنند و در طول درمان شیوه زندگیشان را تغییر میدهند.
شما گفتید وقتی خانوادهای با معتاد برای ترک اعتیادش به توافق رسید باید به یک مرکز درمانی مراجعه کنند. متاسفانه در کشور ما هنوز ارزیابی جامعی از کیفیت کار مراکز درمان اعتیاد ارائه نشده است. بنابر این مردم چگونه یک مرکز درمانی مناسب را تشخیص بدهند؟
ویژگی مرکز درمانی خوب این است که متخصصانش وقت زیادی را به بیمار اختصاص بدهند مثلا بگویند، در طول درمان جلسات روانشناسی و مشاوره داریم و درمان هم معمولا طولانی مدت است و بیمارانی داریم که یک یا دو سال تحت پوششمان هستند.
اگر مردم به مرکزی برخوردند که گفت خانوادهها فقط به اینجا بیایند و دارو بگیرند و به سرعت درمان میشوند، احتمالا شیوه درمانیشان کارآمد نیست.
با این حساب شما به روشهای ترک سریع و فوق سریع اعتقادی ندارید؟
خانوادهها به صورت غریزی و تجربی فهمیدهاند که ترک اعتیاد سریع ممکن نیست و به دنبال درمانهای ریشهای هستند.
هماکنون رایجترین روش ترک در کشور چیست؟
روشهای درمان نگهدارنده با متادون جزو شایعترین روشهای ترک است. حجم زیادی از معتادان ما، تقریبا حدود 200 تا 300 هزار نفر وارد این نوع شیوه درمان شدهاند. حجم مشابهی نیز از درمان اقامتی مانند پیوستن به کمپها و ماندن در آنجا استفاده میکنند و شماری هم به گروههای خودیاری مانند NA میپیوندند.
کدامیک از این روشها موفقتر است؟
نمیتوانم میزان موفقیتشان را تخمین بزنم. آماری در این زمینه نیست. فقط به طور کلی میتوانم بگویم درمانهایی که زیر یکسال زمان میبرد، معمولا موفق نیست.
آیا استفاده روشهایی مانند ترک تدریجی (تغییر شیوه اعتیاد از مصرف مواد مخدر پرخطر به کمخطر) در ترک اعتیاد به شیشه نیز موثر است؟
خیر این روش در ترک اعتیاد به شیشه کارآمد نیست، چون متاسفانه حلقه واسطی بین شیشه و پاکی وجود ندارد. منظورم از حلقه واسط نوع ماده محرک سبکتری است که بشود آن را جایگزین شیشه کرد و سپس به مرور زمان آن را ترک کرد.
مصرف شیشه را باید ناگهان قطع کرد، یعنی ترک تدریجی برای درمان اعتیاد به آن موفق نیست هرچند این روش برای مواد افیونی بخصوص کراک میتواند موفق باشد.
پس چرا معتادان به شیشه اغلب باید زیر نظر روانپزشکان باشند؟
چون مصرف شیشه عوارض شدید روانی دارد و برای کنترل این عوارض معتاد باید زیر نظر روانپزشک باشد و دارو مصرف کند.
من در روزنامهها تبلیغاتی دیدهام که به مردم وعده میدهند با متادون درمانی، اعتیاد به شیشه را درمان کنند. این موضوع حقیقت دارد؟
خیر، متادون به هیچ وجه نباید برای درمان اعتیاد به شیشه استفاده شود.
در سالهای اخیر شاهد رشد قارچگونه کمپهای ترک اعتیاد غیرمجاز در کشور بودهایم، از دیدگاه شما دلیل افزایش این کمپها چیست؟
پاسخ ساده است. وقتی مراکز درمانی باکیفیت مناسب به اندازه کافی وجود نداشته باشد، مردم ناچارند به کمپهای ترک اعتیاد غیرقانونی مراجعه کنند.
اما به نظر من مساله خلأ قوانین هم مطرح است. وقتی معتادی امنیت اعضای خانوادهاش را با پرخاشگری به خطر میاندازد و پلیس کمکی به آنها نمیکند، آنها از انجمنهای ترک اعتیاد غیرقانونی کمک میگیرند که او را به زور از محیط خانه خارج میکند.
به نظر من مساله خلأ قانونی نیست، بلکه اجرا نشدن صحیح قانون است. وقتی کسی به شما آسیب میزند، میتوانید از او به پلیس شکایت کنید اما وقتی خانوادهای از معتادش به دلیل پرخاشگری و تهدید شکایت میکند، ممکن است به آنها توصیه شود، قضیه را بین خودشان حل کنند و اقدامی صورت نگیرد.
قیمت درمان در مراکز ترک اعتیاد که مجوز دارند، بسیار بالاست در حالی که در مراکز بدون مجوز پایینتر است.
از دیدگاه من قیمت درمان اعتیاد نسبت به انواع دیگر درمان گران نیست. مردم حاضرند برای جراحی قلبشان یا درمان سرطانشان میلیونها تومان پول خرج کنند، پس چرا حاضر نیستند برای درمان بیماریای که شاید همه عمرشان را تباه کند هزینه کنند؟ فکر میکنم برخی مردم برای درمان و پرداختن هزینههای آن هنوز توجیه نیستند.
اما اگر بیمهها درمان اعتیاد را هم پوشش بدهند، شاید استقبال مردم از مراکز مجاز بیشتر شود.
من اعتقاد زیادی به امکان دخالت بیمهها در این حوزه ندارم. در سیستم بیمهای که مایحتاج اصلی درمانی مردم هم پوشش بیمهای ندارد، چگونه میشود انتظار داشت آنها هزینه درمان اعتیاد را پوشش بدهند؟ سیاستی که خودم به عنوان مدرس اعتیاد به آن معتقدم این است که خودمان تا حد امکان هزینههای درمان را کاهش بدهیم.
ما باید کارشناسان حرفهای در حوزه اعتیاد را افزایش بدهیم و این اقدام خود به خود قیمت درمان را کم میکند. در سیستم درمانی که من پیشنهاد میکنم یک متخصص ارشد در حوزه درمان اعتیاد میتواند کارشناسان آموزشدیده با تحصیلات پایینتر مثلا لیسانس و فوقلیسانس را به کار گیرد و آنها زیر نظر او بیماران را درمان کنند. به این ترتیب این کارشناسان میتوانند مدت زمان بیشتری را صرف درمان معتاد کنند.
این کارشناسها در لایه میانی فرآیند درمان باید موظف شوند به شکل ماهانه، پروندههایشان را با کارشناسان در این حوزه به اشتراک بگذارند و با آنها مشورت کنند. مشکلی که در راه اجرای این طرح وجود دارد این است که متاسفانه ما هنوز نظام فراگیر و کارآمدی در زمینه آموزشدادن کارشناسان درمان اعتیاد نداریم و حتی هنوز رشته دانشگاهی در این زمینه وجود ندارد. نداشتن کارشناسان لایه میانی نقص عمده مجموعههای درمانی است.
باوری سنتی میان مردم است که براساس آن برخی افراد هرگز در خطر اعتیاد نیستند و برخی دیگر با نخستین بار مصرف مواد مخدر معتاد میشوند. آیا این اعتقاد حقیقت دارد؟
درست نیست. هر کسی پتانسیل معتاد شدن را دارد اما هر چه فردی اختلال زمینهای بیشتری داشته باشد و بیشتر آسیبدیده باشد، سریعتر معتاد میشود. انسانهای خوشبخت کمتر معتاد میشوند و آنها که احساس ناکامی دارند بیشتر، اما حتی این قضیه هم یک اصل مطلق نیست.
برخی خانوادهها میگویند به واسطه شیوه تربیتیشان فرزندشان را بیمه کردهاند و هرگز ممکن نیست او معتاد شود، لذا او را کنترل نمیکنند. از دیدگاه شما امکان دارد کسی به واسطه تربیت در خانواده در برابر اعتیاد بیمه شود؟
هیچکس را نمیشود در برابر اعتیاد بیمه کرد. این که خانوادهها فرزندشان را رها کنند، درست نیست، اما درباره شیوه کنترل توصیه میکنم خانوادهها بیش از آنکه نگران پیدا کردن ابزارهایی برای مصرف مواد مخدر در خانه باشند، باید نگران تغییر رفتارهای فرزندشان باشند.
مریم یوشیزاده / گروه جامعه/جام جم
درباره اعتیاد در سایت اعتیاد بیشتر بخوانید:
مراحل اعتیاد به الکل و دلایل الکلیسم
روانکاوی، قطعه گمشده درمان اعتیاد