بهبودی در بهشت

بهبودی در بهشت

پاک بودن مهم‌ترین خواسته من است

    پاک بودن مهم‌ترین خواسته من است.

    زمان زیادی از وقتی که به اولین  جلسه معتادان گمنام  رفتم، ترک کردم و پاک شدم می‌گذرد. به نظر مانند یک زندگی رویایی است.

    شبی در یک جلسه معتادان گمنام (NA) واقع در بالکن یک کافه در یکی از زیباترین جزایر دنیا نشسته بودم. غروب گرمی بود و ما از فراز خلیج به جزیره دیگری مشرف بودیم. آسمان نیلی، قرمز و نارنجی بود. مه گرم و محوی بر روی جزیره دوردست معلق بود. همانطور که به این زیبائی‌ها نگاه می‌کردم دلیل اینکه می توانستم اینجا باشم را به یاد آوردم. پاک بودم مهم‌ترین خواسته من بود.

    ارتباط با خدا

    پاک بودن تنها خواسته من نیست، بلکه مهم‌ترین است. بدون آن به چیزهای مهم دیگر دست پیدا نمی‌کنم. در طول جلسه که شامل سه نفر (هرگز قبلا یکدیگر را ندیده بودیم) بود، موضوع ارتباط با خدا مطرح شد. واقعه‌ای را در همان آغاز بهبودیم به خاطر آوردم که در آن به این باور رسیدم و در دعا خود را به خدا سپردم.

    لحظه‌ای گنگ اما بسیار واقعی بود و در طول بهبودیم در دوره‌های مختلف تکرار شده است. اخیرا این کافی نیست و یکی از دلایل خوب برای شرکت مرتب در جلسه معتادان گمنام همین است، تا به خود یادآوری کنم که چه کاری را برای بدست آوردن یک دیدگاه درست انجام دهم.

    آن جلسه را با حال خوبی ترک کردم و در حالی که دعا میکردم، به سمت خانه‌ام و همسر زیبا و فرزندم حرکت کردم.

    یک برنامه معنویجلسه معتادان گمنام، یک پیرمرد بدخلق را به یک آدم خوشایند تبدیل کرده…

    جلسه NA

    در آن جلسه انجمن معتادان گمنام، همه ما مشارکت کردیم ولی هنوز وقت زیادی باقی مانده بود. فکر کردم باید جلسه را کوتاه کنیم، اما یکی از دوستان شروع به صحبت درباره گروه خانگی‌اش کرد و سپس همه ما شروع به گفتگو و تبادل نظر کردیم.

    چیزی که فهمیدم این بود که هر کس در مورد اینکه گروه خانگی‌اش چه ارزشی برایش دارد بسیار احساساتی است، می‌دانم، من هم حساس بودم. دور از شهر خودم و دلتنگ برای همه خانواده. نجات من از طریق شرکت در جلسات بطور مرتب یا تغییر دیدگاه به طور ساده، موهبت بسیار بزرگی است. پاک بودن مهم ترین خواسته من است ولی تازه قدم اول است، چون من هر روز باید زحمت بکشم تا زندگی بهتری داشته باشم. من باید شاد باشم و به دیگران نیز خدمت کنم.

    گاهی وقتی به جلسه معتادان گمنام می‌رسم، پر از تنش از دنیایی خصومت آمیز می‌آیم که مردم مرا دوست ندارند و همه چیز بر ضد من است. بیشتر اوقات وقتی جلسه را ترک می‌کنم با این سوال که “چه مرگت بود؟” به سوی دنیایی مهربان از دوستان و عشق می‌روم. من دنبال پیشرفت هستم… فقط برای امروز.

    جلسات معتادان گمنام، یک پیرمرد بدخلق را به یک آدم خوشایند تبدیل کرده. این حقیقتا یک معجزه در زندگی من است. نه تنها نتیجه یک تلاش است، بلکه بدون آن نمیدانم چه باید بکنم.

    منبع: NA Today, November 2011

     در مجله اعتیاد بیشتر بخوانید:
    سفر بهبودی با مسافت ۵۱ سال
    قدم چهارم معتادان گمنام

    برچسب‌ها