در ۲۵ سالگی معتاد به الکل شدم: کنترل خود را از دست دادم با خودم غریبه شدم ، تمام زندگی من حول محور الکل میگشت. نمیتوانستم آشفتگی عاطفیام را انکار کنم
مصرف مواد و الکل برای بیحس کردن احساسات دردناکش بود روشی که تبدیل به اعتیاد شد و در گرداب روانپریشی فرو برد. امیلی از تجربه بیرون کشیدن خود از آخرخط اعتیاد و رفتن به مرکز بازپروری میگوید.
خودیاری یعنی کمک به خود بدون استفاده از مرجعی بیرونی و متخصص، عملی مداوم در زندگی یک انسان آگاه مدرن در راستای رشد فردی. میتواند زندگی بعضیها را دگرگون کند
زندگی خانواده معتاد حول محور فرد بیمار میچرخد و آنقدر فکرشان به کنترل معتاد مشغول است که توانایی اندیشیدن بهدیگر موضوعات را از دست میدهند.چکار باید کرد؟
زنان بیخانمان شبها کجا میمانند؟ ابعاد مسائل اجتماعی گستردهتر میشود و جامعه را با مشکلات ناشی از آن درگیر میکند،. یکی از مشکلات، بیخانمانی زنان است