نگاهی به دلایل پزشکی اعتیاد به الکل
نویسنده: دکتر آندریاس هاینس
شناخت بیشتر درباره چگونگی تأثیرات الکل بر کارکرد شیمیایی مغز، مکانیسمهایی را برای ترک الکل آشکار میکند. تحقیقات پروفسور هاینس نشان میدهد مصرف زیاد الکل باعث تغییرات چشمگیری در کنشگری مغز میشود و این وابستگی نه تنها به شخصیت فرد بلکه به میزان مصرف و ژنهای مرتبط نیز بستگی دارد.
الکلیهای سابق برای ترک الکل راه و چاره امروزی را نداشتند. این که در مغز آنها تغییراتی رخ میدهد در پی پژوهشها و موشکافیهای “زیست عصب شناسان” بسیار روشن شده است و اکنون میدانیم مصرف مزمن مشروبات الکلی باعث چه تغییراتی در مغز میشود.
یافتههای جدید روشهایی را به دست داده است که میتوانند برای ترک الکل کمک کننده و مفید باشند. این مقاله مجله اعتیاد نگاهی است به دلایل پزشکی اعتیاد به الکل یا الکلیسم.
تغییرات مغز در اثر مصرف الکل
مورد زیر یکی از موقعیتهای وسوسه انگیز را به تصویر میکشد. آقای هانک به یُمن یک برنامه اصولی ترک الکل چندین هفته بود که از آشامیدن مشروب الکلی دست کشیده بود، اما قدم زدن از کنار میخانه و مشروب فروشی باعث میشد ارادهاش سست شود. روزها برای الکل اشتیاق چندانی حس نمیکرد. اما شب هنگام که از کنار “بار” می گذشت ـ با مشاهده روشنایی گرم و دلپذیر در و پنجره آنجا و شنیدن صدای جرینگ جرینگ لیوانهای مشروب ـ دلش غش میرفت. و به شدت وسوسه میشد که به داخل برود و آبجویی سربکشد. پژوهشگران اعتیاد این پدیده را “میل شرطی” نام نهادهاند. اگر کسی بدین گونه همیشه الکل مصرف کرده باشد روبرو شدن با محرک یا انگیزه آشنا احساس نیاز برای آن ماده را به شدت وسوسه انگیز و تقریباً مقاومت ناپذیر میکند. لذا حتا پس از سالها خویشتن داری، مصرف یک بار مشروب میتواند اشتیاق نیرومندی را برای مشروب خواری مجدد در او پدید آورد.
سرگذشت “کن” وسوسه شایع دیگری را برای ما تصویر میکند. او نوشیدن الکل را کنار گذاشته بود و رفتار خوبی در پیش گرفته بود، حتا پس از آن که شغل خود را از دست داد به مراکز بیمه بیکاری مراجعه کرد، اما درخواست او را برای دریافت کمک هزینه زمان بیکاری نپذیرفتند. پس از بگومگوهای بی ثمر آنجا را ترک کرد. هنگامی که در ایستگاه قطار زیرزمینی به انتظار رسیدن قطار و رفتن به خانه ایستاده بود ناگهان عرق کرد به لرزه افتاد و احساس ناخوشی بدی کرد. آن چه در این هنگام می خواست یک بطری مشروب الکلی بود. پس از آن که مشروب را کنار گذاشته بود هرگاه در موقعیت فشارآور قرار می گرفت به طور “اتوماتیک” جرعهای می نوشید. در پی آن بگومگو مغزش ـ به یاد تجربه گذشته ـ خواهان تأثیر آرامش بخش الکل شد. اگر الکل نمی خورد، به قول کارشناسان دچار “نشانههای شرطی ترک الکل” میشد. “میل شرطی شده” و “ترک شرطی شده” با مکانیسم های متفاوت در مغز پدید میآیند.
در راستای کشف دلایل پزشکی اعتیاد به الکل، دانشمندان در سالهای اخیر چگونگی تغییرات مغز در اثر مصرف الکل و سقوط در دام اعتیاد را به دقت مطالعه کرده و در حال کشف داروهای جدیدی هستند که به طرزی چشمگیر میتوانند افتادن به دام الکلیسم را کاهش دهند.
در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید
هشت نشانه تغییر روحی روانی پس از ترک اعتیاد
حساسیت فردی به اثرات الکل
سدهها بود که جامعه افراد معتاد به الکل را مردمی عنان گسیخته و بی اراده میشناخت. هر چند تصمیم به مشروب خواری در وهله نخست در هر فرد متفاوت است، صفات ارثی موجود در سلولهای مغز فرد می توانند او را قویاً به سوی اعتیاد سوق دهند. افزون بر آن، به محض آن که فردی معتاد شد، ممکن است «اراده» تنها برای خلاصی از چنگ آن کافی نباشد. لذا داروهایی که بتوانند مدار شیمیایی مغز را، که در اثر الکل تغییر یافته است و خود را با آن مطابقت داده است، به حال طبیعی بازگردانند نیز ممکن است لازم باشند.
حساسیت فردی به اثرات الکل بر روی سلولهای مغز به شکل قابل توجهی بر امکان این که او معتاد شود یا نشود اهمیت دارد. بنا بر تحقیقات مارک آ شاکت (Marc A. Schuckit) استاد رشته روان پزشکی دانشگاه کالیفرنیا در سن دیه گو، یکی از بهترین راه های جلوگیری کننده از اعتیاد، حالت تهوع و استفراغ است. کسانی که با خوردن مشروب الکلی حالشان به هم میخورد ممکن است دیگر نخورند یا تا جایی که معتاد شوند ادامه نخواهند داد. کسانی که میتوانند همراه دیگران اطراف میز بیاشامند به ویژه در خطر معتاد شدن هستند. در اثر نوشیدن الکل طولانی مواد شیمیایی بازدارنده و برانگیزاننده مغز تعادل خود را از دست میدهند. کسانی که مرتب مشروبات الکلی می آشامند الکل بیشتری به مغز خود میفرستند، لذا پس از مدتی خطر برهم خوردن دائمی تعادل مواد شیمیایی مغزشان افزایش مییابد.
تغییرات ژنتیکی
بخشی از کارکرد ترشحات شیمیایی مغز با آزمایش روی میمونهای رزوس کشف شد. آن میمونها را جدا از مادرشان پرورش دادند، بعضی را در آزمایشگاه و بعضی را در حیات وحش. “جیمز دی هایلی” روانشناس پژوهشگر در انستیتوی ملی مربوط به الکلیسم مشاهده کرد که این میمونها نسبت به میمونهای نرمال به مشروبات الکلی با درجه خلوص بالا واکنش کمتری نشان میدهند.
این مطالعات نشان میدهند که تغییرات در ژنتیک و شیمیایی مغز میتوانند نقشی در حساسیت به الکل داشته باشند. اگرچه مقاومت بدن به الکل به عوامل شیمیایی یا ژنتیک برمیگردد، اما استفاده مکرر از مشروبات الکل میتواند منجر به ایجاد وابستگی شود. بنابراین، شناخت تغییرات مغزی و ژنتیکی میتواند کمک کند تا بهترین راههای پیشگیری و مداخله برای اعتیاد به الکل کشف شوند. “شاکت” عقیده دارد که نیمی از فاکتورهای سببی برای کاهش حساسیت به الکل عوامل ارثی هستند. در یک مطالعه محدود که برای ۱۵ سال پیگیری شد گروه تحقیقاتی شاکت به این نتیجه رسید که تغییر در ژنی که کدگذاری گیرنده GABA را به عهده دارد ممکن است با کاهش حساسیت به الکل ارتباط داشته باشد.
سازش خطرناک
چند روز پس از ترک الکل یا در مورد الکلیهای حرفهای حتا در همان شب اول ترک الکل پیآمدهای ترک الکل به سراغ شخص می آید. گیرندههای NMDA در مغز حساسیت افزایش یافته خود را ادامه میدهند و گیرندههای GABA به حساسیت کاهش یافته خود باقی می مانند. لذا با نرسیدن الکل به سلولهای مغز، شبکه عصبی مغز دچار آشفتگی و بی نظمی میشود، در این جا نشانههای ناراحت کننده ترک الکل مانند تشنج و امثال آن بروز میکند. کسی که در این هنگام با لرز، عرق کردن، یا تهوع از خواب برمیخیزد و فوراً به الکل نیاز دارد، به شدت وابسته و معتاد است. مغز این فرد قربانی الکل چنان به الکل عادت کرده است که حتا چند ساعت از شب رفته بدون آن، کافی است تا مدار شیمیایی مغزش سقوط کند و به حالت بحران بیفتد.
به کمک داروهایی مانند “کلر متیازُل”(Chlormethiazol) یا یک نوع “بنزُدیازپین”(Benzodiazepine) که حساسیت گیرنده های GABA را متعادل می کنند و بیمار را آرام خواهند کرد با این گونه نشانهها میتوان مقابله کرد. “آکامپروسات”(Acamprosate) گیرنده های NMDA را مهار می کند و به نظر میرسد بویژه برای کسانی که دچار “ترک شرطی شده” هستند کمک کننده باشد. بررسی های بالینی نشان داده است که۳۰ تا۴۰ درصد معتادانی که از “آکامپروسات” استفاده میکنند تا یک سال پس از سم زدایی میتوانند به ترک الکل ادامه دهند. این دارو بویژه در خلال نخستین چند ماه سخت ترک الکل که در آن میزان بازگشت مجدد به نوشیدن خیلی زیاد است، تأثیر میگذارد، اما هنوز نتایج به دست آمده آن طور که باید و شاید موفقیت آمیز نیست و به روش های درمانی اضافی نظیر شرکت در گروه های خودیاری و جلسات مشاوره انفرادی نیاز است.
تاثیر الکل در کارکرد شیمیایی مغز
یکی از دلایل کافی نبودن اثر دارو این است که الکل روی “دُپامین” هم اثر دارد. دوپامین ماده شیمیایی گذردهنده امواج عصبی در مغز است که باعث به کار افتادن انگیزه و سیستم پاداش میشود. در حال طبیعی تحریکاتی که برای بقا و ادامه حیات مهم هستند ـ و برای مثال به تغذیه و اعمال جنسی مربوط میشوند ـ در اثر ترشحات دوپامین در مغز کلید میخورند. این ماده گذردهنده امواج عصبی چشمداشت ما را برای خوشحال بودن افزایش میدهد و ما را به تمایل به خوشحالی و سرزندگی وادار میکند. احساس خوشحالی به نوبه خود ما را وادار میکند بیشتر خواهان آن باشیم و این حالت خوشحالی نیز باعث ترشح دُپامین بیشتری در مغز میشود. مواد اعتیادآور مانند هروئین این نوع مکانیسم ها را بی مهار میکنند و خوشی و شعف کاذب میآفرینند.
همان گونه که درباره GABA و NMDA رخ میدهد، مدار شیمیایی وابسته شده به سیستم پاداش در مغز نیز خود را با حضور دائمی الکل تطبیق میدهد. مغز شمار نقاط اتصالی دُپامین را در نورُنها، که گیرندههای D2 نام دارند، کاهش میدهد تا خود را از پرشدگی یکریز و مصرانه این گذردهنده امواج عصبی برهاند. الکل بر جنبه های دیگر این “سیستم انگیزشی” نیز اثر میگذارد. هنگامی که الکلیها به عکسهای بطری آبجو و شراب مینگرند، جاهایی از مغزشان که کارش کنترل توجه است بیش از افراد غیرالکلی برانگیخته میشود. جوزف تی کویل میگوید این مساله در تصویر MRI که در آزمایشگاهم گرفته شده مشاهده میشود. هر چه شمار گیرندههای D2در مغز کمتر باشد، مراکز توجه به منظره الکل فعال تر میشود. این علاقه وافر بیان کننده آن است که چرا برای الکلیها دستیابی به دیگر محرکهای شادی آور و پاداش دهنده سخت دشوار است. تقریباً ناممکن به نظر میرسد که آنها بتوانند از چیز دیگری که برایشان ممکن است رضایت خاطر بیاورد شاد شوند ـ خواه دیدار فامیل و بستگان باشد، خواه سرگرمی و تفریح و حتا غذای خوب و لذیذ، شادشان نمیکند. هر چه سیستم دُپامین زای مغز او آسیبدیدهتر باشد توجه او به صحنههای آشنای الکل بیشتر دوخته میشود. حتا هنگامی که او درون لوله باریک دستگاه MRI دراز کشیده است و میداند در آنجا از آبجو یا ویسکی خبری نیست، باز هم شش دانگ حواسش متوجه این چیزهاست.
تا جایی که بشود در این موقعیت آزمایشگاهی مراکز توجه را فعال کرد، عیان کننده دشواریهای شدیدی است که الکلیهای در حال بهبودی برای بی اعتنایی به تبلیغات دور و بر خود دارند. حدود یک سوم این افراد در بررسیهای ما از اثرات قوی آگهیهای تجاری مربوط به مشروبات الکلی بویژه آنهایی که قبلاً مشروب خوار بودهاند و ترک کردهاند و حالا به طور مثال مشغول تماشای مسابقه فوتبال هستند، شکایت دارند.
دلایل پزشکی اعتیاد به الکل
درست است که دُپامین عامل هدایت کننده میل و اشتیاق است، اما احساس عملی خوشی و مسرت از “اندرُفینها” که مواد افیون مانند موجود در درون خود بدن هستند برانگیخته میشود. در این جا تکرار میکنیم مواد مخدر تعادل این سیستم بدنی را در هم میریزد. مشروبات الکلی شمار زیادتری نقاط گیرنده برای “اندُروفینها” در بدن پدید میآورد. هنگامی که الکلیها مشروب میخورند سلول های عصبی مغزشان به گیرندههای بیشتری از “اندرُفینها” متصل میشود، لذا آنها احساس خوشی بیشتری می کنند (که البته خوشی کاذب است).
داروهای خاصی در نظرگرفته شده است که این تبادلات را متعادل می کند. برای مثال “نالترکسون”(Naltrexone) این گیرنده ها را سد میکند و میتواند خطر این نوع جایگزین شدن ها را تا حد قابل توجهی کاهش دهد. الکلی هایی که در حال درمان هستند میگویند اگر در پی خوردن “نالترکسون” مشروب الکلی بیاشامند طعم بد و تهوع آوری را حس خواهند کرد و از الکل بدشان خواهد آمد، اما این دارو به تنهایی و بدون توجهات روانشناختی کافی نیست، زیرا بعضی از این بیماران پس از آشامیدن بار دوم یا سوم مشروب الکلی دوباره طعم خوبی احساس خواهند کرد. معتاد به الکل باید خویشتن دارانه و پرهیزکارانه مشروب الکلی را کنار بگذارد، آن گاه “نالترکسون” به او کمک خواهد کرد تا دیگر به مشروب لب نزند.
تاثیر الکل بر کارکرد شیمیایی مغز چیست؟
هنگامی که می خواهیم بدانیم الکل چگونه کارکرد گذردهنده های امواج عصبی مغز را دگرگون میکند کنکاش ما به این نتیجه میرسد که معتادان به الکل دچار تغییرات چشمگیری در کنشگریهای مغز خود میشوند. وابستگی به الکل بستگی به شخصیت افراد ندارد، البته ژن یک عامل زمینه ساز است، اما عامل اصلی همانا مصرف زیاد الکل است که چنان دگرگونی در تعادلات شیمیایی مغز پدید میآورد که افراد گرفتار دیگر نمیتوانند خود را از شر بطری مشروب برهانند.
برای درک بهتر دلایل پزشکی اعتیاد به الکل، زمان آن فرا رسیده است که ضرر و زیان الکلیسم را دوباره گوشزد کنیم و راه و روش بهتری را برای گسستن بند این وابستگی و جلوگیری از دوباره افتادن به این بند را بیابیم. دانشی که از پژوهش به دست میآید مسلماً راههایی را برای دستیابی به داروهای جدیدتر خواهد گشود. اما معتادان به الکل به خودیاری “که بالاتر از همه این هاست” نیاز دارند، باید خوب گوش کنند و در تلاش برای بهبود یافتن خود استوار باشند.
نشانههای ناراحت کننده ترک الکل
“گلوتامات” که نوعی اسید آمینه است یکی از مهمترین مواد پیام رسان در دستگاه عصبی است. با خروج “گلوتامات” از یک سلول عصبی پیامها (سیگنالها) تا حد زیادی در سرتاسر شبکه سلول های عصبی مغز منتشر میشوند، از یک “سیناپس” (یعنی از یک شکاف باریک میان دو سلول عصبی) گذر میکنند و وارد سلول عصبی بعدی میشوند و سلول عصبی بعدی به محض دریافت پیام تحریک میشود. پرده سلولی سلول عصبی گیرنده پیام مجهز به گیرنده های NMDA است که “گلوتامات” وارد شده روی آن گیرندهها مینشیند. وقتی “گلوتامات” روی گیرنده نشست باعث میشود جریانی از یُن های سدیم و کلسیم وارد سلول عصبی بعدی شود و یک “پتانسیل کار” برقرار میکند که سلول را برمیانگیزاند.
الکل مانع نشست “گلوتامات” بر روی گیرنده های NMDA می شود و به این ترتیب انتشار پیام های عصبی را در مغز مختل میکند. به جبران این نقیصه (و برای ایجاد احتمال جذب گلوتامات) شمار گیرندهها و حساسیت آنها در مغز کسانی که مرتب مشروب الکلی مینوشند، افزایش مییابد در این هنگام اگر فرد الکلی نوشیدن مشروب را ناگهان قطع کند ـ در خلال دوره ترک الکل یا حتا پس از یک شب الکل نخوردن ـ آن گیرندهها حساس تر میشوند، زیرا مغز نمیتواند یک شبه خود را با وضعیت شیمیایی جدید هماهنگ کند. در نتیجه سلولهای عصبی مغز به “گلوتامات” واکنش بیشتری نشان میدهند. این وضع پر تحرک عامل اصلی بروز نشانههای ترک الکل مانند، کرامپ ها (گرفتگیهای عضلانی) گردش خون ناپایدار، و اضطراب است. این کنشگری افراطی می تواند باعث تخریب شمار زیادی از سلولهای عصبی نیز بشود (که علت آن بویژه مسموم شدن این سلول ها در اثر فشار خیلی زیاد مواد شیمیایی است) و پی آمدش زوال عقل یا آسیب دیرپای دستگاه عصبی است.
* آندریاس هاینس Andreas Heinz مدیر کلینیک روانپزشکی و روان درمانی کاریه یونیورسیتی در برلین است.
این مطلب در نشریه Scientific American Mind منتشر شده است.
منبع: شهروند/ترجمه: دکتر هوشمند ویژه